
در نشست خبری روز پایانی جشنواره فیلم کودک و نوجوان، یکی از خبرنگاران از گفتوگوی خود با داور پاکستانی حاضر در جشنواره گفت؛ داوری که از شنیدن اینکه این رویداد برای سیوهفتمین بار برگزار میشود، واقعاً شگفتزده شده بود. او جشنواره را به کودکی تشبیه کرد که سالبهسال رشد کرده، از او مراقبت شده و هر سال تولدش را جشن گرفتهاند.
حالا اما، آن کودک بزرگ شده است؛ هنوز پر از شوق، خیال و بازیگوشی، اما درگیر دغدغههای دنیای بزرگترها. جشنوارهای که روزی با گامهای کوچک و آرزوهای ساده آغاز شد، امروز به نقطهای رسیده که میتواند از تجربههایش سخن بگوید و بر مسیر آیندهاش تأمل کند.
اصفهان، شهری که همیشه به «نصف جهان» بودنش میبالد، بار دیگر در روزهای جهانی کودک میزبان رویدادی شد که رنگ و نور و خنده را به خیابانهایش آورد. کودکانی از سراسر ایران و کشورهای دیگر آمده بودند تا در کنار هم، لحظههایی از خیال، رؤیا و سینما را تجربه کنند؛ همان سینمایی که شاید هنوز هم سادهترین و صادقانهترین زبان برای گفتوگو با جهان کودک است.
اما بعد از ۳۷ سال هنوز انتظاراتی از این جشنواره وجود دارد که به ثمر ننشسته؛ انتظاری برای دیدن نتیجهی واقعی همه این سالها تلاش، تجربه و شعارهای فرهنگی.
یکی از نگرانیهای جدی، حفظ همان ذوق و شوقی است که در چشمان کودکان برق میزند؛ اشتیاقی که اگر جدی گرفته نشود، اگر با برنامه و نگاه آیندهنگر همراه نباشد، ممکن است به مرور خاموش شود. جشنواره کودک تنها محلی برای نمایش چند فیلم یا گرفتن چند عکس یادگاری نیست، بلکه باید پلی باشد میان دنیای تخیل کودکان و واقعیت سینمای ایران؛ پلی که اگر محکم ساخته نشود، رویاها از آن عبور نخواهند کرد.
با این حال، در کوچهپسکوچههای مهرماه اصفهان هنوز هم صدای خندهی بچههایی شنیده میشد که از سالنهای سینما بیرون میآمدند، با چشمانی درخشان از فیلمی میگفتند که دوستش داشتند. شاید همین خندهها، صادقانهترین دستاورد جشنواره باشد؛ نشانهای روشن از اینکه هنوز «کودک درون» جشنواره زنده است و میتواند، اگر به درستی از او مراقبت شود، دوباره رویای سینمای کودک را زنده نگه دارد.
جشنوارهی فیلم کودک و نوجوان تنها محلی برای نمایش آثار ساختهشده برای این گروههای سنی نیست؛ بلکه فرصتی است تا خودِ بچهها نیز در نقشهای واقعی و تأثیرگذار ظاهر شوند. در این دوره از جشنواره، بیش از هزار و پانصد داور کودک و نوجوان مسئولیت قضاوت آثار را بر عهده داشتند؛ داورهایی کوچک با نگاههایی بزرگ، دقیق و جسور.
در کنار آنها، پنجاه خبرنگار نوجوان نیز حضور داشتند؛ بچههایی که از میان ۳۵۰ داوطلب و پس از آزمون و مصاحبه انتخاب شده بودند تا پوشش رسانهای جشنواره را بر عهده بگیرند. آنها با کارتهای خبرنگاریشان در نشستها حاضر میشدند، یادداشت برمیداشتند، سؤال میپرسیدند و گزارش مینوشتند؛ درست مثل خبرنگاران حرفهای. نکته جالب این بود که نوع پرسشها و تحلیلهایشان چیزی از خبرنگاران باتجربه کم نداشت؛ گاهی چنان دقیق و صریح سؤال میکردند که حتی عوامل فیلمها را هم غافلگیر میکردند. همین صراحت و دقت باعث شده بود برخی مهمانان داخلی و خارجی جشنواره، آنها را با خبرنگاران بزرگسال جشنواره فجر مقایسه کنند مقایسهای که اغلب به نفع بچهها تمام میشد.
اما فراتر از این اتفاقات، مهمترین نکته احساسی بود که در چهرهی این نوجوانان دیده میشد: حس مسئولیت و باور به اینکه کارشان جدی است و نظرشان اهمیت دارد. همین احساس ارزشمندی، شاید یکی از زیباترین دستاوردهای جشنواره امسال باشد؛ چرا که نشان میدهد اگر به بچهها اعتماد و مسئولیت بدهیم، نهتنها از پس آن برمیآیند، بلکه گاهی بهتر از بزرگترها عمل میکنند.
در کنار این شور و جدیت، مدیران و برگزارکنندگان جشنواره نیز باید چندین برابر مسئولیتپذیرتر باشند؛ چراکه آیندهی همین نوجوانان، تا حدی در تصمیمهای آنان شکل میگیرد. برنامهریزی دقیق پیش از جشنواره، برگزاری دورههای آموزشی در حین آن، و پیگیری پس از پایان رویداد، میتواند تجربهای ماندگار و تربیتی برای این نسل رقم بزند. مهم این است که با پایان جشنواره، مسیر یادگیری و رشد کودکان متوقف نشود. اگر این روند تداوم یابد، جشنوارهی فیلم کودک و نوجوان میتواند از یک رویداد چندروزه به مدرسهای زنده برای پرورش نسلی آگاه، منتقد و خلاق تبدیل شود.
اگر اهل اصفهان نباشید یا گذرتان به خیابان چهارباغ نیفتاده باشد، احتمالاً فقط از چند بیلبورد پراکنده در سطح شهر متوجه میشدید که جشنواره فیلم کودک و نوجوان در حال برگزاری است. تبلیغات امسال جشنواره بیشتر در چند نقطهی محدود از شهر متمرکز شده بود. خیابان چهارباغ، مهمترینِ این نقاط، تقریباً به فستیوالی خیابانی و پرجنبوجوش تبدیل شده بود، اما در مقابل، گذرگاههایی مثل سیوسهپل یا حتی سالنهای نمایش فیلم، که در مجاورت جشنواره قرار داشتند، از هرگونه المان بصری جذاب برای کودکان و نوجوانان بیبهره ماندند.
پرشورترین بخش جشنواره را میشد در همان چهارباغ دید؛ خیابانی که در روزهای جشنواره پر از رنگ، بادکنک، عروسکهای غولپیکر و صدای خندهی بچههایی بود که با شوق به غرفهها سر میزدند، بازی میکردند و عکس یادگاری میگرفتند. برای بسیاری از خانوادهها، همین محدودهی کوچک تبدیل به خودِ جشنواره شده بود؛ جایی که سینما، بازی و شادی در هم تنیده بود.
اما بیرون از چهارباغ، شهر چهرهی دیگری داشت؛ چهرهای آرام و بیخبر از هیاهوی سینمای کودک. بسیاری از شهروندان حتی نمیدانستند جشنواره در جریان است. پوشش رسانهای در تلویزیون نیز چندان پررنگ نبود؛ بیشتر به خبرهای رسمی، نشستها و مراسم اختتامیه محدود میشد و جای خالی تصویر واقعیِ کودکانِ حاضر در جشنواره، که قلب تپندهی این رویداد هستند، بهوضوح احساس میشد.
به همین دلیل میتوان گفت جشنواره امسال در تبلیغات و ارتباط با مردم، بیش از حد درونگرا عمل کرد. در مرکز شهر، شور و نشاط موج میزد، اما این انرژی به بیرون از محدودهی برگزاری منتقل نشد. جشنوارهای که قرار است برای همهی کودکان ایران باشد، صدایش باید از مرز چند خیابان فراتر برود؛ تا هر کودک، در هر گوشهای از شهر، احساس کند سهمی از این جشن خیال دارد.
یکی از بحثهای داغ میان اهالی رسانه در جشنواره امسال، موضوع محل برگزاری آن بود. عدهای همچنان اصفهان را خانهی اصلی جشنواره میدانند، درحالیکه گروهی دیگر معتقدند تکرار سالانهی برگزاری در یک شهر، مانع گسترش عدالت فرهنگی و دیده شدن کودکان دیگر نقاط کشور میشود. هر دو نگاه، از منظری درستاند، اما مسئلهی اصلی این است که جشنواره فیلم کودک و نوجوان، پس از ۳۷ سال، نیازمند ساختاری منسجمتر و تصمیمی پایدار است.
نخستین گام در این مسیر، ایجاد دبیرخانهای دائمی برای جشنواره است. دبیرخانهای که نه فقط در هفتهی برگزاری، بلکه در تمام طول سال فعال باشد و برای تولید آثار، آموزش نیروهای جوان و هماهنگیهای اجرایی برنامهریزی کند. وجود چنین نهادی میتواند نظم، تداوم و کیفیت جشنواره را تضمین کند؛ از مرحلهی انتخاب فیلمها تا حمایت از کارگردانان و داوران نوجوان.
منتقدان برگزاری همیشگی در اصفهان معتقدند که تمرکز یکجا باعث نادیده گرفتن استعدادها و مخاطبان در دیگر استانها شده است. اجرای مدل گردشی، که هر سال یکی از شهرهای کشور میزبان جشنواره باشد، میتواند عدالت فرهنگی را گسترش دهد و هیجان و رقابت مثبتی میان استانها ایجاد کند.
در مقابل، گروهی بر این باورند که اصفهان بهدلیل سابقه، هویت تاریخی و فضای فرهنگی منحصربهفردش، بهترین گزینه برای میزبانی دائمی جشنواره است. شهری با خیابان چهارباغ، سیوسهپل و روح فرهنگی عمیقی که هر سال حالوهوایی شاعرانه به این رویداد میدهد.
در نهایت، مهمترین مسئله نه محل برگزاری، بلکه تأثیر واقعی جشنواره بر کودکان ایران است. جشنوارهای موفق است که به رشد فرهنگی، آموزش و امیدبخشی کودکان منجر شود؛ چه در اصفهان، چه در هر شهر دیگری. شاید پس از سه دهه، وقت آن رسیده باشد که تصمیمی تازه، روشن و بلندمدت برای آیندهی این جشن سینمایی گرفته شود؛ تصمیمی که بهاندازهی لبخند کودکانش پایدار بماند.