
سفر علی لاریجانی به عربستان و برنامهریزی دیدار با مقامات عالی عربستان یک روز بعد از اجلاس اضطراری دوحه و چند روز پس از تجاوز اسرائیل به اصلیترین متحد آمریکا در منطقه اتفاق افتاد. اگرچه سفر دبیر شعام به عربستان پیش از وقوع این رخدادها برنامهریزی شده بود؛ اما این تحولات بر محور گفتوگو با مقامات عربستانی که یکی از دستورکارهای مهم آن مسئله غزه خواهد بود، سایه میاندازد.
در شرایطی که تحولات منطقه برمبنای پیشبینی ایران پیش میرود و کشورهای عربی در جریان تجاوز به قطر صدق این نگاه را مشاهده کردند، ایران فرصت مغتنمی برای چانهزنی، چرخش و تغییر نگاه کشورهای عربی از جمله عربستان دارد، تا با یادآوری محاسبات و معادلات غلط آنها در مورد تحولات منطقه، آن را به سمت تنظیم رفتار بر مبنای واقعیت رخدادها سوق دهد یا حداقل به آنها هشدار دهد که ادامه این مسیر غلط قدرت آنها را در منطقه تحت تأثیر قرار خواهد داد.
در حال حاضر عربستان در ماجرای لبنان، نقشآفرینی دارد. طبیعتاً یکی از محورهای اصلی سفر دبیرشعام، گفتوگو در مورد رفتار عربستان در ماجرای لبنان است که با توجه به اتفاقات رخداده در منطقه، ایران قدرت چانهزنی قویتری برای تلطیف موضع عربستان و حتی چرخش نگاه عربستان در ماجرای لبنان دارد. جدای از آن سفر دبیر شعام و رایزنی با مقامات عربستان در حالی که آمریکاییها به دنبال تضعیف موقعیت ایران در منطقه هستند، نقش کلیدی ایران در خاورمیانه را حفظ و تقویت خواهد کرد.
حمله اسرائیل به دوحه، زنگ خطری را برای جهان عرب به صدا درآورد، به این معنی که در برنامه آمریکا برای تغییر نظم منطقه به نفع اسرائیل، احتمال آنکه منافع آنها در منطقه لگد مال شود و حتی برعکس زیانهایی برای آنها به همراه داشته باشد، وجود دارد. عربستان یکی از کشورهایی است که اگرچه تلاش میکند تا جای ممکن از تنشزایی در منطقه دوری کند اما در حال حاضر در یکی از پروژههای مهم آمریکا علیه مقاومت در لبنان بازیگری میکند. عربستان هم موافق خلع سلاح حزبالله است و هم برای تحقق آن اعمال نفوذ میکند. این کشور با تصور آنکه همکاری با آمریکا در تضعیف محور مقاومت، میتواند قدرت عربستان در منطقه را تقویت کند و نفوذ آنها در لبنان را برگرداند، با این پروژه همراهی میکند.
حمله اسرائیل به دوحه شوک بزرگی به جهان عرب وارد و اثبات کرد که آمریکاییها تا جایی که بتوانند برای تحقق اهدافشان از کشورهای عربی استفاده میکنند؛ اما هر زمان که تشخیص دهند منافعشان به خطر افتاده و تهدید میشود، از تعرض به حقوق این کشورها اجتناب نخواهند کرد. ایران اگرچه در اجلاس دوحه این موضوع را به کشورهای عربی و مسلمان گوشزد کرد؛ اما حالا با توجه به موضوع خاص لبنان و نقشآفرینی عربستان برای خلعسلاح حزبالله، امکان مناسبتری برای گوشزد کردن این موضوع از جانب ایران فراهم شده که خطر همراهی عربستان با پروژه آمریکا را به آنها یادآوری و اشاره کند که در صورت همراهی با آمریکا در بهترین حالت افزایش قدرتی در منطقه برایشان به همراه نخواهد بود و این همراهی تنها کمکی برای هژمونشدن اسرائیل خواهد بود و مهمتر آنکه قدرت آنها را در منطقه تضعیف خواهد کرد.
سفر دبیر شعام که در جایگاه مشاور رهبری نیز قرار دارد، برای عربستان از اهمیت قابلتوجهی برخوردار است. این سفر در ابعاد مختلف برای ایران تولید قدرت خواهد کرد. نکته اول آنکه رسانههای خارجی بعد از سفر علی لاریجانی به لبنان بر صحبتها و اظهارنظرهای او متمرکز هستند و طبیعتاً اهمیت رسانهای این سفر و همزمانی با اجلاس دوحه مورد توجه رسانهها قرار خواهد گرفت. نکته دیگر آنکه ادامه رایزنیها و سفرهای منطقهای مقامات ایران نشاندهنده آن است که برخلاف تلاشها و فشارهای آمریکاییها، پروژه منزویکردن ایران در منطقه نتیجهای به همراه نداشته است و ایران همچنان تقویت روابط با همسایگان را بهطور جدی دنبال میکند. یکی دیگر از محورهای سفر لاریجانی به عربستان تقویت همکاری اقتصادی با عربستان است؛ از زمان امضای توافق پکن، بخش زیادی از تعاملات با عربستان ماهیتی سیاسی داشته است. تقویت روابط اقتصادی با عربستان و حل برخی موضوعات اختلافی مثل ماجرای میدان گازی آرش، مقدمات تقویت و تحکیم روابط بُردبُرد با عربستان را فراهم خواهد کرد و قدرت رایزنی ایران را افزایش خواهد داد.
برای بررسی بیشتر اهمیت سفر لاریجانی به ریاض با حسن بهشتیپور کارشناس مسائل بینالملل گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
بهشتیپور در پاسخ به این سؤال که تقویت روابط با عربستان با توجه به اینکه این کشور ارتباطات مستحکمی با آمریکا دارد، چقدر میتواند برای ما انتفاع به همراه داشته باشد، گفت: «در اینکه عربستان روابط نزدیکی با آمریکا دارد تردیدی وجود ندارد؛ از ۱۹۳۲ که عربستان مستقل شد تاکنون، این روابط گسترش پیدا کرده است. تا ۱۹۷۱ بیشتر با انگلیسیها بود، ولی بعد از آن عمدتاً به سمت آمریکاییها رفت. ولی باید توجه کرد که عربستان سعودی در دوره فیصل، در ماجرای اوپک و تحریم نفتی علیه اسرائیل و کشورهایی که در جنگ ۱۹۷۳ حامی اسرائیل بودند، نقش بیبدیلی ایفا کرد و توانست اتحادی بین کشورهای عربی عضو اوپک برای تحریم نفتی غربیها ایجاد کند. در تحلیلها گفته میشود که این تصمیم با هماهنگی شرکتهای آمریکایی رخ داده است، ولی در عمل یک قدرت مهم را به کشورهای غربی نشان دادند و از آن زمان بود که کشورهای غربی سازمانی درست کردند تا ذخایر نفتی برای خود ایجاد کنند. اروپاییها بیشتر در این قضیه پیشگام بودند تا یک سری ذخایر نفت برای خودشان درست کنند که اگر تحریم تکرار شد، آنها دچار آن بحران سال ۱۹۷۳ نشوند. اینگونه نیست که چون عربستان سعودی متحدِ آمریکا است که یک واقعیت است نوکر دستبهسینه آمریکا باشد و هرچه آمریکا میگوید بگوید «چشم». این تحلیلها مبنا ندارد. عربستان سعودی در حال حاضر با روسها رابطه بسیار نزدیکی برقرار کرده؛ در نفت و اوپکپلاس، با روسیه کار کرده است.
زمانی که روسها تحریم شده بودند، آمریکاییها در دوره بایدن به عربستان سعودی فشار آوردند که تولید نفتشان را افزایش دهند تا کمبود تولید یا صادرات نفت روسیه در بازار جهانی جبران شود، ولی عربستان به این موضوع تن نداد و اتفاقاً با روسها هماهنگ بود. میبایست به این فکتهای تاریخی توجه کنیم. مطلقگویی یا مطلقاندیشی قطعاً غلط است. عربستان یک نظام قبیلهای دارد و با سیستم خاص خود در جهان اسلام تأثیرگذار است و از همه مهمتر اینکه همسایه ایران از طریق خلیج فارس است؛ باید با کشور همسایه روابطمان را توسعه دهیم و سعی کنیم از ظرفیتهای موجود استفاده کنیم و میتوانیم در زمینههای مختلف با عربستان سعودی کار کنیم. از سال ۱۴۰۱ که روابط سیاسی ایران و عربستان مجدداً برقرار شد، متأسفانه این روند کُند پیش رفته و آنطور که بخش اقتصادی انتظارش را داشت، روابط گسترش پیدا نکرده است.»