تاریخ : ۱۰:۵۰ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۴
کد خبر : 215997
سرویس خبری : ورزش

کی‌روش مقصد داشت، قلعه‌نویی گرفتار موج‌هاست!

تفاوت دو فرمانده روی نیمکت تیم ملی

کی‌روش مقصد داشت، قلعه‌نویی گرفتار موج‌هاست!

کی‌روش از همان روز اولی که قرارداد بست، هدف غایی خود را تعیین کرد: جام جهانی. اما امروز، به نظر می‌رسد که امیر قلعه‌نویی، بیشتر شبیه به سکان‌داری است که گرفتار طوفان‌ها شده و تنها به رد کردن موج بعدی فکر می‌کند تا کشتی‌اش سلامت بماند.

محمد سرشته‌داری؛ فرهیختگان آنلاین: ناگزیر از مقایسه‌ایم؛ مقایسه‌ای که در ذهن هر علاقه‌مند به فوتبال ملی، میان دوران کارلوس کی‌روش و امیر قلعه‌نویی( اسکوچیچ در این مقایسه نیست چون مدت زمان کوتاه‌تری سرمربی تیم ملی بوده ) شکل می‌گیرد. فارغ از تمام حواشی و قضاوت‌ها، تفاوت این دو سرمربی در یک کلمه خلاصه می‌شود: نگاه به آینده.

کی‌روش از همان روز اولی که قرارداد بست، هدف غایی خود را تعیین کرد: جام جهانی. او می‌دانست که در جام جهانی با حریفانی قدرتر از ایران روبه‌رو خواهیم شد و در نتیجه، تمام انرژی خود را صرف ساختن یک ساختار دفاعی منسجم کرد. منظور از ساختار دفاعی، نه چهار مدافع، بلکه سیستمی بود که یازده بازیکن با تمام وجود برای بازپس‌گیری توپ و حفظ ساختار دفاع می‌کردند. اینکه به او لقب «مربی دفاعی» می‌دادند، برایش اهمیتی نداشت؛ او به مقصد فکر می‌کرد. کی‌روش با قربانی کردن تورنمنت‌های کوچک‌تر مانند جام ملت‌های آسیا در مسیر این هدف بلندمدت، تیمی ساخت که آرژانتین بزرگ را عاصی کرد و پرتغال را تا مرز حذف شدن پیش برد. او به مقصد و مقصود فکر می‌کرد و با تمام توان، به سمت آن می‌رفت.

اما امروز، به نظر می‌رسد که امیر قلعه‌نویی، بیشتر شبیه به سکان‌داری است که گرفتار طوفان‌ها شده و تنها به رد کردن موج بعدی فکر می‌کند تا کشتی‌اش سلامت بماند. تمام دغدغه او این است که از این بازی یا آن تورنمنت بدون شکست خارج شود تا به جام جهانی برسد، نه اینکه تیمی با برنامه و ساختار ثابت برای چهار سال آینده بسازد. او سرگردان به امواج نگاه می‌کند، در حالی که کی‌روش چشم به افق مقصد دوخته بود.

نظم مطلق یا سردرگمی تاکتیکی

نظم و انضباط برای کی‌روش یک اصل مقدس بود. این تعصب به نظم، خود را در موضع‌گیری‌های سخت‌گیرانه او نسبت به باشگاه‌های لیگ برتری نیز نشان می‌داد. کی‌روش حتی با مربیان لیگ درگیر می‌شد و تأکید داشت که بازیکنان ملی‌پوش باید دقیقاً در همان پستی که او می‌گوید به میدان بروند و پستشان جابه‌جا نشود. این سطح از دخالت در امور باشگاهی، نه تنها در فوتبال ایران سابقه نداشت، بلکه در فوتبال دنیا نیز کمتر دیده می‌شود؛ اما او می‌خواست تیم ملی‌اش، تیمی یکدست و هماهنگ باشد. این سخت‌گیری تا آنجا پیش می‌رفت که برخی بازیکنان، قربانی زیاده‌خواهی‌ها و جاه‌طلبی‌های او می‌شدند و حتی زمان و مکان اردوی باشگاه‌ها را هم تعیین می‌کرد.

در مقابل، نه تنها شاهد چنین تعصبی از سوی کادر فنی فعلی نیستیم، بلکه خود تیم ملی نیز دچار سردرگمی تاکتیکی شده است. استفاده مکرر از بازیکنان در پست‌های غیرتخصصی نشان می‌دهد که کادر فنی، هنوز به شناخت کامل و برنامه ثابتی برای بهترین جایگاه ستاره‌هایش نرسیده است. این آشفتگی در تعیین پست، که کی‌روش آن را با تمام وجود رد می‌کرد، ریشه بی‌نظمی در تیم را عمیق‌تر می‌کند.

برنامه‌ریزی بلندمدت در مقابل روزمرگی

کی‌روش، برای میانگین سنی تیم برنامه داشت. او می‌دانست بازیکنانی که امروز انتخاب می‌کند، چهار سال دیگر با چه سن و تجربه‌ای باید در جام جهانی حاضر شوند. او با سخت‌گیری‌های فراوان و با وجود اینکه گاهی برچسب‌هایی مانند دلالی به او می‌خورد، بازیکنان را به حضور در لیگ‌های اروپایی ترغیب می‌کرد تا با استانداردهای فوتبال روز دنیا هماهنگ شوند. نتیجه آن، موجی از لژیونرهای کیفی بود که فوتبال ایران را صاحب اعتبار کردند. او حتی شخصاً می‌رفت و بازیکنان دورگه ایرانی را در گوشه و کنار اروپا پیدا می‌کرد و با اعتبار نام خود، آن‌ها را به تیم ملی می‌آورد؛ بازیکنانی چون سامان قدوس و اشکان دژاگه، محصول آن تلاش و جست‌وجوی هدفمند بودند.

در زمان قلعه‌نویی اما، نه تنها شاهد تلاش جدی برای یافتن دورگه‌های جدید نیستیم، بلکه موجی معکوس را می‌بینیم: بازگشت لژیونرهای باکیفیت ما از اروپا به لیگ‌های عربی یا ایران، که زنگ خطر را برای افت کیفیت فنی تیم ملی به صدا درآورده است.

سپر دفاعی کی‌روش در مقابل دستیاران قلعه‌نویی

این تفاوت در نگاه به مسئولیت نیز وجود دارد. کی‌روش، شخص خودش اولین سپر دفاعی تیمش بود. او تمام بار انتقادات، حواشی و فشارهای بیرونی را به دوش می‌کشید تا بازیکنانش در آرامش کامل، فقط بر فوتبال تمرکز کنند. او هرگز دستیارانش را قربانی نکرد. در سوی دیگر، متأسفانه می‌بینیم که کادر فنی فعلی، بیشتر دستیارانش را برای ایستادن در مقابل توپخانه انتقادات و رسانه‌ها می‌فرستد.

کی‌روش برای هر لحظه از بازی برنامه داشت، اما تیم قلعه‌نویی فاقد آن برنامه ریزبینانه است. تفاوت در همین جمله آخر نهفته است: کارلوس کی‌روش هیچ‌وقت راضی نبود و همیشه به دنبال کمال بود، اما انگار امیر قلعه‌نویی همیشه راضی است.