
گفته میشود «ابومحمد الجولانی» عضو سابق القاعده و داعش، رئیس کنونی جبهه موسوم به تحریرالشام و حاکم فعلی سوریه میخواهد در ماه سپتامبر در اجلاس سران شورای عمومی سازمان ملل با «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونی دیدار کند. جالب آنکه نه صهیونیستها، بلکه جولانی بر اساس ذهنیات خود و اطرافیانش درصدد برگزاری این دیدار هستند.
صهیونیستها از همان ابتدای روی کارآمدن جولانی، با بمباران مراکز اصلی نظامی سوریه مانع از دسترسی او به سلاحهای راهبردی شدند و پس از آن با وجود تمایلش برای ارتباط با تلآویو، بارها به او و حکومتش حمله نظامی و لفظی کردند. متحدان جولانی از ترکیه گرفته تا عربستان و امارات نیز سیاستی مشابه او دارند.
نگاههایی در تلآویو، واشنگتن و نیویورک حاکم است که به شکل شگفتآوری باعث شده رژیم صهیونی در برابر سخاوت جولانی و متحدانش در امتیازدهی و حتی همراهی آرام نگیرد. «اسعد الشیبانی»، وزیر امور خارجه حکومت جولانی که اخیراً در پاریس با ران درمر، وزیر امور استراتژیک رژیم صیونی دیدار کرده، بخشی از این مسئله را دریافته است.
الشیبانی روز سهشنبه (۳ شهریور ۱۴۰۴، ۲۵ اوت ۲۰۲۵) در نشست فوقالعاده وزرای امور خارجه کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی اعلام کرد رژیم صهیونی با ایجاد مراکز اطلاعاتی و پایگاههای نظامی در مناطق ممنوعه، در حال نقض توافقنامه جداسازی نیروهاست که در سال ۱۹۷۴ میان دو طرف امضا شده است. این اعتراض در شرایطی صورت میگیرد که پیش از این، حکومت جولانی نه تنها اعتراضی علنی به اقدامات صهیونیستها نداشت، بلکه آن را به میان متحدانش هم نمیکشاند.
برای فهم مشکل مسیری که جولانی و تعدادی دیگر از گروهها و دولتها در قبال رژیم صهیونی پیش گرفتهاند، باید به تصویری کلی از پروژهای که صهیونیستها به آن سرعت دادهاند دست یافت. صهیونیستها بنا به دلایل متعددی از جمله تغییرات در جهان و خارج شدن از نظامهای دوقطبی و تکقطبی، دیگر قادر به باقی ماندن و انتظار در سرزمین کوچک کنونی خود نیستند.
از این رو آنها آرمانهای قدیمی خود در توسعهطلبی ارضی را که باید در طولانی مدت به سمتش حرکت میکردند به روی میز آورده و با سرعت و بیمحابا به سمتش در حال حرکت هستند. در نظام دوقطبی، شوروی و آمریکا مانع بروز تهدید موجودیتی علیه رژیم صهیونی میشدند. در دوران تکقطبی آمریکا حامی اصلی آنها بود.
با این حال در دوره جدید که در آن نظام چند قطبی شده و در سطح مناطق نیز قدرتهای منطقهای متعددی ظهور میکنند، دیگر امنیت برای صهیونیستها برقرار نیست. حتی اگر قطبهای جهان آینده حامی صهیونیستها باشند، به دلیل روند تکثر قدرت و ظهور قدرتهای منطقهای مهیب، رژیم صهیونی در غرب آسیا آرامش نداشته و به دلیل محیط، جمعیت و منابع اندک خود درهم شکسته خواهد شد.
۱. مساحت حکومت ادعایی «اسرائیل» بزرگ به فراتر از یک میلیون کیلومتر میرسد. تمام سرزمین فلسطین شامل سرزمین ۱۹۴۸، کرانه باختری و نوار غزه با مساحت ۲۷ هزار کیلومتر مربع، لبنان با وسعت ۱۰ هزار کیلومتر مربع، اردن با ۸۹ هزار کیلومتر مربع، سوریه با ۱۸۵ هزار کیلومتر مربع، نیمی از خاک عراق با ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع و یکسوم خاک مصر با ۳۰۰ هزار کیلومتر مربع و یکسوم خاک عربستان سعودی با ۷۰۰ هزار کیلومتر مربع بخشی از سرزمینهای اصلی مورد ادعای صهیونیستها بر اساس شعار «از نیل تا فرات» هستند که منجر به تشکیل «اسرائیل بزرگ» میشود.
۲. به نظر میرسد تجزیه و کانتونسازی در منطقه هدف نهایی صهیونیستها نیست، بلکه گامی در راستای هدف تشکیل اسرائیل بزرگ و تسلط مستقیم بر نواحی مورد ادعاست. بر این مبنا رژیم صهیونی از تشکیل کشور کردی در شمال عراق و حکومتهای مستقل یا خودمختار اقلیتها مانند علویان در ساحل و دروزیها در جنوب سوریه حمایت میکند، اما هدف نهایی آن اجرای یک نمایش است به این شکل که با ادعای تعلق جنوب به دروزیها و منطقه ساحل به علویها، دیگر اقوام و جمعیتها را از سوریه خواهد راند.
متن کامل گزارش سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید