
حواشی حول بیانیه روز یکشنبه جبهه اصلاحات همچنان ادامه دارد. بیانیهای که در ابتدا سندی راهبردی و وحدتبخش معرفی شده بود، حالا خود به عاملی برای تشتت و جدال در میان بدنه اصلاحطلبی تبدیل شده است.
آنچه در میان موج واکنشها به بیانیه جبهه اصلاحات برجسته بود، نه صرفاً مخالفتهای شعاری و رادیکال از سوی منتقدان بیرونی، بلکه نقدهایی بود که از درون خود جریان اصلاحطلب سر برمیآورد. این نقدها از منظر درونگفتمانی به بررسی ماهیت، محتوا و پیامدهای بیانیه میپرداختند و نشان میدادند اختلافات در این جریان، عمیقتر و جدیتر از آن است که صرفاً به «تفاوت سلیقه» تقلیل داده شود. این انتقادات، بهجای آنکه به غنای گفتمانی و تقویت سرمایه سیاسی اصلاحطلبان بینجامد، عملاً جریان را در برابر اتهامات تازهای قرار داد و موجب شد تا شکافهای درونی بیش از پیش آشکار گردد. از سوی دیگر، جزئیاتی از پشت پرده این بیانیه توسط یکی از رسانهها و به نقل از منابع آگاه اصلاحطلب منتشر شده که آن هم منجر به جدال جدیدی در این جریان شده است.
روزنامه اصلاحطلب هممیهن، در سرمقالهای انتقادی هفت ایراد اصلی به بیانیه جبهه اصلاحات وارد کرده و آن را از یک سند سیاسی راهبردی دور میداند.
تناقض در موقعیت و مطالبات: این روزنامه استدلال میکند که بیانیه تناقضی آشکار میان «موقعیت درونحکومتی» جبهه اصلاحات و «مطالبات اپوزیسیوننمایانه» آن ایجاد کرده است. خواستههایی مانند آزادی همه زندانیان سیاسی، انحلال نهادهای موازی و مذاکره مستقیم با آمریکا، در حالی مطرح شده که جبهه نه قدرت تحقق آنها را دارد و نه ابزار فشار لازم. این رویکرد، جبهه را در موقعیتی قرار میدهد که نه اپوزیسیون است و نه اصلاحگر مؤثر.
فقدان راهبرد عملیاتی: بیانیه به جای ارائه گامهای کوچک و قابل اجرا، فهرستی بلند از تغییرات بنیادین را مطرح کرده است. این رویکرد، بیانیه را به یک «برنامه سیاسی» تبدیل نمیکند و آن را در حد یک «آرزونامه» نگه میدارد. «هممیهن» اشاره میکند که این بیانیه برای «ثبت در تاریخ» بوده نه «تغییرات ملموس.»
ابهام در سازوکار اجرا: نویسندگان بیانیه مشخص نکردهاند چگونه قصد دارند این مطالبات را پیش ببرند؛ از طریق انتخابات، چانهزنی مستقیم یا فشار اجتماعی؟ این ابهام نشان میدهد که تمرکز اصلی بر «اعلام موضع» بوده، نه «اجرای عملی.»
دوگانگی در مخاطبشناسی: بیانیه با یک دوگانگی روبهرو است. از یک سو با لحنی حماسی به مردم میپردازد و از سوی دیگر قصد دارد به نهادهای حاکمیتی پیام بدهد. این دوگانگی باعث شده که بیانیه هیچیک از دو طرف را به درستی اقناع نکند و تنها منجر به حمله رقبا و ناامیدی مردم شود.
غیبت واقعگرایی درباره هزینهها: بیانیه صرفاً بر ضرورت تغییر تأکید دارد، اما به هزینهها و موانع واقعی برای تحقق این ایدهها نمیپردازد. این امر، متن را بیشتر به یک «خطابه» تبدیل کرده تا یک «تحلیل و راهبرد.»
ادبیات غیرواقعگرایانه: زبان بیانیه پر از تعابیر پرطمطراق مانند «فرصت طلایی» و «سکوی پرش» است که برای یک حزب درونحکومتی، ادبی و غیرواقعگرایانه محسوب میشود. «هممیهن» معتقد است بیانیه بیشتر از آنکه حزبی باشد، یک «اعتراض» است که به جای اتحاد، موجب جدایی درونی خواهد شد.
مسئله حساس غنیسازی: طرح موضوع «غنیسازی» در بیانیه، به دلیل نبود ملاحظات کارشناسی و سیاسی، مورد نقد قرار گرفته است. نویسندگان بیانیه تصور روشنی از بازتابهای سیاسی چنین متنی نداشتهاند و به جای تولید مخاطبان همسو و امیدوار، باعث دور شدن و ناامیدی آنها شدهاند.
درنهایت «هممیهن» نتیجه میگیرد بیانیه جبهه اصلاحات، به جای نقشه راه، تنها به «باز تولید بنبست» کمک کرده و به جای تقویت این جریان، آن را در معرض اتهامات بیشتر قرار داده است.
فضای پرالتهاب ناشی از این بیانیه، حتی به درگیریهای لفظی درونی میان چهرههای اصلاحطلب نیز کشیده شد و حاکی از عمق اختلافات و عدم تحملپذیری بود. سعید شریعتی از دیگر چهرههای این جریان در واکنش به نقد محمدرضا جلاییپور به بیانیه، به او حمله کرد. جلاییپور بیانیه را «کودکانه» و «فانتزی» خوانده بود و از آن انتقاد کرده بود. شریعتی با لحنی تند و کنایهآمیز به جلاییپور گفت: «وقتی شدی سرمقالهنویس خبرگزاری فارس و رفتی تیتر یک کیهان، تو دیگه روزنهگشا نیستی. تو غوطهور در دریای نوری برادر!»
این جدال بالا گرفت و منجر به واکنشهایی از سوی طرفداران جلاییپور شد که در پاسخ، شریعتی و همفکرانش را متهم کردند. این جدال لفظی، بیش از آنکه یک بحث سیاسی باشد، نشانی از شکاف عمیق و عدم تحمل در میان بدنهای از جریان اصلاحطلب بود. البته نشاندهنده دیکتاتوری پنهانی بود که علیرغم شعارهای دموکراتیک، در ذهن برخی از اصلاحطلبان رادیکال وجود دارد.
ابراهیم اصغرزاده، فعال اصلاحطلب هم به منتقدان بیانیه به ویژه حمیدرضا جلاییپور حمله کرده و نوشته است: «بیانیه جبهه اصلاحات نه تنها فول درشت نبود که فول درشت روشی است که برخی مدعیان اصلاحطلب در پیش گرفتهاند. مصادره پروژه «وفاق ملی» به اصلاحات میلیمتری، امنیتیسازی گفتمان اصلاحی و ایستادن در کنار اقتدارگرایان به اسم اصلاحات. اگر اصلاحطلبی بخواهد باقی بماند، باید مرز خود را با این منطق روشن کند.»
از سوی دیگر جزئیاتی از نحوه نگارش و تصویب این سند که از سوی یکی از رسانهها و به نقل از منابع اصلاحطلب منتشر شده، ابعاد تازهای از تناقضات درونی این جریان را نمایان کرد. این گزارش نشان میدهد حتی در مراحل تدوین و تصویب بیانیه نیز اختلافاتی وجود داشته که به شکافهای فعلی دامن زده است. بنا بر گزارش منتشرشده، بیانیه مذکور در یک فرایند پرحاشیه به تصویب رسیده است. در جلسهای که برای بررسی و تصویب نهایی بیانیه برگزار شده بود، نمایندگان احزاب مهمی چون ندای ایرانیان و اعتماد ملی، به همراه چند عضو حقیقی دیگر، با محتوای کلی آن مخالفت کرده و درنهایت از رأیگیری انصراف دادند. پس از این جلسه حضوری، متن نهایی به صورت مجازی و در یک شبکه اجتماعی به بحث گذاشته شد و نهایتاً با ۳۸ رأی موافق به تصویب رسید؛ رویکردی که نشان از عدم اجماع درونی و تلاش برای تحمیل یک موضع مشخص بر کل جریان داشت.
این گزارش، هسته اصلی نویسندگان بیانیه را کمیته سیاسی جبهه اصلاحات به ریاست ابراهیم اصغرزاده معرفی میکند. همچنین محوریت اصلی بیانیه به افرادی چون علی شکوریراد، فخرالسادات محتشمی (همسر تاجزاده)، سعید شریعتی و جواد امام نسبت داده شده است.
گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.