
چالشِ اصلی برای درکِ این سریال، از نامش آغاز میشود. اسمِ سریال برگرفته از شعاریست که رویِ سکههایِ آمریکا هم دیده میشود. عبارتی که ترجمهاش میشود: «از میانِ بسیاری، یکی!» اسمِ این سریال را باید «بسیار» یا «همگان» یا چیزی شبیه به این ترجمه کرد.
«اِ پلوریبوس انوم» شعاریست دوتکه. بخشِ اولش میشود «بسیاری» و بخشِ دوم میشود «فرد». فردی از میانِ همگان. یکی از جمع... ما اما در این سریال تنها با کلمهی «پلوریبوس» طرفیم. با جمیعِ جمعیت. با همگان. با بشریت به مفهومِ حداکثرِ ممکن منهایِ دوازده نفر!
هرچه بخواهم بیشتر بنویسم، خطرِ لورفتنِ داستان جدی میشود، اما نمیتوان بدونِ ذکرِ جزئیات، این شاهکار را ستایش کرد. اصلِ ماجرا اینجاست: سیگنالی از خارجِ جو به زمین میرسد. سیگنالی که ششصد سالِ نوری را طی کرده. بعد از چندینوچند هفته سروکلهزدن، دانشمندان میفهمند که با یک فرمولِ شیمیایی طرفند. فرمول تولید میشود و در مرحلهی آزمایش رویِ نمونههایِ حیوانی، نشت میکند. در مدتی کوتاه، بشریت درگیرِ این ویروسِ جدید میشود. عدهی بسیاری میمیرند، اما بازماندگان دچارِ بهروزرسانی میشوند. بهروزرسانیِ آنها ساده است: حالا همهی مردمِ دنیا، همهچیز را میدانند، با هم ارتباط دارند و به یک «پلوریبوس» یا یک پیکرهی واحد تبدیل شدهاند. همه، غیر از دوازده نفر که دنیایِ جدید، دنیایِ متحدشده و آپدیتشده نمیداند چطور باید فردیتشان را تحمل کند، چون بخشی از «پلوریبوس» نیستند!
حالا همهی مردمِ دنیا شاد و خوشحالاند و قهرمانِ قصهی ما، نویسندهی رمانهایِ عشاقانهی پرفروشِ آبکی، غمگین است. و همین غمگینبودن، کلیدِ انسانماندنِ اوست...
این سریال احتمالاً واکنشی بسیار تحسینشده از سویِ همگان را دریافت خواهد کرد. واکنشی که لیاقتش را هم دارد. چرا که رویِ یک خطِ داستانیِ جدید، مفهومی بسیار قدیمی و سنتی را به نمایش گذاشته: انسانبودن بهمثابهی رنجکشیدن...
وینس گیلیگان در «برکینگبد» و «بهتر است با سال تماس بگیری»، پروسهی تبدیلشدنِ یک انسانِ غمگین به یک انسانِ موفق اما شرور را نشان داده بود. حالا نوبتِ تبدیلکردنِ یک انسانِ موفق به یک انسانِ غمگین است. ری سیهورن، باورپذیر و جذاب بازی کرده. برای این سریال، احتمالاً باید فصلِ درخشانی از تبدیلشدن به یک پدیدهی تلویزیونی، دروکردنِ جوایز بعد از تحسینشدن توسطِ منتقدان، و تبدیلشدن به یکی از برترین سریالهایِ تاریخ را پیشبینی کرد. قسمتِ اولش، تا همین اندازه که گفتم، دلگرمکننده بود.