تاریخ : ۰۹:۳۰ - ۱۴۰۴/۰۵/۲۶
کد خبر : 212387
سرویس خبری : سیاست

آرزوهای بزرگ دیپلماسی

درباره یادداشت جدید ظریف

آرزوهای بزرگ دیپلماسی

ظریف معتقد است حمله اخیر رژیم صهیونیستی به ایران و اظهارات مقامات رژیم موجب نگرانی امنیتی سران منطقه شده و این نگرانی فرصت خوبی برای همکاری و هم‌افزایی از طریق کنار گذاشتن بی‌اعتمادی‌هاست.

روز جمعه یادداشت جدیدی از محمدجواد ظریف در مجله فارن پالیسی منتشر شد که در آن ضمن رونمایی از اندیشکده جدید او، مجدداً پیشنهاد‌هایی در خصوص روابط بین‌الملل در آن مطرح شده است. در این یادداشت، ظریف مجدداً از تغییر الگو‌ها و رویکرد‌ها صحبت کرده و پیشنهاداتی را ارائه داده است که قابل ارزیابی هستند. 
وزیر خارجه اسبق ایران در این یادداشت طرح‌های متعدد پیشین را به نوعی مرور کرده و علی‌رغم شکست آن‌ها پیشنهاد دیگری را مطرح کرده است. او به طرح‌هایی چون مجمع گفت‌وگو‌های منطقه‌ای، پیمان عدم معارضه، صلح هرمز، انجمن گفت‌وگو‌های مسلمانان غرب آسیا و شبکه تحقیق و توسعه اتمی خاورمیانه اشاره می‌کند که به دلیل «بی‌اعتمادی متقابل» شکست خورده‌اند. ظریف معتقد است حمله اخیر رژیم صهیونیستی به ایران و اظهارات مقامات رژیم موجب نگرانی امنیتی سران منطقه شده و این نگرانی فرصت خوبی برای همکاری و هم‌افزایی از طریق کنار گذاشتن بی‌اعتمادی‌هاست. 
دلیل شکست این طرح‌ها را می‌بایست در متن نگارنده جست‌وجو کرد. نکته مشترک در عمده طرح‌هایی که مطرح شده رویکرد منفعلانه و مبتنی بر ضعف آن‌هاست. در سال‌های اخیر بیش از پیش مشخص شده است که عرصه سیاست خارجی عرصه مماشات و خواهش و تمنا نیست و کشور‌های دیگر در صورتی که عناصری از قدرت را به صورت عملی در طرف مقابل مشاهده کنند حاضر به همراهی خواهند شد. بدیهی است این عنصر قدرت لزوماً به معنای قلدری و تنش‌آفرینی نیست، بلکه ابزار قدرت و عزم برای پیشبرد یک طرح و برنامه در سطح منطقه‌ای، فرامنطقه‌ای و یا جهانی است. 

اما تفکر سازه‌انگارانه محمدجواد ظریف بر این باور است که با کنار گذاشتن سوءتفاهمات و اعتمادسازی همه مشکلات حل شده و روابط کشور‌ها اصلاح خواهد شد. به این جمله از ظریف توجه کنید: «مدت زیادی است که ملت‌های منطقه در چرخه‌های درگیری و فرصت‌های از دست رفته گرفتار شده‌اند. ایجاد یک آینده متفاوت نیازمند چشم‌انداز، شجاعت و تصمیمی آگاهانه برای ر‌هایی از جبر تاریخی است. برای ایران، این تغییر از داخل کشور آغاز می‌شود و به سمت همسایگان گرایش پیدا می‌کند.» از نگاه او جمهوری اسلامی ایران دچار تعصباتی بوده که نیازمند جسارت و شجاعت برای تغییر آن است و این گام را با تغییر رویه و سیاست‌های خود در داخل آغاز کرده است. به عبارت دیگر از نگاه این تفکر، ایران از معیار‌های بین‌المللی و حسن همجواری عدول کرده و نسبت به مردم خود در داخل و همسایگان خود در خارج، رویکرد مناسبی نداشته و باید این نگرش منفی و سوءظن به کشور‌های منطقه را اصلاح کند و تغییر رویه دهد. 
همین رویکرد انفعالی در خصوص توافق ارمنستان وآذربایجان نیز تکرار شده است که توافق واشنگتن را «نه یک تهدید، بلکه یک فرصت» می‌داند. در شرایطی که زمینه حضور آمریکا در منطقه شمال غرب کشورمان و قطع مرز ایران با ارمنستان و قطع صادرات گاز ایران از این منطقه و تغییرات ژئوپلیتیک اثر بدیهی این تحولات به نظر می‌رسد، طیفی از افراد از جمله این یادداشت بر این باورند که چون هنوز اتفاقی نیفتاده است، فلذا اتفاقی نخواهد افتاد. مضاف بر این، ظریف بر این تصور است که ایران و روسیه و ترکیه می‌توانند از این فرصت استفاده کرده و با همکاری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان همکاری ترانزیتی رقم بزنند. پرسش اینجاست که چرا ترکیه به عنوان رقیب ایران نباید دست ایران را از این منطقه کوتاه کرده و مانع از صادرات گاز ایران و نفوذ ایران در منطقه قفقاز شود؟ وقتی مسیر انحصاری ترکی می‌تواند ایران و روسیه را از گردونه رقابت دور کند و مزیت راهبردی آن‌ها را بگیرد، چرا ترکیه و آذربایجان باید این فرصت را کنار گذاشته و با روسیه و ایران همکاری کنند؟ عدم توجه به این واقعیت‌های میدانی تا جایی است که این بلندپروازی یادداشت تا «فرصت سرمایه‌گذاری بخش خصوصی آمریکا و کشور‌های دیگر» در این مسیر ترانزیتی پیش می‌رود. 
موضوع سرمایه‌گذاری آمریکا در ایران یا کشور‌های دیگر از رؤیافروشی‌های رایج این ایام است که بدون توجه به واقعیت‌ها و از آرزو‌های درونی عده‌ای نشئت گرفته است. اساس برنامه اقتصادی دولت آمریکا احیای زیرساخت‌های این کشور و رفع مشکلات مزمن ناشی از عدم توسعه در چند دهه اخیر است. از مهم‌ترین اهداف جنگ تعرفه‌ها تقویت اقتصاد داخلی آمریکاست و در تمامی توافقات شش ماهه اخیر واشنگتن با سایر کشور‌ها، جهت سرمایه‌گذاری در داخل آمریکا بوده و حتی شرکت‌های آمریکایی هم تحت فشار هستند تا سرمایه خود را از کشور خارج نکرده و در داخل هزینه کنند. علی‌رغم چنین واقعیت‌هایی در ایالات متحده، به دلیل عدم به‌روزرسانی اطلاعات، این تصور وجود دارد که مانند دهه‌های قبل آمریکا ممکن است برای توسعه دیگر مناطق به سرمایه‌گذاری در آن‌ها روی آورد. 
در ادامه یادداشت، محمدجواد ظریف فهرستی از بدقولی‌ها و خلف وعده‌های آمریکا و غرب در اقدامات دیپلماتیک را برمی‌شمرد، اما همچنان معتقد است باید با همین بازیگران بدقول به دنبال دیپلماسی بود و اعتمادسازی کرد. به طور کلی دیپلماسی و مذاکره امر منحوس و ناپسندی نیست، اما نکته قابل توجه آنجاست که تغییر پارادایم از منظر ظریف «نه فقط توسط ایران، بلکه توسط اروپا و آمریکا هم» باید انجام شود. در واقع نه تنها طرف بدعهد این نمونه‌های ذکر شده را مقصر نمی‌داند، بلکه اولویت تغییر پارادایم را در سوی ایران لحاظ می‌کند. به عبارتی فارغ از اینکه چه کسی مقصر بوده، بر اساس منطق این یادداشت، همیشه ایران باید کوتاه بیاید و با تغییر رفتار و رویه خود، زمینه دیپلماسی را فراهم آورد. اما سؤال این است که دیپلماسی برای چه چیزی؟! 
به گفته ظریف در صورت عدم مذاکره و میدان ندادن به دیپلماسی، جنگ منجر به «تجزیه شدن منطقه، گسترش تندروی و افراطی‌گری و غرق شدن غرب آسیا و فراتر از آن در آشوب و ناآرامی» خواهد شد و با این تصویر تلاش می‌کند آمریکا و غرب را برای استفاده از ظرفیت دیپلماسی ترغیب کند. نگاهی به اتفاقات لیبی و سوریه در سال‌های اخیر و فشار‌هایی که در لبنان و عراق برای خلع سلاح مقاومت در جریان است به خوبی نشان می‌دهد که شکل مطلوب غرب آسیا برای آمریکا و متحدانش نابودی و تجزیه کشور‌های بزرگ منطقه و ایجاد بی‌ثباتی در این ناحیه است تا امکان شکل‌گیری مقاومت و تهدید رژیم صهیونیستی وجود نداشته باشد. حتی در لایه‌های بعدی، بی‌ثباتی در منطقه غرب آسیا منجر به شکست پروژه ابتکاری راه ابریشم چین خواهد شد و از رشد تجارت این کشور با اروپا و آفریقا جلوگیری خواهد کرد. در حقیقت یادداشت ظریف تلاش می‌کند غرب را از چیزی بترساند که دقیقاً به دنبال آن است. 
در مجموع دلیل شکست طرح‌های پیشنهادی ظریف و تفکر مشابه او در سال‌های اخیر را می‌توان در همین یادداشت به خوبی مشاهده کرد. پیشنهادهایی که ناشی از عدم شناخت درست و روزآمد از صحنه تحولات جهانی است و به دلیل چسبیدن به دانش گذشته و باور‌های به روز نشده از روابط بین‌الملل، عاری از واقعیت‌های موجود در روابط خارجی و سیاست جهانی هستند. بنابر این، پیشنهادی که مبتنی بر دانش و واقعیت نباشد، از اساس محکوم به شکست و نابودی است. مناظرات نظریات روابط بین‌الملل دهه‌ها پیش انجام شده و ذات واقع‌گرایانه تحولات بین‌المللی غیرقابل کتمان و انکار است؛ تغییر پارادایمی که باید شکل بگیرد، نه در سیاست خارجی ایران، بلکه در دانش و شناخت ظریف و امثال او از صحنه جهانی است. دانش کهنه، تنها در صورتی مفید و محترم است که با دانش روز در هم آمیخته و به‌روزرسانی شود. در غیر این صورت به تعصب تبدیل خواهد شد.