تاریخ : ۲۲:۰۳ - ۱۴۰۴/۰۶/۲۵
کد خبر : 214107
سرویس خبری : سیاست

حملۀ اسرائیل به قطر و افشای فریب ایران‌هراسی

دشمن واقعی منطقه رژیم صهیونیستی است

حملۀ اسرائیل به قطر و افشای فریب ایران‌هراسی

حمله به قطر نشان داد حتی آن دسته از دولت‌های عربی که نه در خط مقدم مقاومت قرار دارند و نه درگیر جنگ مستقیم با اسرائیل هستند نیز از تهدید در امان نمی‌مانند.

علی چاهخوزاده، فعال رسانه: حمله اخیر اسرائیل به قطر بار دیگر نشان داد معادلات امنیتی در خاورمیانه با واقعیت‌های تلخ‌تری گره خورده است. آنچه در شورای امنیت به شکل تهدید و در میدان عمل به‌صورت حمله بروز کرد، صرفاً یک اقدام نظامی یا پیام تاکتیکی نبود، بلکه نشانه‌ای روشن از مسیر استراتژیکی بود که تل‌آویو در پیش گرفته است. این مسیر بر مبنای فشار، ارعاب و بی‌ثبات‌سازی کشور‌های منطقه تعریف می‌شود و نشان می‌دهد حتی دولت‌هایی مانند قطر که سال‌ها کوشیده‌اند میان نقش میانجی‌گری و همگرایی با سیاست‌های آمریکا توازن برقرار کنند، در امان نمی‌مانند. مقدمه این ماجرا بازتاب همان هشدار رهبر انقلاب اسلامی است که در دیدار با امیر قطر تأکید کردند نباید نسبت به رژیم صهیونیستی خوش‌بین بود. پیام ایشان، نه فقط یک توصیه سیاسی، بلکه برآمده از تجربه تاریخی ملت‌های منطقه بود؛ اسرائیل نه شریک قابل‌اعتماد است و نه دشمنی که بتوان با عقب‌نشینی در برابرش از آتش‌افروزی‌اش مصون ماند. تجربه امروز قطر در حقیقت همان واقعیت هشدار داده‌شده را به نمایش گذاشت. قطر طی دو دهه گذشته کوشید با میزبانی پایگاه‌های بزرگ نظامی آمریکا، سرمایه‌گذاری‌های کلان در غرب و ایفای نقش میانجی در پرونده‌های منطقه‌ای، نوعی امنیت اجاره‌ای برای خود فراهم کند. سیاستمداران دوحه چنین می‌پنداشتند که این معادله می‌تواند قطر را از تهدید‌های مستقیم دور نگه دارد.

اما حمله اخیر اسرائیل نشان داد این مدل سیاست‌ورزی بیش از آنکه امنیت‌آفرین باشد، توهمی ناپایدار است. امنیتی که بر اساس رضایت و حمایت دیگران شکل بگیرد، در لحظه بحرانی به شکننده‌ترین حالت خود بدل می‌شود. از سوی دیگر، باید به نقش آمریکا در این ماجرا توجه کرد. هر ناظر آگاهی می‌داند که اسرائیل بدون چراغ‌سبز واشنگتن قادر به اجرای چنین عملیاتی نیست. این اقدام بیش از آنکه ابتکار مستقل تل‌آویو باشد، بخشی از راهبرد مشترک آمریکا و اسرائیل برای مهار تحولات منطقه به شمار می‌رود. آمریکا از یک‌سو تلاش می‌کند نشان دهد همچنان محور اصلی تأمین امنیت در خلیج‌فارس است و از سوی دیگر، با میدان دادن به اسرائیل، می‌خواهد اعراب را وادار کند حضور تل‌آویو را به‌عنوان واقعیتی اجتناب‌ناپذیر بپذیرند. به همین دلیل، هر تهدید و حمله‌ای که اسرائیل علیه کشور‌های عربی انجام می‌دهد، نه در تضاد با سیاست آمریکا، بلکه در امتداد آن قرار دارد. پیامد این تحولات برای منطقه بسیار فراتر از یک بحران دوجانبه میان قطر و اسرائیل است. نخستین پیام آن، فروریختن توهم امنیتی است که کشور‌های عربی در پرتو روابط با آمریکا و عادی‌سازی پنهان یا آشکار با تل‌آویو ساخته بودند. حمله به قطر نشان داد حتی آن دسته از دولت‌های عربی که نه در خط مقدم مقاومت قرار دارند و نه درگیر جنگ مستقیم با اسرائیل هستند نیز از تهدید در امان نمی‌مانند. اسرائیل هیچ‌مرزی برای تجاوز نمی‌شناسد و سیاست‌هایش فراتر از دشمنی با یک کشور خاص، بر اساس اراده برای سلطه بر کل منطقه پیگیری می‌شود. این رخداد بار دیگر چهره واقعی اسرائیل را آشکار کرد. سال‌هاست که آمریکا و متحدانش با صرف هزینه‌های تبلیغاتی هنگفت، ایران را به‌عنوان تهدید اصلی برای امنیت منطقه معرفی می‌کنند. واژه «ایران‌هراسی» به یکی از ابزار‌های ثابت سیاست خارجی واشنگتن و تل‌آویو بدل شده تا به واسطه آن، قرارداد‌های تسلیحاتی، پایگاه‌های نظامی و عادی‌سازی روابط اسرائیل با برخی دولت‌های عربی توجیه شود. اما واقعیت صحنه چیز دیگری است؛ تهدید واقعی، رژیم صهیونیستی است. از غزه و لبنان گرفته تا سوریه و اکنون قطر، هر جا نام اسرائیل به میان آمده، بی‌ثباتی، جنگ و ناامنی به دنبال داشته است. این حمله در حقیقت سندی است بر وارونگی روایت امنیتی‌ای که سال‌ها به ملت‌های منطقه القا می‌شد. اگر ایران تهدیدی واقعی بود، امروز قطر باید از تهران بیم داشت، نه از تل‌آویو. اما تجربه اخیر نشان داد اسرائیل حتی به دولت‌هایی که با سیاست‌های آمریکا هماهنگ بوده‌اند هم رحم نمی‌کند. این واقعیت، بطلان تمام گزاره‌های ساختگی را که در قالب ایران‌هراسی به افکار عمومی تحمیل می‌شد، آشکار ساخت. نخبگان و سیاستمداران منطقه باید از این حادثه درسی روشن بگیرند. اتکای صرف به قدرت‌های خارجی نه‌تنها امنیت نمی‌آورد، بلکه خود زمینه‌ساز ناامنی‌های بزرگ‌تر می‌شود. آمریکا در بهترین حالت از کشور‌های عربی به‌عنوان سپر دفاعی منافع اسرائیل استفاده می‌کند و در بدترین حالت، آنان را قربانی سیاست‌های توسعه‌طلبانه تل‌آویو می‌سازد.

در چنین شرایطی، تنها راه معقول برای کشور‌های منطقه، بازاندیشی در سیاست‌های امنیتی و نزدیکی به محور مقاومت است؛ محوری که ثابت کرده تنها نیروی بازدارنده واقعی در برابر تجاوزهای اسرائیل است. در نهایت، حمله اسرائیل به قطر باید به‌عنوان نقطه عطفی در تحولات منطقه در نظر گرفته شود. این رویداد، پرده از توهم امنیت اجاره‌ای برداشت، نقش آمریکا در حمایت از تجاوزهای اسرائیل را آشکار کرد و بار دیگر نشان داد دشمن واقعی ملت‌های منطقه، نه ایران، بلکه رژیمی است که موجودیتش با جنگ و اشغال تعریف می‌شود. اگر دولت‌های عربی این حقیقت را نادیده بگیرند و همچنان به نسخه‌های آمریکایی دل‌خوش کنند، باید آماده باشند که دیر یا زود در موقعیتی مشابه قطر قرار گیرند.