
فرهیختگان: اگر غبار شعارها و واژههای فریبنده از تاریختمدن غرب زدوده شود، در اصل تاریخ تسلط و تخریب است؛ تاریخی که از استعمار سرزمینها آغاز شد و تا استعمار خاک و هوا و اقیانوسها ادامه یافت. امپریالیسم غربی، با ایالات متحده در رأس آن، نهتنها انسان، بلکه زمین را نیز به منبعی برای مصرف، آزمایش و سلطه بدل کرد. جهانِ زیر فرمان واشنگتن، جهانی است که در آن طبیعت دیگر زیستگاه نیست، میدان عملیات است؛ جغرافیا نه برای همزیستی، بلکه برای آزمایش سلاح، انباشت زباله و آزمودن قدرت به کار میرود.
از همان روزی که قارچهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی در آسمان ژاپن سر برآوردند، زمین وارد عصری شد که نامی جز «عصر ویرانی انسانی» نمیتوان بر آن نهاد. دو بمب اتمی، در چند ثانیه ۱۳ کیلومترمربع از هیروشیما را به تلی از خاکستر بدل کردند و بیش از ۱۵۰ هزار انسان را در شعاعی از آتش نابود ساختند؛ اما شاید فاجعه حقیقی نه در آن انفجار که در آغاز منطق تازهای بود: منطقی که طبیعت و حیات را ابزار قدرت دید. همان منطق بعدها خود را در ویتنام، در بصره، در بلگراد و در جزایر مارشال تکرار کرد.
در ویتنام، میلیونها لیتر از علفکش مرگبار «ایجنت اورنج» بر جنگلها و مزارع ریخته شد؛ جنگلی سوخت تا برتری نظامی آمریکا تضمین شود. در عراق، خاک و آب با اورانیوم ضعیف شده آلوده شد و نسلهایی به دنیا آمدند که بدنهایشان حامل آثار تابش جنگ بودند. در یوگسلاوی، بمبهای ناتو، زمین را با نیمهعمر ۴.۵ میلیاردساله آلودند؛ و در جزایر مارشال، ۶۷ بمب هستهای در کمتر از دوازده سال، بهاندازه یک هیروشیما در روز زمین را لرزاند. این تاریخ، دفترچهای از جنایات پیوسته است؛ فهرستی از جنگهایی که نه برای آزادی انسان که برای اسارت زمین شکل گرفتند.
اما شاید فاجعه امروز آن باشد که این تاریخ هنوز تمام نشده است. در هفته گذشته، دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا، در پیامی در شبکههای اجتماعی بار دیگر خواستار ازسرگیری آزمایشهای هستهای شد؛ اظهاری که گروههای ضد سلاح هستهای آن را «غیرمسئولانه و خطرناک برای آینده بشر» توصیف کردند. این تنها یک پیام نبود، بلکه پژواکی بود از ذهنیتی که از ۱۹۴۵ تا امروز هرگز تغییر نکرده است؛ ذهنیت استفاده از زمین بهمثابه میدان آزمایش و نمایش قدرت. تمام دولتهای آمریکا، از ترومن تا بایدن، ثابت کردهاند که محیطزیست در منظومه ارزشی آنها جایی ندارد. از مخالفت با پیمان کیوتو تا خروج از توافق پاریس، از حمایت از صنایع سوخت فسیلی تا صدور زبالههای الکترونیکی به آفریقا و آسیا، همگی نشان از این دارند که واشنگتن نه حامی زمین، بلکه متهم ردیف اول نابودی آن است.
دولت ترامپ اما این بیاعتنایی را به مخالفت علنی بدل کرده است، او با قطع بودجههای اقلیمی، تعطیلی نهادهای علمی و تمسخر دانش تغییرات آبوهوایی، چهره واقعی ضدعلم و ضد محیطزیست قدرت آمریکایی را آشکار ساخت. از اظهارنظرهایش درباره تزریق مواد ضدعفونیکننده برای درمان کرونا تا پیشنهادهای خطرناک درباره داروهای غیرمجاز، ترامپ نماد سیاستی بود که هم با علم دشمنی دارد، هم با حیات.
جهان امروز درگیر بحرانی است که در ظاهر زیستمحیطی، اما در باطن سیاسی و اخلاقی است. گرمایش زمین، نابودی جنگلها، آلودگی اقیانوسها و انقراض گونهها، نتیجه یک تفکر واحد به نام تفکر سلطه است. آمریکایی که خود را منجی تمدن معرفی میکند، در عمل بزرگترین تهدید آن است؛ کشوری که برای حفظ سلطه نظامی و اقتصادی خود، زمین را قربانی میکند و فاجعه را به نام پیشرفت صادر میکند.
بیش از یکچهارم گازهای گلخانهای جهان در خاک ایالات متحده تولید میشود؛ کشوری که باوجود سهم عظیمش در گرمایش زمین، هنوز از تخریب محیطزیست دست نکشیده است. فراتر از انتشار گازهای آلاینده، فعالیتهای نظامی و صنعتی این کشور نیز به ویرانی گسترده زیست کره انجامیده است؛ از آزمایشهای متعدد هستهای و بیولوژیک گرفته تا تولید انبوه مواد شیمیایی سمی و صدور زبالههای خطرناک به کشورهای فقیر.
هر سال صدها میلیون قطعه زباله الکترونیکی آمریکایی به آفریقا و آسیا صادر میشود؛ سرزمینی که فاقد امکانات بازیافت ایمن است و ناگزیر، این پسماندها را در خاک و منابع آبی دفن میکند. نتیجه، آلودگی شدید زیستی، نابودی زمینهای کشاورزی و گسترش بیماریهای مزمن در میان جمعیتهای محلی است.
در دسامبر ۱۹۹۷، بیش از ۱۶۰ کشور جهان برای مهار گرمایش زمین و کاهش گازهای گلخانهای، «پیمان کیوتو» را تصویب کردند. طبق این توافق، ۳۶ کشور صنعتی متعهد شدند تا سال ۲۰۱۲ میزان انتشار گازهای گلخانهای خود را به ۵ درصد کمتر از سطح سال ۱۹۹۰ برسانند. بااینحال، اجرای این پیمان سالها به تعویق افتاد و نهایتاً در فوریه ۲۰۰۵ با پیوستن روسیه آغاز شد.
ایالات متحده، بهعنوان بزرگترین تولیدکننده گازهای گلخانهای، نهتنها از پیوستن به این پیمان خودداری کرد، بلکه با طرح پیششرطهایی همچون معافیت ارتش خود، آن را مغایر با منافع اقتصادی خویش دانست. در پی این موضعگیری، استرالیا نیز از پذیرش توافق سرباز زد و چین اجرای تعهدات خود را منوط به اقدام آمریکا اعلام کرد.
علاوه بر جنگ و عملیات میدانی، پروژه HAARPبهعنوان یکی از پیشرفتهترین برنامههای آمریکایی شناخته شده است. این پروژه بهعنوان برنامهای برای کنترل آبوهوا و دستکاری لایه یونوسفر زمین، بخشی از استراتژی آمریکا برای ایجاد حوادث بهظاهر طبیعی در مناطق مختلف است. کارشناسان محیطزیست و امنیت بینالملل، این برنامه را سلاحی بالقوه برای ایجاد زلزله، طوفان، سونامی و خشکسالی میدانند. محققان مصری و عراقی گزارش دادهاند که استفاده از HAARP (High-Frequency Active Auroral Research Program) در شرق دریای مدیترانه و عراق، موجب تغییرات غیرطبیعی در بارش و افزایش طوفانهای ریزگرد شده است.
جنگ ویتنام که از میانه دهه ۱۹۶۰ تا آوریل ۱۹۷۵ ادامه داشت، نهتنها یکی از خونبارترین درگیریهای قرن بیستم بود، بلکه از نظر زیستمحیطی نیز فاجعهای بیسابقه به شمار میآید. ارتش آمریکا برای مقابله با نیروهای چریکی، از حجم عظیمی از سلاحهای آتشزا و علفکشهای شیمیایی همچون «ایجنت اورنج» استفاده کرد. در جریان عملیات موسوم به «رانچ هند»، بیش از ۷۵ میلیون لیتر علفکش بر حدود دو و نیممیلیون هکتار از جنگلها و شالیزارهای جنوب ویتنام پاشیده شد.
جنگهای آمریکا علیه عراق در سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ یکی از ویرانگرترین فصلهای تاریخ معاصر خاورمیانه به شمار میرود. در این دو حمله، هزاران تُن مهمات شامل پرتابهها، راکتها و بمبهای حاوی اورانیوم ضعیف شده بر مناطق مختلف عراق، بهویژه بصره، فرود آمد. استفاده گسترده از این تسلیحات باعث آلودگی شدید خاک و آب به مواد رادیواکتیو و ایجاد پیامدهای جبرانناپذیر برای سلامت انسان و محیطزیست شد.
حمله ناتو به یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹، بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل، یکی از نمونههای آشکار نقض حقوق بینالملل و جنایات زیستمحیطی دوران معاصر است. در جریان این حمله، بیش از ۱۵ تن بمب حاوی اورانیوم ضعیف شده بر سر مردم این کشور فرود آمد؛ موادی که نیمهعمرشان به ۴.۵ میلیارد سال میرسد و زمین و انسان را برای همیشه آلوده کردهاند.
آزمایشهای هستهای آمریکا در جزایر مارشال یکی از تاریکترین فصول تاریخ بشر به شمار میآید؛ فاجعهای که اثرات آن هنوز بر تن زمین و انسان باقیمانده است. بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۸، در این مجمعالجزایر کوچک ۶۷ بمب هستهای منفجر شد؛ معادل انفجار روزانه یک بمب هیروشیما به مدت بیست سال.
این آزمایشها موجب آلودگی گسترده خاک، آب و جو شد و بسیاری از جزایر برای همیشه غیرقابلسکونت شدند. ایزوتوپهای رادیوآکتیو در محیط باقی ماندند و به بدن انسان راه یافتند، جهشهای ژنتیکی، سرطانهای گسترده و مرگ دهها هزار نفر در سراسر جهان را رقم زدند. برآوردها نشان میدهد بیش از نیمی از موارد سرطان در برخی مناطق شمالی مارشال مستقیماً ناشی از این آزمایشها بوده است.
در نهایت باید در نظر داشت که بحران اقلیمی برای جهان یک تهدید است، اما برای ایالات متحده فرصتی تازه برای گسترش سلطه نظامی و اقتصادی به شمار میآید. درحالیکه ارتش آمریکا و صنایع وابسته بزرگترین تولیدکنندگان گازهای گلخانهای جهان هستند، واشنگتن با طرح «اقلیم بهعنوان مسئله امنیت ملی» بودجههای کلان نظامی را توجیه میکند؛ بودجههایی که خود به تشدید گرمایش زمین میانجامند.