
رامبد جوان با «کارناوال» دوباره سراغ تجربهای متفاوت رفته است؛ برنامهای ترکیبی که تلاش میکند شکل تازهای از سرگرمی را روی پلتفرم به نمایش بگذارد. در کنار او، مهراب قاسمخانی بهعنوان سرپرست تیم نویسندگان حضور دارد؛ همکاریای که یادآور تجربههای مشترک پیشین این دو است. قاسمخانی در این گفتوگو از نحوه پیوستنش به پروژه، خلق شخصیت «افتو»، تجربه همکاری دوباره با رامبد جوان و همچنین تفاوت میان ساخت چنین برنامهای در تلویزیون با شبکه نمایش خانگی میگوید.
رامبد جوان با دعوت از شما بهعنوان سرپرست تیم نویسندگان در «کارناوال»، نشان داد همچنان به قدرت اتاق فکر و همکاری با همکاران قدیمیاش باور دارد. شما چطوری و در چه شرایطی به این پروژه اضافه شدید؟
من خیلی دیر به گروه اضافه شدم. وقتی آمدم، چند ماهی از شروع کار گذشته بود. نکته جالب این است که رامبد اولینبار برای حضور بهعنوان شرکتکننده با من تماس گرفت.
یعنی قرار بود به عنوان یکی از شرکتکنندهها روی صحنه بروید؟
بله، رامبد چنین پیشنهادی داد، اما برای من خیلی ترسناک بود. چون در آن مقطع عملاً ممنوعالکار بودم. قبول کردم اما همان ابتدا گفتم روی استیج نمیآیم. تیم میگذارم، متن مینویسم و هدایت میکنم، ولی بالا روی صحنه به درد نمیخورم که بعد از مدتی این حضور منتفی شد.
پس چطور دوباره به «کارناوال» برگشتید؟
رامبد دوباره تماس گرفت و اینبار پیشنهاد نویسندگی را داد. وقتی وارد گروه شدم، شش ماه از شروع کار گذشته بود؛ طرح بارها عوض شده بود، بعضی از نمایشها نوشته و آماده شده بودند، حتی برخی تمرینات آغاز شده بود. من وقتی به تیم اضافه شدم، تمرکزم را روی روتوش کردن بخشهایی که ایراد داشتند، گذاشتم. در «کارناوال» خیلی رد پای پررنگی از من نیست، اما توانستم بعضی بخشها را تغییر بدهم؛ برای برخی متن کامل نوشتم، بعضیها را همفکری و برخی را بازنویسی کردم.
«افتو» باگذشت چند قسمت حالا برای خودش به یک شخصیت مشخصی رسیده و یکی از قسمتهای خندهدار برنامه محسوب میشود. این عروسک بامزه چه گذشتهای داشته است و از کجا متولد شد؟
یکی از دلایل موفقیت «افتو» این است که برای طراحی این شخصیت من حدود 4 سال داشتم وقت میگذاشتم. البته افتو یکی از کاراکترهای پروژهای بود که چهار سال رویش کار کرده بودیم. برای همه شخصیتها، شناسنامه و خاستگاه مشخصی طراحی کرده بودیم، حتی طراحی چهره افتو هم از قبل انجام شده بود. البته در ذهن من، افتو بیشتر به شکل انیمیشن دیده میشد تا عروسک.
پس چطور تصمیم گرفتید از افتو در «کارناوال» استفاده کنید؟
وقتی پیشنهاد «کارناوال» رسید، تصمیم گرفتیم از این شخصیت استفاده کنیم. هدف اصلی من معرفی افتو برای استفادهای بود که در ذهنم داشتم. وقتی این فرصت پیش آمد، فکر کردم چه کسی بهتر از رامبد؟ و چرا نه به شکل عروسک؟ تصمیم گرفتیم فعلاً افتو را به کارناوال بیاوریم و بازخوردش را ببینیم. البته افتو زمان کمی از برنامه را میگیرد و به نوعی ضدریتم است؛ برنامه دارد یک سمت میرود، افتو یک سمت دیگر. تازه امروز برای اولین بار رفت روی استیج. شاید ادامه پیدا کند. من همش فکر میکنم اگر زمان بیشتری داشتیم، پخش گستردهتری داشتیم و مخاطب بیشتری پیدا میکرد. برای من شخصاً خیلی مهم بود که کاراکتری که خلق کردم، مردم دوستش داشته باشند. اگر افتو بگیرد، برایم اتفاق خیلی شیرینی است. اما فعلاً راضیام. در همین حد که دیده میشود، فکر میکنم بد نبوده است. تا الان کسی هم به من نگفته «افتو را دوست ندارم.»
برای افتو بعد از «کارناوال» چه برنامهای دارید؟
هنوز خیلی مشخص نیست. برنامهای که داشتیم این بود که بعد از کارناوال، سریال افتو ساخته شود. حتی ایدهای بود که در انتهای کارناوال، افتو رامبد را بدزدد و به کشتی خودش ببرد و از آنجا داستان ادامه پیدا کند. قرار بود اولش انیمیشن باشد، اما بعد دیدیم عروسک عملیتر و سریعتر است. با اینکه من همیشه یک نگرانی داشتم؛ نکند کاراکتر افتو را مردم دوست نداشته باشند؟ نکند جذاب نباشد؟ چون تا آن موقع اصلاً کار عروسکی نکرده بودم و با شیوهاش آشنا نبودم. با چند نفر هم صحبت کرده بودم؛ آقای طهماسب، محمد بحرانی، خود بهادر مالکی، اما روش کارشان برای من عجیب بود. تعریف میکردند، ولی انگار ژاپنی بود! اصلاً نمیفهمیدم. مثلاً اینکه کاری بدون فیلمنامه چطور میتواند ساخته شود؟ هنوز هم دقیقاً نمیدانم، ولی دیدم کار میکند، جواب هم داده و استقبال خوبی از آن به عمل آمده است. به همین دلیل فکر کردم امنترین و بهترین آدم برای چنین کاری رامبد است. تجربهاش با جنابخان نشان داده بود. درست است که جنابخان قبل از خندوانه هم برنامه داشت، ولی رامبد بود که باعث شد دیده شود.
تیم صداپیشگی و عروسکگردانی افتو چگونه شکل گرفت؟
رامبد از همان ابتدا پیشنهاد داد صداپیشگی افتو را به بهادر مالکی بسپارم. من او را از قبل در سریال «مریخ» میشناختم و خیلی دوستش داشتم. اما راستش چون برنامههای عروسکیاش را ندیده بودم، بهادر را بهعنوان صداپیشه نمیشناختم و فقط بهعنوان بازیگر خیلی دوستش داشتم. حتی در یکی دو دورخوانی ابتدا نگران بودم که آیا کار میگیرد یا نه، ولی بچهها عالی بودند. بهنظرم ترکیب صداپیشگی بهادر مالکی با عروسکگردانی محمد لقمانیان فوقالعاده شد. این ترکیب باعث شد خیالم از جلو رفتن پله به پله افتو راحت شود چون اول فقط آیتم بازی کرد ولی اکنون روی استیج آمده است.
«کارناوال» یک برنامه ترکیبی از تاکشو، استندآپ، مسابقه و موسیقی است؛ و قطعاً تیم نویسندگی نقشی کلیدی در شکل دادن بار محتوایی برنامه دارد. بهعنوان سرپرست این تیم، کار شما به چه شکل بود؟
بخش نویسندگی خیلی مهم بود. بچهها زحمت کشیدند و هر کدام ایدههای خوبی داشتند. من بیشتر تمرکزم روی افتو بود، ولی بقیه بخشها را هم میدیدم و تا جایی که توانستم کمک کردم. مثلاً برخی از متنها را صرفاً بازنویسی کردم، بعضیها را از صفر نوشتیم، شوخی بعضی از متنها را کم و زیاد کردیم. «کارناوال» ترکیبی بین تاکشو، استندآپ، مسابقه و موسیقی بود و جنس نوشتن باید با تنوع بیشتری جلو میرفت. اجراها هم متفاوت بودند، بعضیها پرانرژی و بعضیها آرامتر.
اخیراً بحثی درباره دوگانه «جناب خان» و «افتو» مطرح شده که حتی رامبد جوان هم به آن واکنش نشان داده بود. نگاه شما به این موضوع چیست؟
اصولاً به دو قطبیسازی عادت داریم. اگر طرفدار آنی، پس نمیتوانی از حضور دومی هم لذت ببری و دوستش داشته باشی. من با وجود اینکه حتی یک فصل سرپرست نویسندگان خندوانه بودم (در آن فصلی که هنوز خبری از این عروسک نبود). هیچ شناختی از جنابخان نداشتم؛ فقط وقتی قرار شد بنویسم، چند قسمت دیدم تا بفهمم برنامه چیست. وقتی خواستم برای افتو بنویسم، رفتم جنابخان را نگاه کردم تا ببینم با او چه میشود کرد، ولی دیدم اصلاً به درد من نمیخورد. از طرفی دیگر، نکته مهم نوع بروز کاراکترهاست. جناب خان یک زمان طولانی داشت؛ هر قسمت ۲۰، ۳۰ دقیقه وقت میگرفت، مینشست وسط مردم و حرف میزد. واقعاً انگار یک کاراکتر تاکشو بود که دارد صحبت میکند. مشخص بود متن ندارد و رابطه و شیمیاش با رامبد شکل گرفته بود و برنامه جلو میرفت. اما من چنین فرصتی نداشتم. من باید یک قصه کوتاه و دقیق برای افتو مینوشتم و در زمان محدود کاراکتر را معرفی میکردم. حتی شکل تولید افتو هم متفاوت بود؛ آنها ۲۰، ۳۰ دقیقه از زمان ضبط را صرف جنابخان میکردند، ولی اینجا ممکن بود برای گرفتن ۵، ۶ دقیقه افتو، از ساعت ۷ شب تا ۴ صبح ضبط کنیم. من بهخاطر جنابخان تا حدی در شخصیت و کاراکتر افتو دست بردم.
یعنی وجود جنابخان روی طراحی و شخصیت افتو اثر گذاشت؟
بله، یکی از تغییرات مربوط به افتو به همین دلیل بود. کاراکتری که من چهار سال قبل طراحی کرده بودم، یک دزد دریایی در خلیج فارس بود و طبیعتاً لهجه جنوبی داشت. اما چون جناب خان لهجه جنوبی داشت، مجبور شدیم لهجه را حذف کنیم تا هیچ شباهتی وجود نداشته باشد. در حالی که درستش این بود که افتو منطقاً لهجه داشته باشد، چون خون و ریشهاش متعلق به آنجاست و در کیش زندگی میکند؛ اما در نهایت حذفش کردیم تا کاراکتر افتو کاملاً متفاوت بهنظر برسد.
تجربه کارناوال بار دیگر شما و رامبد جوان را کنار هم قرار داد. کار کردن دوباره با رامبد جوان چگونه بود؟
رامبد موجود خیلی خاصی است. انرژی و هیجانش عجیب است و واقعاً آدمی مسئولیتپذیر، متعهد و سختکوش بهنظر میرسد. من در فضای کار کمتر کسی را دیدهام که تا این حد نسبت به کارش مسئول باشد. یادم است وقتی به استودیوی خندوانه رفتم، فکر کنم فصل ۵ یا ۶ بود؛ بچهها چهار، پنج سال قبلش کار کرده بودند و برنامه برایشان روتین شده بود. ولی رامبد از کله سحر آنجا بود، با هیجان و استرس، بالای سر همه چیز حضور داشت. وسواس و مسئولیتپذیری او به حدی است که من در کمتر کسی آن را مشاهده میکنم. بعضی وقتها آدم فکر میکند «اینهمه سختگیری لازم است؟» ولی بعد که خروجی را میبینی، میفهمی چرا اینقدر حساس است. از طرفی دیگر، دقت رامبد در اجرای نوشتههایم را خیلی دوست دارم. من چون فیلمنامه را خیلی مو به مو مینویسم، عاشق کار با رامبد هستم. او از خود من هم وسواسیتر است و دوست دارد دقیق همان چیزی که نوشتهام اجرا شود. این برایم هیجانانگیز است. معمولاً کارگردانها تغییر میدهند، ولی رامبد به متن احترام میگذارد. اگر بخواهم مثال دیگری از دقت در کار رامبد را برایتان بگویم، باید از «دکور» بگویم. خود من و بعضیهای دیگر میگفتیم دکور ثابت باشد، اما رامبد میگفت نه، دکور متناسب با هر اجرا باید درست شود، این رنگ باید عوض شود و نور هم درست نیست. حتی در اجرای افتو هم وسواس داشت. این وسواس باعث میشود کار نهایی اثرگذار باشد و مخاطب حس کند همه چیز حساب شده است.
بهنظر شما، امکانش بود که کارناوال برای تلویزیون ساخته شود؟
تلویزیون اصلاً امکان ساخت چنین چیزی را نمیدهد، نه با این تیمها، نه با این فضا. پلتفرم خیلی آزادتر است. تلویزیون تحمل نمیکند مردم اینطور نقد کنند و نظر بدهند. تقریباً هیچکدام از این اجراها در تلویزیون قابل پخش نبود؛ موسیقی، آواز و... همه مشکل داشت. اما پلتفرم این آزادی را به ما میدهد. میزان مخاطب در پلتفرم اصلاً با تلویزیون قابل مقایسه نیست؛ مثلاً اینجا ۴۰۰، ۵۰۰ هزار نفر تماشا میکنند، در حالی که در تلویزیون حتی بدترین سریالها شاید ۲۰ میلیون بیننده داشتند. اما اگر در تلویزیون پخش میشد، قطعاً اتفاق دیگری میافتاد.