
در مقالهای با عنوان «دنبال موفقیت فرزندانتان هستید، یا خوشبختی آنها» به تاریخ ۱۷ شهریور ۱۴۰۳ در همین روزنامه، با الهام از داستان دوستی خاله خرسه، به بررسی نقش والدین در تربیت فرزندان پرداختیم و تأکید کردیم که خیرخواهی بدون آگاهی میتواند به آسیبهای ناخواسته منجر شود. حالا، در ادامه همان بحث، با الگوگیری از کتاب مدارس بدون شکست ویلیام گلاسر، ایدهای جدید را مطرح میکنیم: آیا دانشآموزانی که در مدارس شکست میخورند، ممکن است این شکست را به روابطشان با والدین تعمیم دهند و مدارس را مقصر شکست ارتباط خودشان با والدینشان بدانند؟ بدیهی است که اگر این چرخه معیوب در ذهن و ضمیر فرد شکل بگیرد، نهتنها تنفر از مدرسه را افزایش میدهد، بلکه عزت نفس کودکان را هم نابود خواهد کرد. در این نوشته، تلاش میکنم این موضوع را با نگاهی عمیقتر بررسی کنم.
تحقیقات روانشناسی میگویند که وقتی بچهها در مدرسه موفق نمیشوند، فقط درسشان خراب نمیشود، بلکه این ناکامی میتواند به خانه هم سرایت کند و روابط خانوادگی را به هم بریزد. بر اساس یک مطالعه از انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۲۰۲۲، حدود ۴۰ درصد از بچههای ۶ تا ۱۲ سال که در مدرسه به مشکل میخورند، میگویند تقصیر سیستم آموزشی است و این باعث میشود از مدرسه بدشان بیاید. در ایران، با توجه به اینکه سیستم آموزشی خیلی رقابتی است، این مشکل بیشتر دیده میشود.
همه ما میدانیم که سیستم آموزشی ایران به خاطر چند دلیل اصلی خیلی رقابتی است. اولین دلیل، کنکور است که شاید بتوان ادعا کرد بزرگترین عامل رقابتی بودن تحصیل در ایران است. هر سال، میلیونها دانشآموز برای قبولی در دانشگاههای خوب این کشور با هم رقابت میکنند، و این موضوع طبیعتاً فشار زیادی به دانشآموزان و خانوادهها وارد میکند. به عنوان نمونه، طبق گزارش مراجع رسمی کشور، در سال ۱۴۰۴ حدود ۸۳۰ هزار نفر در کنکور شرکت کردهاند که فقط درصد کمی از آنها در رشتهها و دانشگاههای بهاصطلاح خوب قبول میشوند و بقیه در این رقابت ناکام میمانند. این رقابت شدید در کنکور، نهتنها دانشآموزان را تحت فشار قرار میدهد، بلکه تعداد قابلتوجهی از والدین را هم به مشارکت اجباری وامیدارد، که اغلب به تنشهای عاطفی و اختلافات خانوادگی منجر میشود. وقتی والدین موفقیت تحصیلی را معیار ارزش فرزند میدانند، شکست در کنکور میتواند به سرزنش، کاهش اعتماد، و حتی قطع ارتباط عاطفی بین والدین و فرزند بیانجامد. در نهایت، این چرخه میتواند روابط خانوادگی را از هم بپاشد و عزت نفس کودک را نابود کند، بهویژه در جایی که والدین بهجای حمایت، شروع به مقایسه فرزندان خود میکنند و بهجای مقصر دانستن سیستم آموزشی، به مجادله، سرزنش، توهین، و تحقیر فرزندان خود روی میآورند.
مساله دوم، تمرکز زیاد سیستم آموزشی ایران بر نمره دانشآموزان است. در خیلی از مدارس، معلمها و والدین بیشتر به عدد نمره اهمیت میدهند تا یادگیری واقعی. این باعث میشود بچهها استرس بگیرند و اگر نمرهشان خوب نباشد، احساس شکست کنند. طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۱۴۰۲ تحت عنوان «پایش ابعاد فقر آموزشی در ایران سال ۱۴۰۲»، بخشی از استرس و اضطراب دانشآموزان ناشی از نابرابری آموزشی بوده و بیش از ۵۵ درصد دانشآموزان، بهویژه در دهکهای پایین، با چالشهای روانی (از جمله اضطراب تحصیلی) روبهرو هستند. این گزارش تأکید میکند که یکی از عوامل مؤثر در این چالشهای روانی، فشار نمره است. حالا وقتی این استرسها به خانه میرسد، ظرفیت این را دارند که روابط خانوادگی را به هم بزنند. وقتی دانشآموز نمره پایینی میآورد، والدین اغلب این را بهعنوان یک شکست شخصی برای خود یا فرزندشان میبینند و بهجای حمایت، ممکن است سرزنش کنند یا انتظارهای غیرواقعی داشته باشند. این قبیل توقعات و انتظارات ذهنی، میتواند حس بیکفایتی و ناکافی بودن به دانشآموز بدهد و فاصله بین او و والدینش را بیشتر کند. در خانوادههای کمدرآمد که نابرابری آموزشی فشار را دوچندان میکند، این تنشها میتوانند به دعواها یا حتی قطع ارتباط عاطفی منجر شوند، چون والدین با استرس مالی و اجتماعی خود، بهجای همدلی، فرزند را مقصر میدانند. این روند، هم اعتمادبهنفس کودک را کاهش میدهد و هم پیوندهای خانوادگی را ضعیفتر میکند.
مشکل دیگر سیستم آموزشی ایران، تنوع و تفاوت زیاد بین مدارس است. برخی مدارس در شهرها، با معلمان با تجربه و تجهیزات مدرن، امکانات نسبتاً خوبی دارند، اما تعداد زیادی از مدارس شهرها و روستاها اغلب با کمبود منابع روبهرو هستند. (بحث مدارس خاص را نمیآریم.) این نابرابری باعث میشود بچههای مناطق محروم فرصت کمتری برای رقابت و پیشرفت داشته باشند و تصور کنند که سیستم آموزشی با عدالت و به نفع همه کار نمیکند. این قبیل مسائل، فشار زیادی به دانشآموزان وارد میکند و این امکان وجود دارد که این استرس را به خانوادههای خود منتقل کنند. سرایت این قبیل مسائل به خانهها، بهجای گرفتن حمایت از طرف والدین، میتواند واکنشهایی مثل سرزنش، مقایسه، و بهانهتراشی را به دنبال داشته باشد. همین واکنشها و برخوردها به ناکامی تحصیلی دانشآموزان، روابط خانوادگی را به مخاطره میاندازند و در نهایت به شکست این روابط منجر میشوند.
حالا تلاش میکنم با یک مثال، تأثیر منفی شکست در مدارس را در به هم زدن روابط خانوادگی توضیح دهم. فرض کنید علی، یک دانشآموز ۱۰ ساله، این روزها در خانه مدام از طرف والدینش سرزنش میشود. در این سرزنشها که گاهی با مجادله، توهین، تحقیر، و مقایسه با دیگران همراه است، کلیدواژههایی مثل مدرسه، معلم، مدیر، ناظم، درس، کتاب، بچههای دیگه، امتحان، و کنکور مدام از زبان والدینش شنیده میشود. حالا علی ۱۰ ساله، بیشتر از هر چیزی شرایط بههمریخته خانواده و ارتباط شکستخورده خود با والدینش را با تمام وجود لمس میکند و شاید اینگونه تصور کند که مقصر همه این اتفاقات افتاده در خانه، مدرسه است. ذهن این کودک به واژههایی مثل مدرسه، کلاس، معلم، درس، و نمره حساسیت نشان میدهد و چهبسا از آنها متنفر شود. بر اساس نظریه اسناد (Attribution Theory) از هارولد کلی (۱۹۶۷)، این رفتار از طرف علی کاملاً قابلفهم است. این نظریه میگوید که افراد، بهویژه کودکان، وقتی با ناکامی یا فشار روبهرو میشوند، ترجیح میدهند تقصیر را به عوامل خارجی مثل مدرسه یا معلم نسبت دهند تا از احساس گناه و ناتوانی دوری کنند. برای علی، سرزنشهای مداوم والدینش—مثلاً وقتی میگویند چرا مثل بقیه نمره نمیگیری؟ معلمت چیکار میکنه؟—او را به این فکر میاندازد که اگه مدرسه اینقدر سخت و ناعادلانه نبود، خونهمون اینقدر پر از دعوا نمیشد. این اسناد خارجی، بهخصوص وقتی ببیند همکلاسیهایش هم با مشکلات مشابهی روبهرو هستند (اجماع بالا)، باعث میشود مسئولیت ناکامیاش را از خودش بردارد و آن را به دوش سیستم آموزشی بیندازد. نتیجه این میشود که تنفرش از مدرسه و درس بیشتر میشود، انگیزهاش برای تلاش کردن کم میشود، و این موضوع تنشهای خانوادگی را عمیقتر میکند. مثلاً، وقتی پدرش با عصبانیت میگوید: این نمره با این معلم؟، جدال شروع میشود و اعتماد بین علی و والدینش کمرنگ میشود، که میتواند به فاصله عاطفی و حتی مشکلات جدیتر مثل انزوا یا پرخاشگری در آینده منجر شود.
تحقیقات نشان میدهد که این چرخه میتواند به افسردگی و اضطراب در کودکان منجر شود. در گزارش یونیسف در سال ۲۰۲۳ تحت عنوان The State of the World’s Children 2023: For Every Child, Vaccination، به استرس تحصیلی و تأثیر آن بر سلامت روانی کودکان اشاره شده و تأکید شده که بیش از ۳۰ درصد کودکان در جوامع با فشار آموزشی بالا (مثل کشورهای در حال توسعه) با اختلالات روابط خانوادگی روبهرو هستند، که این بهخاطر ناکامی تحصیلی است. این گزارش تأکید میکند که فشار تحصیلی، اضطراب را افزایش میدهد و روابط خانوادگی را مختل میکند. این گزارش همچنین هشدار میدهد که شکست تحصیلی نهتنها یک مسئله آموزشی، بلکه یک بحران اجتماعی است که میتواند به تنفر از نهادهای آموزشی منجر شود. این تنفر از نهادهای آموزشی میتواند باعث بدبینی این فرد به سایر نهادهای اجتماعی شود و اساساً اعتماد اجتماعی این قبیل افراد—که تعداد قابلتوجهی از جامعه را تشکیل میدهند—را نابود کند
برای گسستن این چرخه، اقدامات زیر بهصورت جامع و با جزئیات پیشنهاد میشود:
برای والدین: بهجای تمرکز بر نمرات، بر پیشرفت فردی و تلاشهای فرزندشان تأکید کنند. مثلاً در صورت کسب نمره پایین، بگویند: "مهم اینه که تلاش کردی، دفعه بعد با هم راهی برای بهتر شدن پیدا میکنیم." این رویکرد، عزتنفس کودک را حفظ کرده و روابط را با ایجاد حس حمایت متقابل تقویت میکند. همچنین، شرکت در کارگاههای آموزشی برای مدیریت استرس والدین میتواند تأثیر مثبتی داشته باشد؛ این کارگاهها میتوانند شامل تکنیکهای گوش دادن فعال، مدیریت خشم، و درک نیازهای عاطفی کودکان باشد. علاوه بر این، والدین میتوانند با ایجاد زمانهای خانوادگی بدون بحث درباره نمرات—مثل بازی یا فعالیتهای مشترک—فضایی مثبت در خانه بسازند که به کاهش تنش کمک کند.
برای مدارس: برنامههای مشاورهای برای دانشآموزان ناکام طراحی کنند تا ناکامی را بهعنوان فرصتی برای یادگیری و رشد ببینند، نه منشأ مشکلات خانوادگی. این برنامهها میتوانند شامل جلسات فردی با مشاوران متخصص و کارگاههای گروهی برای آموزش مهارتهای حل مسئله باشند. برگزاری جلسات گروهی با حضور والدین و کارشناسان آموزشی نیز میتواند فشار را کاهش داده و همکاری بین خانه و مدرسه را بهبود بخشد؛ این جلسات میتوانند به بحث درباره انتظارات واقعبینانه و راهکارهای مشترک برای حمایت از دانشآموزان اختصاص یابند. همچنین، ارائه منابع آموزشی یکسان در مناطق مختلف، از جمله دسترسی به کتابهای درسی بهروز، ابزارهای دیجیتال، و معلمان آموزشدیده، نابرابری را کم میکند و شانس موفقیت همه دانشآموزان را افزایش میدهد. ایجاد فضاهایی برای فعالیتهای غیرتحصیلی—مانند ورزش یا هنر—نیز میتواند به کاهش استرس کمک کند.
مهم تر از همه این مسائل، با توجه به تفاوتهای فردی انسان ها و متفاوت بودن میزان سرمایه های جسمی، روانی، ذهنی و ...... و مشخصا" نظر به اینکه قدرت یادگیری، پادسپاری، یادآوری و یاددهی در تمامی انسان ها، از جمله خود ما متفاوت است، لطفا"، حتما" دست از مقایسه کردن خود با دیگران و دست از مقایسه فرزندان و دانش آموزانتان با فرزندان و دانش آموزان دیگر بردارید.