
شاید نیازی نباشد در وصف فوتبال ژاپن زیاد نوشت. همین بس که ژاپن فوتبالش را مثل کارخانههایش جدی گرفت و همان فرمولی را به کار برد که برای پیشرفت صنایعش استفاده کرده بود. استفاده درست از مشاورین خارجی، به کار گرفتن خالصترین نیروها در جای مناسب، پرورش نسلی از مدیرانی که آگاهانه از مدیران بالادست کار یاد میگرفتند و مهمتر از هر چیز، ایجاد زیرساختهای لازم و در کنار اینها ترجیح دادن منافع ملی به هر چیز دیگری. نتیجه اینکه فوتبال ژاپن امروز همان میکند که ماشینهای ژاپنی، لوازم خانگی ژاپنی و لوازم صوتی و تصویری ژاپنی.
قصه فقط کارتون فوتبالیستها و ایجاد باور توانستن نیست. قصهٔ ایجاد کشوری است که هر چیزی که مارک ژاپنی دارد، درجهٔ یکترین جنس تولید شده است.
1998 را به یاد دارم. نخستین صعود ژاپن به جام جهانی بعد از شکست دادن ایران خسته و بیروحیه در جهنم جوهور باهور مالزی با گل طلایی. ژاپنی که برای اولین بار به جام جهانی رفته بود، تا امروز در یک دوره از این رقابتها غیبت که نداشته هیچ، دمار از روزگار تیمهای قدر و قلدری را هم درآورده. درست مثل امروز که برزیل را سه بر دو شکست دادند. یک تیم دیگری هم در غرب آسیا بود که... فراموشش کن.