
برخی این سوال را مطرح میکنند که «چرا گفتید قبل از عمل، به آگاهی، ایمان و حتی به محبت نیاز نداریم؟» ما نمیگوییم قبل از انجام اعمال و رفتارهای خوب، به آگاهی و ایمان و علاقه نیاز نداریم بلکه میگوییم: نیاز به «کسبِ» ایمان و علاقههای خوب نداریم؛ چون ذاتا آنها را داریم، آنها در دلِ ما هست!
ایمان قبل از عمل لازم است و در آیات قرآن هم اکثرا ایمان بر عمل صالح مقدم شده است ولی سوال ما این است که «به چهمیزان ایمان نیاز هست؟» مقدار اندکی از ایمان برای عمل صالح کافی است- بعدا همین ایمان با عمل افزایش پیدا میکند- و این اندکی از ایمان هم در اکثر افراد وجود دارد که به آن «ایمان فطری» میگویند. اگر هم نباشد، زیاد نیاز به آموزش ندارد بلکه با یک تلنگر ایجاد میشود. یک مقدار ایمان، آگاهی و محبتهای خوب برای شروع کافی است؛ حالا نوبت به عمل و اصلاح رفتار است! ولی متاسفانه در فرهنگ ما برعکسِ این تلقی وجود دارد و در حوزه و دانشگاه، بهگونه دیگری کار میشود. بنده نمیگویم علم را کنار بگذاریم! بنده بیسوادی را ترویج نمیکنم! خودِ علم، این را میگوید که «عمل و سبک رفتارِ درست، ظرفیتِ فهم و درک آگاهی ایجاد میکند.»
حضرت امام(ره) در کتاب «شرح چهل حدیث» میفرماید: «بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت [یعنی همان دستورات دینی، حلال و حرام، واجبات و...] و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود، هیچیک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود» (شرح چهلحدیث/8)؛ یعنی تا شما رفتار نکنی، نمیتوانی بفهمی چرا خدا این دستور را داد! اول رفتار کن، بعدا متقاعد میشوی چرا اول میخواهی خودت را متقاعد کنی و بعد رفتار کنی؟!
بعضیها میگویند: «من میخواهم اول متقاعد بشوم، بعدا رفتار کنم!» در اینصورت شما باید برای متقاعدشدن وقت بگذاری، مثلا چند سال باید وقت بگذاری و درس بخوانی تا به انجام واجبات- مثل خواندن نماز- متقاعد بشوی. آیا برای کارهای دیگر هم اول صبر میکنی که متقاعد بشوی و بعدا انجام بدهی؟ مثلا وقتی مریض شدی و پزشک به تو نسخه داد، میگویی: «من اول باید بفهمم چرا این دارو برای این بیماری تجویز شده؟» یعنی باید سالها درس پزشکی بخوانی تا بفهمی اثر این دارو بر بدنت چیست؟ آنوقت ممکن است در این سالها در اثر همان بیماریات، بمیری!
آیا درباره سلامتی و تغذیه فرزندت نیز همینطور رفتار میکنی؟ مثلا تا وقتی بچهات نفهمیده این خوردنیها برایش ضرر دارد، اجازه میدهی بخورد تا بعدا خودش بفهمد و متقاعد بشود که این خوردنیها ضرر دارد؟! چرا بدون اجازه بچه، به او غذای خوب میدهی؟ به همان دلیل باید بازی خوب هم به بچهات پیشنهاد بدهی و باید رفتار مودبانه هم به بچهات یاد بدهی؛ نه اینکه اول به او فلسفه ادب یاد بدهی تا بعدا خودش متقاعد شود که باید ادب را رعایت کند!
خیلی از رفتارها (مثل طرز غذاخوردن، لباسپوشیدن و رعایت بهداشت و...) را به بچه تحمیل میکنیم؛ بدون اینکه بچه اول متقاعد شود اما وقتی به رفتارهای دینی مثل نماز میرسیم، میگوییم: «بچه اول باید متقاعد بشود و بفهمد، بعدا نماز بخواند!»
البته در اینجا بحث ما سرِ دین نیست بلکه میگوییم عمل و رفتار- از خیلی جهات- مقدم بر آگاهی است. مثلا اگر بخواهید ورزشکار حرفهای برای تیمملی تربیت کنید، لازم نیست سه سال برایش کلاس آناتومی بگذارید و آگاهی بدهید! بلکه با یک آگاهی مختصر، تمرینهای عملی را شروع میکنید. پدر و مادرهای محترم! اینقدر که اصرار دارید بچهتان را به مدرسه بفرستید تا علم یاد بگیرد، هزار برابر باید اصرار داشته باشید بچهتان «سبکزندگی درست» داشته باشد! اولین کار مدرسه باید این باشد که به خانواده کمک کند تا رفتار بچه درست شود، نه اینکه داده و اطلاعات به مغز بچه منتقل کند! اگر میخواهید فرزندتان دانشمند بشود- حتی دانشمندِ بیدین- باز هم راهش همین است!
کسی که دین هم ندارد، آیا نمیخواهد زندگی خوب و بانشاطی داشته باشد؟ آیا نمیخواهد خلاق، شاد و قوی باشد؟! اگر اینها را میخواهد، باز هم راهش اصلاح رفتار و سبک زندگی است. این را دانش تجربی هم تایید میکند. امروز عقل بشر و دانش تجربی میگوید: «اول باید سبک زندگی را درست کنید!» یعنی هرچه خوشش آمد نباید بخورد، هرچه خوشش آمد نباید بپوشد بلکه باید رفتارهایش را منظم کند. دین هم همین را میگوید. مگر دین چیست؟ دین یک عقلانیت است و امروز بشر هم دارد به این عقلانیت میرسد.
اول باید رفتارمان را درست کنیم. در روایتی از حضرت عیسی(ع) نقل شده که میفرماید: «زیاد یاد گرفتن -وقتی به آن عمل نکنی- چیزی به تو اضافه نمیکند جز نادانی! زیاد یاد گرفتن- وقتی به آن عمل نکنی- چیزی به آدم اضافه نمیکند جز تکبر! (علم وحکمت در قرآن وحدیث /2/666)» پس کسانی که مثلا به دانشگاه و محیطهای علمی میروند، خیلی باید رفتارهایشان را کنترل کنند.
یکبار مقام معظم رهبری فرمودند که موسیقی در دانشگاهها نباید زیاد رواج پیدا کند. میدانید چرا؟ کسانی که اهل دانش هستند باید یک استفادهای از مغزشان بکنند اما خیلی از موسیقیها یا بعضی موسیقیها لطمه میزند! اساسا خیلی رفتارها در دانشگاه باید تغییر کند؛ چون در آنجا میخواهند کار حساسی انجام دهند، میخواهند از مغزشان استفاده کنند.
امیرالمومنین(ع) میفرماید: «شما به عملکردن به آن چیزی که میدانید، بیشتر احتیاج دارید تا دانستنِ چیزهایی که نمیدانید.» (غررالحکم/3826)، امام صادق(ع) میفرماید: «یک ذره علم، به عمل خیلی زیاد نیاز دارد.» (مصباحالشریعه/14)، چون یک لحظه چیزی را میفهمی ولی یک عمر باید به آن عمل کنی! و میفرماید: «هر کسی به آنچه میداند، عمل کند-و رفتارش را درست کند- خدا در آنچه نمیداند، کمکش میکند و به او میفهماند.» (توحید صدوق/416)، تو عمل و رفتارت را خوب انجام بده-به تعبیر آقای بهجت(ره)- خدا دانستنیها را از در و دیوار برایت میریزد، اصلا خودت خیلی چیزها را میفهمی!
بعد از اینکه پذیرفتیم عمل مهمتر است، حالا این سوال مطرح میشود که «کدام عمل را انجام بدهیم؟ و اولین قدم چیست؟» یکی از مهمترین کارهایی که- بهعنوان یک عمل خوب و موثر- باید در رفتارمان شروع کنیم، تغییر و توبه است، عادتشکنی و استغفار است! کدام رفتار خیلی جان آدم را جلا میدهد؟ کدام عمل را انجام بدهیم که بالاترین تاثیر را بر ما داشته باشد؟ استغفار، توبه و تغییر رفتار! فکر کن ببین چه رفتار یا عادت بدی داری که باید تغییرش بدهی؟ (البته این تغییر عادت، خیلی کار سختی است.) در مباحث عرفانی میگویند: «قدم اول توبه است!» اگر گناهی مرتکب شدهای، توبه کن و اگر دیدی هیچ رفتار بدی نداری که بخواهی توبه کنی و تغییرش بدهی، از کارهای خوبت توبه کن! بگو خدایا این چه نمازهایی است خواندهام؟ غلط کردم، منبعد نمازهایم را بهتر میخوانم! وقتی پیغمبر اکرم(ص) استغفار میکرد، تکلیف ما مشخص است. ببین چه عادتهایی داری؟ آیا همهاش خوب است؟ معمولا عادات بد، زیاد است ولی اگر اصلا عادت بدی هم نداری، سعی کن برخی عادتهایت را تغییر بدهی! امیرالمومنین(ع) میفرماید: «بافضیلتترین عبادت این است که عادت خودت تغییر بدهی!» (غررالحکم/2873)، در بین عادتهایی که داری، عادتی را انتخاب کن و تغییرش بده. معلوم است وقتی یک عادت خوب را تغییر میدهی، نباید بهجایش یک عادت بد بگذاری بلکه یک عادت خوب دیگر باید بگذاری، منتها برای ما این «تغییر» خیلی مهم است.
بسیاری از عادتهای ما که باید تغییر کنند از جنس «رفتار دفاعی» هستند. شما مطالعه کنید و ببینید رفتار دفاعی چقدر آدم را خراب میکند و بدیهای آدم را پنهان میکند؛ مثلا کسی که خیلی لبخند میزند ممکن است این لبخندش یک رفتار دفاعی باشد، یعنی هروقت اشتباه میکند و نمیخواهد بگوید «اشتباه کردم» لبخند میزند و میخواهد اشتباه خودش را پشت لبخندش پنهان کند.
همانطور که بیان شد، عمل انسان بر گرایشهایش، آگاهیهایش و بر ایمانش اثر میگذارد و مهمترین عملی که بر آدم اثر میگذارد «تغییر عمل» است، اینکه بگوید: «خدایا من غلط کردم»؛ یعنی بهجای اینکه رفتار خودش را توجیه کند، بگوید «من اشتباه کردم»؛ این کار خیلی تاثیر خوبی دارد! برو درِ خانه خدا به اشتباه خودت اقرار کن.
آدم خیلی تحتتاثیر رفتارهای بد خودش قرار دارد اما وقتی توبه میکند، نهتنها تاثیر رفتارهای بد در او از بین میرود بلکه 10 تاثیر خوب هم اضافه میشود! اصلا انگار تا بهحال رفتار بدی انجام نداده است بلکه تا بهحال رفتار خوب انجام میداده است. خداوند میتواند بدیهای انسان را به کار خوب تبدیل کند (فرقان/70). چرا خدا گناهش را به کار خوب تبدیل میکند؟ برای اینکه گفت «من غلط کردم! من توبه کردم.» چنین کسی، میتواند این آثار را در روح خودش ببیند.
انسان اسیر عمل خودش است و توبه یعنی اینکه خودت را از این اسارت نجات بدهی، اگر کسی قدرت نجاتدادن خودش از اسارت را پیدا کرد، قهرمان است! توبه و استغفار را دستکم نگیرید. قرآن میفرماید: «خدا توبهکنندگان را دوست دارد.» (بقره/222)
* نویسنده : علیرضا پناهیان استاد دانشگاه