
در شماره قبلی از نظریه استعمار مهاجران گفتیم و اینکه در فضای آکادمیک استادان و نظریهپردازان حوزه تاریخ و سیاست در دنیا، صهیونیسم و اسرائیل را شکل نوینی از استعمار دارند معرفی میکنند. اشاره کردیم که نقطه عطف و تقریباً شروع این فضا با مقاله ماکسیم رودینسون، جامعهشناس و شرقشناس یهودی فرانسوی شروع شد. مقالهای که در 1967، در مجله عصر جدید، به سردبیری ژان پل سارتر منتشر شده بود. حدود سیسال بعد از چاپ این مقاله، بعد از گذشت جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل و انتفاضه اول، رژین دوکوا کوهن (نویسنده و پژوهشگر فرانسوی) با او مصاحبهای ترتیب میدهد و میخواهد بداند که آیا رودینسون، در آستانه پنجاهمین سالگرد تشکیل دولت اسرائیل، آیا همچنان بر نظراتش، در مقاله «آیا اسرائیل یک واقعیت استعماری است؟» باقی مانده یا خیر؟
رودینسون آن سالها در آن مقاله، در پاسخ به سؤالی که از قضا عنوان مقالهاش هم بود، با استدلالهای تاریخی جواب مثبت داد که بله اسرائیل یک واقعیت استعماری است، آن هم از جنس استعمار مهاجران که شکلی خطرناکتر از استعمار نوین است. کوهن در اولین سؤال از رودینسون مسئله و موقعیتی را شرح میدهد؛ اینکه در سیسال گذشته، بعد از سه جنگ و انتفاضه، و درحالیکه دولت عبری پنجاهمین سالگرد خود را جشن میگیرد، کلی معاهدات و توافقها بین اعراب و اسرائیل بسته شده، آیا دیدگاهها از آن زمان تا الان تغییری کردهاند یا نه؟ بهخصوص که علاوه بر این، کسانی که بهعنوان مورخان اسرائیلی شناخته میشوند، مثل تام سگو، بنی موریس و... در سالهای اخیر تاریخ اسرائیل را مورد بازنگری قرار داده و به این نتیجه رسیدهاند که مسئله ماهیت وجودی اسرائیل پیش از هر چیز یک مسئله استعماری است. در پاسخ و از دید رودینسون، این مقاله و نظریه خیلی هم قدیمی نشده و از آن سالها تا به الان اتفاقی نیفتاده که نظرها راجعبه اسرائیل تغییر کند. چه اینکه دادههای جدیدی هم به دست آمده که باعث شده تا مورخان و نظریهپردازان آنها را مطرح کنند که همین باعث عقبنشینی و واکنش اشخاصی مثل نتانیاهو هم شده است. نکته مهم و اساسیای که رودینسون به آن اشاره میکند این است که باز شدن پای اینچنین بحثهایی به جامعه آکادمیک و دانشگاهی، باعث شده تا جدیتر و درستتر به مسئله فلسطین بهدور از فضای ملتهب سیاسی پرداخته شود. البته که این آغاز یک فرایند و راه دشوار است و حتی از دید رودینسون، درحال شتاب گرفتن هم نیست و موانع بسیاری برای حل مشکل اعراب با اسرائیل وجود دارد. افرادی در اسرائیل هستند که این مسائل را درک میکنند و با دنیا و نظریهپردازان موافق هستند، اما در محیط روشنفکری تأثیرگذار در سیاست اروپا و آمریکا، در اقلیت هستند. اما افکار عمومی اینطور نیست و بهنظر رودینسون اینطور هم نخواهد ماند و روزی میرسد که نظر جوامع نسبت به پروژه صهیونیسم تغییر خواهد کرد.
کوهن در ادامه مصاحبه سؤالی مطرح میکند که: «بسیاری از مردم معتقدند که اسرائیل کشوری مانند دیگر کشورها نیست. آیا شما با این تعریف موافقید؟ چگونه یک کشور را مانند دیگر کشورها میتوان تعریف کرد؟» و رودینسون جواب جالبی میدهد که دولت اسرائیل مانند هیچ دولتی نیست، زیرا در اساس آن یک «اسطوره بنیانگذاری» وجود دارد. همانطور که روژه گارودی گفته است (این اصطلاح از کتاب الیز ماریکوستراس درمورد اسطورههای بنیانگذاری ایالات متحده وام گرفته شده). اسرائیلیها خود را وارثان مشروع ملت قدیمی اسرائیل میدانند که از زمان موسی تأسیس شده است. به این مدل اسطورهای لایهای مذهبی نیز اضافه شده که ما در این سرزمین هستیم؛ زیرا این خواست خداست. رودینسون عنوان میکند که او یکبار نامهای از یک پزشک یهودیفرانسوی بسیار مشهور که مخترع آزمایش باروک بوده دریافت کرده. او در این نامه نوشته بود که: «یهودیان همیشه مالکان مشروع این سرزمین بودهاند و اعراب در موقعیت مستأجران بدون حق مالکیت هستند. به این معنی که ما حق داریم آنها را بیرون برانیم.» این دیدگاه در جهان عجیب و بدون نمونه است. این دیدگاه از جمله دیدگاههای باستانی است که میتوان آن را در تلمود یافت. ما تصور میکنیم که جهان به این شکل آغاز شده که توزیع زمین توسط خدا و از روز ازل وجود داشته. چکسلواکی به چکها و اسلواکیها، فرانسه به فرانسویها و اسرائیل به اسرائیلیها داده شده است. این رویکرد کاملاً اسطورهای و الهیاتی است. درواقع روایتی که مردمی را که یک سرزمین را به دلیل وسعت زمینهای گذشتهشان، پیوندهایشان با این سرزمین و غیره، اشغال کردهاند، بهعنوان مالک مشروع ابدی آن سرزمین قرار میدهد، روایتی است که رودینسون آن را رد میکند و نمیپذیرد. قلمرو؛ باید یک تعریف حداقلی از آن داشته باشیم وگرنه چرا مثلاً آلمانیها حقی نسبت به فرانسه ندارند؟ حداقلی وجود دارد و این حداقل این است که مردمی که قرنها در سرزمینی زندگی کردهاند، یا حتی اشغال کردهاند، کسانی که در آن زمین کشت کردند، کسانی که خانهها و کارگاههایی ساختهاند، ساکنان مشروع آن سرزمین هستند؛ حداقل برای یک دوره تاریخی طولانی. این معیاری است که به طور ضمنی به رسمیت شناخته میشود. این چیزی است که یهودیان صهیونیست در اسرائیل درمورد اعراب سرزمین فلسطین اعمال نکردهاند. این نمونهای از اشغال است که به قول رودینسون در تاریخ و دنیا مثالی برای آن وجود ندارد.
متن کامل این مطب را در سایت فرهیختگان بخوانید.