تاریخ : ۰۹:۳۵ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۲
کد خبر : 214589
سرویس خبری : جامعه

بمباران خبری حول یوز ایرانی را تمام کنید

وقتی یک گونه همه را می‌بلعد

بمباران خبری حول یوز ایرانی را تمام کنید

رویکرد خبری گسترده و بدون محدودیت در مورد خطر انقراض یوز ایرانی حتی توجهات فرهنگی گسترده به این گونه و نماد‌سازی از آن دو تأثیر عمده و بعضاً نامطلوب بر حوزه محیط‌زیست و مدیریت منابع طبیعی کشور گذاشت ابتدا اینکه تمرکز نامتوازن و افراطی بر یوز آسیایی دامنه آگاهی بخشی و سیاست‌گذاری محیط‌زیستی را به شکلی اساسی صرفاً بر این موضوع محدود کرده است.

فرهیختگان: طی دو دهه اخیر به ویژه از سال 1390 به امروز رسانه‌ها و برخی نهاد‌های محیط‌زیستی تمرکز قابل توجهی بر مسئله خطر انقراض یوز آسیایی داشته‌اند. این گونه جانوری که تا انقراض تنها چند قلاده فاصله دارد همواره در جایگاه ویژه‌ای در زیست‌بوم ایران قرار داشته است. از ابتدای دهه ۱۳۹۰، موضوع یوز ایرانی در کانون توجهات ملی قرار گرفت. این امر به حدی پیش رفت که در سال ۱۳۹۳ (همزمان با جام جهانی ۲۰۱۴ فوتبال)، تصویر یوز ایرانی به عنوان نمادی از کشور ایران و در حمایت از وضعیت این جاندار در حال انقراض بر روی کیت لباس تیم ملی فوتبال جای گرفت. این طرح اما تأثیر مثبتی در ترویج شناخت و آگاهی ملی از این گونه و وضعیت بحرانی آن داشت.

پس از جام جهانی در سال ۱۳۹۳، توجه به یوز ایرانی در فضا‌های عمومی و فرهنگی و اجتماعی کشور گسترش یافت؛ از جلد دفاتر دانش‌آموزان و طرح‌های گرافیکی بر روی وسایل شخصی گرفته تا نقش بستن تصویر آن بر بدنه هواپیما‌ها و اتوبوس‌ها. با کانون توجه قرار گرفتن مسئله یوز ایرانی شاهد افزایش آگاهی عمومی در سطحی بی‌سابقه در کشور بودیم به نحوی که در طول دهه 1390 شاهد ساخت مستند‌هایی متفاوت و متعدد از مسئله جانداران محیط زیستی ایران بودیم. اوج توجهات به یوز ایرانی اما در بهمن ۱۴۰۱، با خبر تلف شدن توله یوزی به نام پیروز قرار داشت که سبب شد تا حدود حداقل یک هفته، تمام فضای رسانه‌ای و افکار عمومی کشور را تحت تأثیر قرار داد. واکنش‌های گسترده مردمی در آن سال نشان داد که فعالیت‌های رسانه‌ای طی دهه 90 تأثیر خود را گذاشته و مسئله این گونه در فرهنگ و عواطف عمومی جامعه جای خود را پیدا کرده است.

پس سایر حیوانات در معرض انقراض چه می‌شوند؟ 

رویکرد خبری گسترده و بدون محدودیت در مورد خطر انقراض یوز ایرانی حتی توجهات فرهنگی گسترده به این گونه و نماد‌سازی از آن دو تأثیر عمده و بعضاً نامطلوب بر حوزه محیط‌زیست و مدیریت منابع طبیعی کشور گذاشت ابتدا اینکه تمرکز نامتوازن و افراطی بر یوز آسیایی دامنه آگاهی بخشی و سیاست‌گذاری محیط‌زیستی را به شکلی اساسی صرفاً بر این موضوع محدود کرده است این تمرکزگرایی مطلق و صرف باعث شد که بخش عمده‌ای از ظرفیت‌های فرهنگی و اجتماعی، منابع مالی و... به پروژه‌های مرتبط با یوز اختصاص یابد و در نتیجه توجه به سایر گونه‌های جانوری و گیاهی در معرض خطر انقراض، از جمله میش مرغ، پلنگ ایرانی، خرس قهوه‌ای، تمساح پوزه کوتاه و انواع پرندگان بومی کاملاً به حاشیه رفت این وضعیت تا جایی پیش رفت که خبر انقراض کامل برخی گونه‌ها یا نابودی زیستگاه‌های جانوران، تنها پس از وقوع آن مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. 

توجه صرف به خطر انقراض یوز ایرانی اما تنها موضوع انقراض سایر موجودات محیط زیستی را به حاشیه نبرد بلکه به یک موضوع سانتی‌مانتال و ابزاری برای جلب توجه نیز تبدیل شد. از سوی دیگر بمباران خبری حول محور یوز ایرانی در طول زمان، منجر به کاهش حساسیت عمومی مردم به خطر انقراض یوز شد. تکرار مکرر و متعدد اخبار و گزارش‌ها، به تدریج این مسئله را برای افکار عمومی به خبری عادی و بدیهی تبدیل کرد و سبب شد که امروز حتی بیان این حقیقت که کمتر از بیست قلاده یوزپلنگ در زیست‌بوم ایران باقی مانده است توجهات را جلب نکند. به این ترتیب با توجه صفر و صدی به موضوع یوز ایرانی و نادیده گرفتن سایر جانداران در حال انقراض شاهد هستیم که دیگر موضوع انقراض یوز آسیایی تأثیرگذاری اولیه خود را نداشته و ندارد. مسئله دیگری که توسط برخی کارشناسان مطرح می‌شود این است که یوز ایرانی به دلیل ویژگی‌هایی که دارا بوده امکان نماد شدن داشته است؛ اما این سؤال مطرح می‌شود که اگر تمرکز و توجه سایر رسانه‌ها به حیوانات و جانداران دیگر به جز یوز متمرکز می‌شد آیا امکان نماد شدن آن‌ها مانند یوز ایرانی رقم نمی‌خورد؟

نکته دیگری که برخی از مسئولان محیط زیستی بیان می‌کنند این است که در کنار برنامه داشتن برای حفظ یوز ایرانی برای سایر جانداران نیز طرح و برنامه دارند با فرض صحت چنین ادعایی سؤالی که مطرح می‌شود این است که چرا مسئولان، این برنامه‌ها را به صورت عمومی مطرح نکرده‌اند، اگر برنامه‌هایی که در پی حفاظت از جانداران در حال انقراض است عمومی شود بی‌شک مشارکت مردم و همکاری ملی حول حفاظت از آن حیوانات صورت می‌گیرد با این حال عدم مطرح‌سازی و عمومی کردن چنین برنامه‌هایی هیچ پیامی جز نبود یک برنامه منسجم برای نجات جانداران در معرض خطر انقراض ندارد.

برخی حیوانات بازتاب اسطوره‌ای دارند

رضا ساکی، خبرنگار و فعال حوزه محیط زیست در گفت‌وگو با «فرهیختگان» اشاره می‌کند که یکی از علل نماد شدن برخی حیوانات در جهان و بالاخص سرزمین ایران پیشینه تاریخی و نسبت فرهنگی و اجتماعی با آن حیوان است او در این باره می‌گوید: «در تمام دنیا اینگونه است که برخی از گونه‌ها در طبیعت به‌طور کلی شاخص هستند و اخبار مربوط به آن‌ها در سراسر دنیا طرفداران بیشتری دارد یا رسانه‌ها بیشتر به آن می‌پردازند. یا گونه‌هایی هستند که ما راحت‌تر آن‌ها را در طبیعت می‌بینیم. برای مثال، گونه‌ای مانند حشره‌خور‌ها که مجموعه‌ای از پستانداران هستند و در طبیعت ایران هم زیادند، اما معمولاً چون کمتر شناخته شده‌اند یا کمتر دیده می‌شوند، اگر کسی بگوید یک حشره‌خور در حال انقراض است یا منقرض شده، چندان بازتابی ندارد. ولی گونه‌هایی مانند کرگدن، گوزن، پلنگ، یوزپلنگ و ببر مهم‌ هستند. از طرفی، همین گونه‌ها بازتاب‌های اسطوره‌ای هم دارند؛ به این معنا که شما یوزپلنگ ایرانی را در شاهنامه، روی سفال‌ها، در ادبیات و در آثار نظامی می‌بینید. می‌خواهم بگویم مجموعه‌ای از عوامل، یوزپلنگ را به یک نماد تبدیل می‌کند و از طرف دیگر، به نماد تمام گونه‌هایی که در معرض خطر هستند نیز بدل می‌شود.»

وی در ادامه بیان می‌کند: «برای مثال، در مورد کرگدن سفید آفریقا یا دیگر گونه‌ها چنین اتفاقی رخ می‌دهد. به همین دلیل است که مثلاً در آتش‌سوزی‌های استرالیا، کوالا‌ها به نماد بدل می‌شوند یا در آتش‌سوزی‌های زاگرس، سنجاب‌ها چنین جایگاهی پیدا می‌کنند. درحالی‌که بسیاری از خزندگان هم در آتش‌سوزی‌ها از بین می‌روند، اما کسی یک حیوانی مانند آگاما را به نماد تبدیل نمی‌کند. گویی که سنجاب‌ها یا به‌طور کلی پستانداران برای ما بیشتر نماد هستند تا خزندگان. حالا این مسئله تا حدی به این دلیل است که می‌توانید یک جانور را از آتش بیرون بیاورید و آن را نماد کنید. بنابراین باید گفت مسئله پیچیده‌ای است که چرا چنین می‌شود و لزوماً به رسانه‌ها مربوط نیست.»

به بمباران خبری صرف حول یوز ایرانی پایان دهید

ساکی با اشاره به نقش پررنگ رسانه‌ها در ضریب دادن به موضوع یوز آسیایی هشدار می‌دهد که با ادامه بمباران خبری حول این جاندار در حال انقراض امکان عادی شدن مسئله وجود دارد و در این خصوص می‌گوید: «رسانه‌ها باید تلاش کنند تعادلی در این میان ایجاد کنند. یعنی در کنار پرداختن به یوزپلنگ، حواسشان باشد که این پرداختن زیاد باعث بی‌توجهی و عادی شدن موضوع انقراض یوزپلنگ در ذهن مخاطب نشود. به این معنا که بمباران خبری یک موضوع خود نیز نوعی سانسور ناخواسته است. وقتی مخاطب هر روز در رسانه‌ها ببیند که درباره یوزپلنگ صحبت می‌شود، ممکن است خسته شود و بی‌اعتنا گردد. بنابراین رسانه باید در بزنگاه‌ها سراغ یوزپلنگ برود، اما پرهیز کند از اینکه فقط بر آن تأکید کرده و آن را به نماد مطلق بدل کند. ایجاد تعادل در این مسئله، به نظر من کاری بسیار مهم در روزگار ما است.»

موضوع یوز ایرانی در بعضی رسانه‌ها سانتی‌مانتال شده است

وی در خصوص اینکه آیا ما به وضعیت سانتی‌مانتال در حوزه یوز آسیایی رسیده‌ایم، می‌افزاید: «موضوع سانتی‌مانتالیسم‌شدن یوز آسیایی را باید رسانه به رسانه بررسی کرد. برخی رسانه‌ها به نقطه تعادل رسیده‌اند، برخی نه. برای مثال، رسانه‌ای مانند تلویزیون معمولاً فقط زمانی به یوز می‌پردازد که اتفاقی خاص رخ داده باشد؛ مثلاً زیر ماشین رفته باشد یا خبری مبنی بر کاهش جمعیت منتشر شود. در طول سال، پیوستگی لازم برای پرداختن به کار‌های علمی و حفاظتی وجود ندارد. درواقع رسانه‌ها به دنبال ارزش‌های خبری‌ای هستند که کلیک بیشتری داشته باشد.»

وی در ادامه می‌گوید: «برداشت کلی من این است که مسئله نجات یوز برای مردم و مسئولان پیام دارد. اگر بتوانیم وضعیت یوزپلنگ را به سطحی برسانیم که از حالت انقراض خارج شود یا جمعیت آن در جایی افزایش یابد، این می‌تواند نمادی از نجات سایر گونه‌ها هم باشد. اما همان‌طور که اشاره شد، رسانه به رسانه باید بررسی کرد. برخی رسانه‌ها به تعادل رسیده‌اند و برخی نه. در مواردی که اخبار محیط‌زیست و حیات‌وحش برایشان کلیک‌خور پایینی دارد، حتی آتش‌سوزی‌ها را هم پوشش نمی‌دهند. بار‌ها با دوستان رسانه‌ای تماس گرفته‌ام و اطلاع داده‌ام که آتش‌سوزی در منطقه‌ای رخ داده است، اما پاسخ داده‌اند «چقدر سوخته؟ درحالی‌که پرسش اصلی باید این باشد که «چه سوخته؟» و مهم‌تر از آن، «چگونه سوخته است؟» برای نمونه، اوایل امسال در منطقه هزارپله آمل یک درخت انجیری در آتش‌سوزی از بین رفت. محل سوختگی شاید فقط ده متر در ده متر بود، اما یک درخت انجیری ۴۰۰ ساله نابود شد؛ گونه‌ای بوم‌زاد هیرکانی. رسانه‌ها باید به جای تمرکز بر «چقدر سوخته»، به این بپردازند که «چه سوخته» و «چگونه». حتی برخی کنشگران نیز تصور می‌کنند هرچه وسعت آتش‌سوزی بزرگ‌تر بیان شود، فشار بیشتری وارد می‌کند، درحالی‌که مسئله اصلی فقط وسعت نیست، بلکه کیفیت و ارزش از دست‌رفته است.»

متن کامل این گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.