
فاطمه قدیری، خبرنگار گروه جامعه: در عصر حاضر که همهچیز از پوشش و موسیقی گرفته تا انتخاب رنگ دیوار خانه معنای سیاسی و اجتماعی پیدا کرده، حتی سادهترین انتخابها نیز از تیررس تحلیلها دور نمیماند. نامگذاری فرزند، روزگاری نشانهای از ذوق یا باورهای خانوادگی بود؛ امروز اما از نگاه برخی تحلیلگران، به عرصهای برای بروز تضادهای فرهنگی و نوعی زبان بیصدا برای اعتراض بدل شده است. در این میان، برخی ناظران فرهنگی بر این باورند که در جامعهای که شکاف میان ارزشهای رسمی و سلیقههای عمومی هر روز بیشتر میشود، حتی یک نام کوتاه میتواند بار یک موضعگیری پنهان را حمل کند؛ بهطوریکه گزینش نامهای جدید و غیرسنتی نشانه مقاومت خاموش مردم در برابر ساختار است. عباس عبدی، روزنامهنگار و تحلیلگر در گفتوگوی اخیر خود بحث انتخاب اسم برای نوزادان را از مرز یک موضوع خصوصی و خانوادگی گذر داد و آن را بهعنوان آینهای کوچک اما تعیینکننده از تحولات فرهنگی و مناسبات قدرت در ایران مطرح ساخت. عبدی مدعی شده که «سیستم سیاسی رسانهاش را با ارزشهای خود میبندد و در حوزه فرهنگ جایی برای مردم نمیگذارد.» او با این توضیح گفته در چنین وضعیتی «وقتی شما بچه به دنیا آوردی دیگر سیستم سیاسی وجود ندارد و تمام انتقامت را در اسم بچهات از آنها میگیری.» عبدی در این گفتوگو ادعا کرده «دومین نام رایج در میان پسران ایرانی، نام شاهان است» و این را «نوعی انتقام مردم از حکومت» خوانده است. این نوع گزارهها در عین جذابیت تحلیلی (و در سطحی استعاری) مستلزم بررسی دقیقتر دادهها و تمایز میان بیان شعاری و شواهد آماری است؛ زیرا ادعاهای نمادین هنگامی موجهند که با آمار و منابع روشن پشتیبانی شوند.
مراجعه به آمار رسمی و گزارشهای منتشرشده از سازمان ثبتاحوال و بازتاب رسانهای آنها، ادعای عبدی را زیرسؤال میبرد. بر پایه آمارهای رسمی و گزارشهای متعدد خبری از دورههای اخیر، «فاطمه»، «امیرعلی» و «محمد» همچنان در صدر اسامی پرتکرار قرار دارند و ترکیب اسامی مذهبی و تلفیقهای سنتی - مدرن بیشترین سهم را در نامگذاریها دارند؛ همچنین در فهرستی که سال ۱۴۰۲ منتشر شده است، نامهایی چون فاطمه، زهرا، امیرعلی، محمد، علی و امیرحسین را در رأس نشان میدهد، درحالیکه شاهان حتی در میان 70 اسم پرتکرار سال نیست. این واقعیت آماری نشان میدهد گرایش غالب جامعه در جهت اسامی با بار مذهبی - سنتی یا اسامی تلفیقی آشناست، نه الزاماً موج گستردهای از «نامگزینی انتقامی».
بااینحال در زمینه ادعای عبدی، دو نکته باید جداگانه بررسی شود؛ نخست، مرجع آماری مورد استناد او کدام است؟ آیا منظور او آمار ملی است یا فهرستهای منطقهای یا دورهای؟ و دوم، آیا تعبیر «انتقام» بیشتر جنبه استعاری و تحلیل فرهنگی دارد یا ادعای علت و سبب مستقیم؟ در برخی گزارشهای محلی یا برآوردهای استانی (مثلاً برخی آمارهای منطقهای تهران) نامهایی مانند «شاهان» در میان دهههای اخیر در برخی فهرستهای محدود مشاهده شدهاند؛ در واقع، افزایش نسبی توجه به این نام در شبکههای اجتماعی یا میان برخی طبقات شهری لزوماً به معنای فراگیری ملی نیست. گسترش دیدهشدن یک نام در فضای مجازی میتواند خطای ادراکی ایجاد کند؛ پدیدهای که میتوان آن را توهم فراگیری نامید. اما این حضور محلی و مقطعی هرگز به معنای تسلط یا رتبه دوم ملی نیست و نباید معادل یکروند فراگیر قلمداد شود. بنابراین ادعای اینکه «شاهان» دومین اسم پرتکرار در سطح ملی است در برابر آمار سراسری قابلدفاع نیست و نیازمند شفافسازی مرجع است.
اما ریشه نام «شاهان» خود پرسشی قابلتوجه است. از منظر زبانشناسی، «شاهان» جمع واژه «شاه» است، درحالیکه در سنت نامگذاری فارسی معمولاً برای ساخت نامهای مفرد از پسوند «انه» (مانند سمانه - شاهانه) استفاده میشود. بنابراین از لحاظ ساختواژی، «شاهان» در اصل معنای جمع دارد و نه مفرد. اگر مقصود از نام «شاهان» بازتابی از شکوه یا سلطنت باشد، انتخاب چنین پسوندی در تضاد با منطق دستوری فارسی است و نمیتوان برای آن ریشه تاریخی یا کاربرد کهن یافت. این نام در لغتنامه دهخدا نیز وجود ندارد و بیشتر یک ساخت مدرن، زاده ذوق زبانی جدید یا گرایش به واژگان قدرتمدار در ذهن نسل جوان است. از سوی دیگر، بررسی تطبیقی روندهای نامگذاری نشان میدهد که محبوبیت نام «محمد» نهتنها در ایران بلکه در جهان نیز روبهافزایش است. طبق گزارش اداره ملی آمار بریتانیا (ONS) در سال ۲۰۲۴، «محمد» برای دومین سال متوالی محبوبترین نام نوزادان پسر در انگلیس و ولز بوده است. این پدیده نشان میدهد انتخاب نام مذهبی الزاماً نشانه عقبماندگی فرهنگی یا فشار ایدئولوژیک نیست، بلکه بخشی از جریان جهانی بازتعریف هویت دینی در جوامع چندفرهنگی است. از این منظر، حضور پررنگ نامهای مذهبی در ایران بیش از آنکه از کنترل حکومتی ناشی شود، بازتابی از استمرار الگوهای فرهنگی بومی و مذهبی در خانوادههاست.
در برابر این، اگر قرار بود نامگذاری نوزادان ایرانی بازتابی از ملیگرایی فرهنگی یا اعتراض به ساختار رسمی باشد، انتظار میرفت نامهایی با ریشه باستانی و تاریخی مانند «کوروش»، «داریوش» یا «آریوبرزن» در فهرستهای پرکاربرد قرار گیرند اما چنین نیست. نهتنها این نامها در رتبههای نخست نیستند، بلکه طبق آمار رسمی، در ردههای بسیار پایین قرار دارند. این واقعیت نشان میدهد انتخاب نامهای باستانی، برخلاف تصور عمومی از گرایش ملیگرایانه، هنوز به جریان غالب بدل نشده و شاید بیشتر در حوزه گفتار روشنفکرانه یا تبلیغ شبکههای اجتماعی باقیمانده است.
تحلیل علّی یا بهعبارتدیگر نسبتدادن انتخاب نام غیرمذهبی یا «اسامی غیرسنتی» به یک عمل «انتقامجویانه از حکومت» بهسادگی قابلپذیرش نیست. انتخاب اسم را مجموعهای از عوامل مانند باورهای مذهبی و خانوادگی، الگوهای رسانهای و سلبریتیها، گرایشهای زبانی و آواشناختی، جهشهای مُد در شبکههای اجتماعی، نقش نامپذیری و فهرستهای تأییدشده توسط ثبتاحوال و ساختارهای جغرافیایی - اتنیکی جامعه تعیین میکند. بهعبارتدیگر وقتی والدینی نامی را برمیگزینند، بیشتر از آنکه در پی «انتقام» از نهاد قدرت باشند، احتمال دارد تحتتأثیر فیلم، سریال، شخصیت رسانهای (مانند پرطرفدار شدن اسامی رستا و آوا، دو شخصیت دل) یا ترکیب پسندیده آواها و معنا قرار گرفته باشند. بالطبع ممکن است در لایهای نمادین و ژرفتر برخی انتخابها حامل روایتهای اعتراضی یا بازنمایی فاصلهگیری از ارزشهای رسمی باشند؛ اما این موضوع را باید از طریق پژوهشهای کیفی (مصاحبه با خانوادهها، تحلیل محتوای رسانهای و سنجههای هویتی) نشان داد، نه از یک گزاره خبری یا برداشت استعاری.