
طرحریزی نظام انتخاباتی برای هر کشوری بیش از هر عاملی وابسته به بافت سیاسی و اجتماعی آن است. در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام انتخاباتی اکثریتی با محدوده شهرستانی برای انتخابات مجالس مختلف، ازجمله مجلس شورای اسلامی، برگزیده شد. این مدل مبتنی بر سازوکار سادهای است که فرد یا افرادی با بیشترین آرا کرسیها را به دست میآورند. در دهه ابتدایی انقلاب، این سیستم کارآمد بود، زیرا یک فرد میتوانست در حوزههای انتخابیه آرای بیش از نیمی از واجدان شرایط را کسب کند. اما با گذشت زمان و افزایش گروههای سیاسی مختلف و تکثر سلایق، این نظام کارآمدی خود را از دست داد، تاحدی که بسیاری از کاندیداها به دلیل به دست نیاوردن حدنصاب کافی ناچارند برای پیروزی در انتخابات در دور دوم شرکت کنند تا پس از آن با هر میزان رأیی وارد مجلس شوند. این مورد باعث کاهش بدنه رأی کاندیداهای انتخاب شده و اصل جمهوریت را تحت تأثیر قرار میدهد. با تغییر فضای سیاسی و اجتماعی کشور، نظام انتخاباتی اکثریتی نه عادلانه است و نه جمهوریت نظام را تضمین میکند.
از لحاظ حکمرانی سیاسی، این نظام کمکی به انتخاب آگاهانه نمایندگان توسط مردم نمیکند، زیرا به جای تقویت نظام حزبی، شاهد تفوق لابیهای سیاسی بر انتخاب افراد هستیم. پس از انتخابات، به دلیل غیرشفاف بودن سازوکار لیستها، هیچ مطالبه کارآمدی از منتخبان نمیشود داشت. این موارد باعث شده در دو دهه گذشته، نمایندگان ادوار مختلف مجلس به دنبال تغییر قانون انتخابات از اکثریتی به تناسبی باشند. نظام تناسبی اجازه میدهد هر حزب یا لیست به نسبت آرای کسبشده صاحب کرسی شود، بنابراین تمامی سلایق داخل چهارچوب قانون سهم از قدرت میگیرند و هیچ سلیقهای حذف نمیشود. این مدل با عادلانهکردن رقابتها احزاب را تقویت میکند، مشارکت را افزایش میدهد و انتخاب آگاهانه داوطلبان را تسهیل میکند. نکته مهم این است که شیوه برگزاری انتخابات در تناسبی هیچ فرقی با اکثریتی ندارد و تفاوت تنها در شیوه شمارش آراست.
اجرای انتخابات تناسبی در شورای شهر تهران با چالشهای اجرایی متعددی مواجه است. زینیوند به ضرورت آمادهسازی زیرساختها اشاره کرده، اما جزئیات مبهم است. یکی از چالشهای اصلی، طراحی سیستمی شفاف برای شمارش آرا و تخصیص کرسیها بر اساس درصد آرای فهرستهاست. این نیازمند نرمافزارهای پیشرفته و آموزش گسترده برای عوامل اجرایی است.
بدون دستورالعملهای استاندارد، احتمال اختلاف در نتایج یا اعتراض احزاب وجود دارد. برخی منتقدان معتقدند این مدل به دلیل پیچیدگی، باعث سردرگمی رأیدهندگان میشود یا به دلیل عدم آمادگی زیرساختی، مشارکت را کاهش میدهد. در صورت موفقیت میتوان انتظار داشت با اصلاح قوانین و موافقت شورای نگهبان و مجمع تشخیص، این سیستم به انتخابات شوراهای شهر در دیگر شهرها و حتی انتخابات مجلس تعمیم یابد. تجربه تهران میتواند نشان دهد آیا این مدل به افزایش مشارکت و تقویت دموکراسی کمک میکند یا خیر.
در شرایطی که جامعه پس از تحمیل یک جنگ ۱۲ روزه به سمت ثبات و عادیسازی شرایط پیش میرود، تصمیمات کلان و پروژههای کلیدی میتوانند نقش مهمی در تغییر فضای روانی و کاهش تنشهای ناشی از بحثهای مرتبط با جنگ ایفا کنند. موضوعاتی نظیر انتخاب تناسبی، حذف صفر از پول ملی و طرح دوباره تغییر پایتخت، نمونههایی از تصمیماتی هستند که در بستر یک محیط باثبات مطرح میشوند. این تصمیمات، هرچند در نگاه اول ممکن است صرفاً اقتصادی یا سیاسی به نظر برسند، اما تأثیر عمیقی بر ذهنیت عمومی دارند. انتخاب تناسبی، بهعنوان یک روش عادلانهتر برای توزیع قدرت سیاسی، میتواند حس مشارکت و انسجام اجتماعی را تقویت کند. حذف صفر از پول ملی نیز نشان دهنده پیشبرد طرحهایی است که در یک فضای پر تنش قطعاً اولویت پیدا نمیکردند.
بحث تغییر پایتخت، هرچند چالشبرانگیز میتواند بهعنوان نمادی از نگاه بلندمدت و امیدوارانه باشد و توجهات را از فضای تنشآلود به سمت چشماندازهای توسعهمحور هدایت کند. این اقدامات، در مجموع، با پررنگ شدن در گفتمان عمومی، به کاهش فضای روانی جنگ کمک میکنند. هرچند تأثیر این تصمیمات در میان مخاطبان مختلف ممکن است متفاوت باشد؛ اما همگی در یک نقطه اشتراک دارند و آن ایجاد امید و تمرکز بر آیندهای باثباتتر است. این روند نشاندهنده تلاش برای بازگرداندن آرامش به جامعه و هدایت افکار عمومی به سمت مسائل سازنده است.