
به هزار و یک دلیل رغبتی به نقد همکاران مطبوعاتی خودمان ندارم، مهم ترینش آن است که در دوران شلنگ تخته انداختن باجنیوزها، فیکنیوزها و لشگرهای سایبری باید کمک کرد که رسانههای چارچوبمند و شناسنامهدار جان بگیرند تا بیشتر به سمت واقعیت برویم یا حداقل در مرز واقعیت باشیم.
اما اگر رسانهای به وظیفهی ذاتیاش عمل نکرد و به سمت رویافروشی و ترویج وهم رفت تکلیف چیست؟ اگر در دورانی که ایران عزیز نیاز به واقع گرایی، عقلانیت و امید دارد جامعه را به سمت توهم، رویافروشی و بنبست ببرند تکلیف چیست؟
جلد دوشنبه روزنامه سازندگی مصداق توصیفات بالاست. بیایید چند فریب بزرگ را در این جلد با هم مرور کنیم.
جلد میگوید راهحل بحرانهای کشور دیدار رییسجمهور با ترامپ است، سازندگی این دیدار را ممکن و مطلوب میداند و به چند سوال ساده پاسخ نمیدهد.
۱. آیا وقتی جنگ اول رخ داد ما در حال مذاکره با آمریکاییها نبودیم؟ چه کسی بمب روی میز مذاکره انداخت؟ چه کسی از آن حمایت کرد؟ چه کسی ایده تسلیم ایران را طرح کرد؟
۲.آیا آمریکا در هماهنگی با اسراییل از عنوان دور ششم مذاکرات بهعنوان عملیات فریب برای آغاز جنگ استفاده نکرد؟
۳.چرا سادهسازی میکنید و از شومنی به نام ترامپ ناجی میسازید؟ زلنسکی چند بار با ترامپ دیدار کرد؟ آیا این دیدارها برای او امنیت آورد؟
۴.سوال مهمتر، آیا اساسا میزی از سوی او برای مذاکره وجود دارد؟ چرا وهم دارید؟
اینکه به مخاطب القا کنیم اولا دیدار با ترامپ ممکن است یعنی او تمایلی به این دیدار دارد، ثانیا این دیدار رافع مشکلات کشور است، مصداق استحمار خواننده است.
۵. یادتان هست در همین تریبونها در حالی که مشخص بود آمریکا در مذاکرات جدی نیست از قریبالوقوع بودن توافق گفتید و آن را سورپرایز اردیبهشت خواندید؟ در حالی که سورپرایز واقعی آخر بهار اتفاق افتاد و به ایران حمله کردند. چرا کمی فکر شدهتر حرف نمیزنید؟
و...
القصه این تیترها هیچ کارکردی جز بالا بردن انتظارات مردم و بعد ایجاد شوک در جامعه ندارد. کشور را نمیتوان با رومانتیزم و رویافروشی اداره کرد.کاش آقای پزشکیان بدانند چه کسانی پوستموز زیر پای دولت میاندازند.