تاریخ : ۱۰:۱۴ - ۱۴۰۴/۰۶/۲۹
کد خبر : 214295
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

سریال «کنکل»؛ قصه‌‌ به‌جای بیانیه‌خوانی

درباره یکی از مهم‌ترین فیلمنامه‌های آثار کمدی ۱۰ سال اخیر

سریال «کنکل»؛ قصه‌‌ به‌جای بیانیه‌خوانی

مشکل اصلی کنکل این است که سریال خوبی است؛ اما سبک تبلیغات خود را پیدا نکرد و در پخش و پلتفرم به مشکلی جدی خورد. کنکل نمی‌خواهد وارد بازی تکه وایرالی در آوردن از اثر بشود و همین نفس سریال را در پخش می‌گیرد، نمی‌خواهد با تکه جنسی بخنداند و همین نمی‌گذارد سریال در کنار آثار کم کیفیت نمایش خانگی مخاطب بگیرد.

میشا: زن‌ها دو دستن یکی اینجوری (میشا رو می‌کند به مارال. مارال کیکی که پخته را سر سفره می‌آورد) یک دسته هم مثل من که املت‌هام رو می‌سوزونم. 
مارال: مرد‌ها چی؟ 
میشا: (بی‌معطلی می‌گوید) مرد‌ها سه دستن. 
امیر: اون وقت اون سه دسته کدومن؟ 
میشا: خب دسته اول که دنبال پولن. دسته دوم هم دنبال عشقن. سومی‌ها هم که میشینن فقط فوتبال نگاه می‌کنن. 
مارال: کدومشون بهتره؟ 
میشا: خب اولی که عالیه. دومی هم حالا خوبه. سومی‌ها هم به نظرم واقعاً در حد پادرین. 
امیر: موافقم. 
میشا: تو کدومی؟ 
امیر: من...ترکیبی از اولی و دومی. 

امیر دروغ می‌گفت. تمام زندگی‌اش بارسا‌ست. میشا هم این را می‌دانست. به همین چند دیالوگ رد و بدل شده در قسمت ششم «کنکل» نگاه کنید. می‌شود از همین چند خط وام گرفت و یک ادعای بزرگ کرد؛ کنکل یکی از مهم‌ترین و کامل‌ترین فیلمنامه‌های آثار کمدی ده سال اخیر را در نمایش خانگی به تصویر کشیده. سریالی که مهم‌ترین وجه تمایزش، توانایی قابل توجه سازندگانش در ساخت جهان است. رامتین لوافی نویسنده و کارگردان کنکل در این سریال پانزده قسمتی (که تاکنون سیزده قسمتش منتشر شده) یک کار جالب کرده؛ او بر خلاف آن‌هایی که ادعا می‌کنند، در خلق یک کاراکتر وارد جهان آن شخصیت شده‌اند، جهان‌بینی خودش را گذاشته وسط و نسبت کاراکتر‌ها را با جهان‌بینی خود مشخص می‌کند و با همین روش، شخصیت‌ها ساخته می‌شود. نمونه‌اش همین فوتبال که در جهان نویسنده نقش تعیین‌کننده دارد. نزدیکی و دوری کاراکتر‌ها نسبت به فوتبال آن‌ها را صاحب تشخص می‌کند. لوافی کارگردانی صاحب لحن و جهان‌بینی ا‌ست و ترسی از نمود پیدا کردن این جهان در آثارش ندارد. 

 در سیزده قسمتی که از کنکل پخش شده، نه قصه و نه کاراکتر‌ها ر‌ها نمی‌شوند و شخصیت‌هایی که گذری در سریال حضور دارند، صاحب جهان‌بینی هستند (معتادی که در کارگاه با حسین امیدی مواجه شد). با همین روش در سریال آدم‌های طرف‌دار فوتبال از طرف‌داران پول و آدم‌های دنبال عشق متمایز می‌شوند. آدم‌های کنکل در نسبت با پول، عشق و فوتبال با هم متمایز می‌شوند و البته قصه کنکل را هم از باقی تولیدات نمایش خانگی جدا می‌کنند. 

منطق کنکل سهل و ممتنع است. روی کاغذ یک قصه ساده معمایی دارد و به نظر می‌رسد با یک تولید سرگرم‌کننده و متوسط مواجهیم اما نکته دقیقاً همینجاست؛ ساختن یک اثر سرگرم‌کننده و به دور از کلیشه‌های کمدی‌فارسی و جوک‌های تلگرامی و اینستاگرامی اصلاً سهل نیست. از طرفی کنکل از منطق امروز آدم‌ها که متأثر از شبکه‌های اجتماعی‌ است، بهره می‌برد و خود آدم‌ها و رفتارشان، قصه را زمان‌مند می‌کند. 

این منطق سهل و ممتنع تنها تفاوت جدی کنکل نیست، لحن سازنده هم همه چیز را متفاوت می‌کند. منطقِ روایی کنکل سرخوش و مردانه است و این مردانه بودن به معنی محدود کردن مخاطب نیست. کنکل چه در شوخی‌ها و چه در نگاه کاراکتر‌ها به زندگی مردانه عمل می‌کند و این نگاه را در ساخت و پرداخت کاراکتر‌های مرد و زن داستان اعمال می‌کند. کارکتر‌های زنِ داستان کنکل دائماً از دست مرد‌ها کلافه هستند و انگیزشان برای زندگی مبتنی بر نقش‌های زنانه (مادر بودن یا همسر بودن) و تضاد‌های جنسیتی‌شان با مرد‌ها متمایز می‌شود.

در کنکل به زن‌ها از دید مردانه نگاه می‌شود و کارگردان ترسی از این زاویه دید ندارد و از همین پی او وی هم سعی می‌کند به زن‌ها نزدیک شود و اگر مرد‌های سریال کنکل در گفت‌وگو‌های فوتبالی یا در ارتباط با پدر و فانتزی‌هایشان شناخته می‌شوند، زن‌ها را تنها می‌شود از گفت‌وگو‌های زنانه و تضادهای جنسیتی‌شان با مرد‌ها شناخت. لوافی با همین منطق برای شناساندن کاراکتر-که البته در زندگی روزمره هم کاربرد دارد و می‌شود آدم‌ها را با همین روش شناخت- تمام روابط بین شخصیت‌ها را سامان می‌دهد. حالا چنین ساخت و پرداختی از زنان و مردان لحن کمدی می‌گیرد و همین تضاد‌ها و تشابهات بین کاراکتر‌ها جهان‌بینی شخصیت‌های مختلف را عیان می‌کند و با استفاده از موسیقی متن روایت کنکل تماماً سرخوش می‌شود و لذت زیستن با منطقِ لوافی به مخاطب انتقال پیدا می‌کند. سرخوشی کنکل در نقاط حساس قصه نمایان می‌شود و آنجایی که داستان به اوج حساسیت می‌رسد، استفاده از سازهای بادی اوج و همه چیز رنگِ کمدی‌های بزن و بکوب می‌گیرد.

 حالا یک سؤال پدید می‌آید؛ چرا کنکل در بین آثارِ ضعیف کنونی نمایش خانگی نمی‌گیرد؟ پاسخ واضح است، کنکل برای این بازار نیست. سریال لوافی با آنکه مسئله جنسیت برایش اولویت دارد؛ اما جوک جنسی تعریف نمی‌کند. با آنکه طبقات اجتماعی کاراکترها برایش مسئله است و حتی این را در دیالوگ‌ها می‌آورد (صحبت‌های ابی جندقی درباره جایی که دوست دارد فرزندش بزرگ شود) اما شروع به بیانیه‌خوانی نمی‌کند و نمی‌خواهد پای منبر برود. لوافی از خط بیرون نمی‌زند و قصه حسین‌کُرد تعریف نمی‌کند. از طرفی نمی‌خواهد داستان اثرش روی انگشت یکی از کاراکترها بچرخد و با آنکه زوج‌سازی هم می‌کند اما به همین محدود نمی‌شود و قصه را جانب مجموعه کاراکتر‌ها پیش می‌برد. مجموعه این اتفاقات بیان شده، باعث می‌شود مخاطب پای اثر بماند و قصه را دنبال کند، هر چند که نباید این نکته را فراموش کرد، کنکل می‌توانست کوتاه‌تر دنبال شود و تا این میزان قصه را برای مخاطبش کش ندهد. 

نکته دیگری که در این سریال قابل توجه است، توانایی چشمگیر لوافی در ساخت تیپ‌های عجیب و قابل توجه است؛ به کاراکتر پلیس داستان، پسرِ واسطه‌ای که رفیق ابی است و در دزدی مشارکت دارد (با بازی حسین امیدی‌)، فرزین محدث و فرید قبادی نگاه بیندازید. شخصیت‌های منفی‌ای که از تیپ فراتر نمی‌روند؛ اما کارگردان از کنارشان ساده عبور نمی‌کند و روابطشان را شرح می‌دهد. به صحنه مرگ فرزین محدث در سریال نگاه کنید، شخصیتی که از ابتدا دچار اختلالات روانی بود و شاید به نظر برسد که آنچنان اهمیتی تمام شدنش در قصه ندارد، به راحتی کنار گذاشته نمی‌شود. 

مشکل اصلی کنکل این است که سریال خوبی است؛ اما سبک تبلیغات خود را پیدا نکرد و در پخش و پلتفرم به مشکلی جدی خورد. کنکل نمی‌خواهد وارد بازی تکه وایرالی در آوردن از اثر بشود و همین نفس سریال را در پخش می‌گیرد، نمی‌خواهد با تکه جنسی بخنداند و همین نمی‌گذارد سریال در کنار آثار کم کیفیت نمایش خانگی مخاطب بگیرد. اگر بخواهیم تعارف را کنار بگذاریم باید ساده و واضح بگوییم؛ کنکل اینستاگرام را از دست داد و همین باعث شد یکی از بهترین کمدی معمایی‌های تاریخ سریال‌سازی ایران از بین برود. 

حالا با همان منطق دیالوگ‌های میشا و امیر می‌شود با یک تقسیم‌بندی این متن را تمام کرد؛ سریال‌های کمدی نمایش خانگی کلاً سه دسته‌اند؛ یا با بازیگران دنبال خنداندن هستند یا با تیکه وایرالی در اینستاگرام یا متن و قصه. دسته اول خوب دیده می‌شوند، دسته دوم هم وضعشان بد نیست اما دسته سوم برای همان مخاطب محدود، خاطره می‌سازند.

گزارش‌های مرتبط گروه فرهنگ را در روزنامه فرهیختگان بخوانید:
- عاطفه جعفری، دبیر گروه فرهنگ: وقتی سرگرمی درست پیش می‌رود
- ایمان‌ عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: بازی‌های مفرح
- مریم فضائلی، خبرنگار گروه فرهنگ:  «کنکل»؛ مانی‌هایست ایرانیزه‌شده
- زهرا طیبی، خبرنگار گروه سیاست: قصۀ جدالی با سرمایه‌داری
- مصطفی قاسمیان، خبرنگار:  طنز سیاه «کنکل» در دل معمّای سرقت