تاریخ : ۰۹:۳۹ - ۱۴۰۴/۰۵/۱۸
کد خبر : 211967
سرویس خبری : جامعه

بحران را تعطیل نکنید؛ مدیریت کنید

گزارش «فرهیختگان» از تعطیلی پی‌درپی در دولت

بحران را تعطیل نکنید؛ مدیریت کنید

از منظر علم حکمرانی، دولت‌ها موظفند در مواجهه با بحران، ابتدا به ارزیابی علل ساختاری بپردازند، سپس متناسب با شدت و گسترش بحران، سیاست‌های چندلایه، هوشمند و قابل‌ارزیابی تدوین کنند.

 در ایران امروز، واژه‌ «تعطیلی» دیگر صرفاً به معنای استراحت آخر هفته یا مناسبت‌های ملی نیست؛ بلکه به‌تدریج به نسخه‌ تکراری و دم‌دستی دولت برای مواجهه با هر نوع بحران و بی‌ثباتی بدل شده است. اگر پیش‌ازاین تصور می‌شد تعطیلی صرفاً پاسخی موقت به افزایش آلاینده‌های هوا یا افت فشار گاز به دلیل سرماست، حالا دامنه‌ آن به گرمای هوا، بحران انرژی و افت فشار برق نیز کشیده شده است. آنچه در این میان نگران‌کننده است، نه فقط خود تعطیلی‌های پیاپی، بلکه وابستگی نظام تصمیم‌گیری کشور به این ابزار فوری و بی‌هزینه‌ حکمرانی است؛ ابزاری که کم‌کم دارد جای تدبیر، برنامه‌ریزی و اصلاحات واقعی را می‌گیرد. 

بحران اخیر و پاسخ دولت به آن نمونه‌ بارز این الگوی تکراری است؛ درحالی‌که بسیاری از شهروندان تهرانی، خراسانی، گیلانی و اهالی دیگر کلان‌شهر‌ها به‌واسطه‌ اعلام ناگهانی تعطیلی نهاد‌های دولتی و بانک‌ها، از کار و زندگی بازماندند، شرکت‌های خصوصی، اصناف یا برخی نهاد‌های عمومی همچنان فعال بودند. نه‌تنها تصمیم‌گیری‌ها فاقد انسجام و شمول ملی بود، بلکه نحوه‌ ابلاغ آن نیز بیشتر یادآور واکنش‌های هیجانی و بدون پیوست کارشناسی بود. در چنین شرایطی، یک پرسش مهم پیش روی ماست؛ آیا استفاده‌ مداوم از «تعطیلی» به‌عنوان راه‌حل موقت بحران‌ها، از منظر علم حکمرانی و سیاست‌گذاری اجتماعی، رویکردی قابل‌دفاع است؟ پاسخ به این پرسش، نیازمند بازخوانی نقش دولت در ایجاد، پیش‌بینی و مدیریت بحران‌هاست. 

تعطیلی؛ نسخه‌ای که دیگر افاقه نمی‌کند

از منظر علم حکمرانی، دولت‌ها موظفند در مواجهه با بحران، ابتدا به ارزیابی علل ساختاری بپردازند، سپس متناسب با شدت و گسترش بحران، سیاست‌های چندلایه، هوشمند و قابل‌ارزیابی تدوین کنند. اما به نظر می‌رسد در ایران مواجهه با بحران‌ها غالباً واکنشی، کوتاه‌مدت و فاقد پیوست علمی و اجتماعی است. در غیاب زیرساخت‌های فنی لازم (مانند به‌روزرسانی پالایشگاه‌ها و تعمیر و به‌روزرسانی خطوط لوله‌کشی آب شهری)، دولت ترجیح می‌دهد با حذف صورت‌مسئله و بستن در شهر، موقتاً فشار افکار عمومی را تخلیه کند. 

نکته‌ دیگر، پیامد‌های اجتماعی این تصمیم‌هاست. تعطیلی، آن‌طور که در نگاه نخست به نظر می‌رسد، راه‌حل یکپارچه‌ای نیست. در یک جامعه‌، تعطیلی سراسری به معنای فشار مضاعف بر بخش‌هایی از جامعه است که نه درآمد ثابت دارند، نه امنیت شغلی و نه امکان دورکاری. کارگر روزمزد، راننده‌ تاکسی، فروشنده‌ بازار و میلیون‌ها ایرانی دیگر، هر روز تعطیل‌شده را به چشم ازدست‌رفتن بخشی از معاش خود می‌بینند. این تصمیم‌ها شکاف اجتماعی را عمیق‌تر می‌کنند و احساس نابرابری را تشدید. 

درعین‌حال، رفتار‌های متناقض در تصمیم‌گیری‌های تعطیلی نیز فرسایش اعتماد عمومی را در پی دارد. زمانی که بخشی از دستگاه‌های اجرایی تعطیل اعلام می‌شوند، اما نهاد‌های دیگر به فعالیت ادامه می‌دهند؛ زمانی که یک شهر به دلیل گرما تعطیل می‌شود، اما شهر مشابهی با دمای بالاتر مشمول تعطیلی نمی‌شود؛ زمانی که اطلاع‌رسانی در دقیقه نود انجام می‌گیرد و برنامه‌های زندگی روزمره‌ مردم دستخوش آشفتگی می‌شود، همه‌وهمه باعث می‌شوند که جایگاه حکمرانی به‌عنوان منبع نظم، تدبیر و عدالت آسیب ببیند. 

از همه مهم‌تر، این پرسش اساسی باقی می‌ماند که آیا این روش، حتی به‌عنوان راهکار کوتاه‌مدت هم مؤثر است؟ پاسخ، چندان روشن نیست. تعطیلی، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، تأخیر در بروز بحران است، نه جلوگیری از آن. وقتی زیرساخت‌ها فرسوده‌اند، آلودگی هوا ساختاری است، انرژی ناتراز است و گرمایش جهانی در راه است، نمی‌توان با قفل‌کردن شهر، صورت‌مسئله را پاک کرد. حتی اگر فشار روی شبکه برق کاهش یابد، یا تردد وسایل نقلیه کمتر شود، این‌ها اثراتی موقتی و سطحی هستند که به‌محض پایان تعطیلی دوباره بازمی‌گردند. 

بااین‌حال دولت‌ها می‌توانند با بازنگری در منطق مداخله‌ خود، از این دورباطل فاصله بگیرند. سیاست‌هایی مانند اصلاح ساختار انرژی، افزایش بهره‌وری در دستگاه‌های دولتی، گسترش امکانات دورکاری واقعی (نه صوری)، تاب‌آور کردن شهر‌ها در برابر گرما و آلودگی و توسعه‌ آموزش‌های مدیریت بحران می‌توانند جایگزین‌های کارآمدتر و عادلانه‌تری باشند. اما تحقق این مسیر‌ها نیازمند شجاعت، برنامه‌ریزی، سرمایه‌گذاری و شفافیت است؛ چیزی که به نظر می‌رسد فعلاً در حاشیه اولویت‌هاست. آنچه مشخص است، جامعه در برابر این چرخه معیوب از «بحران – تعطیلی - بحران»، بیش‌ازپیش خسته و بی‌اعتماد شده است. شاید وقت آن رسیده باشد که به‌جای خاموش‌کردن موقتی بحران‌ها، برای مدیریت بلندمدت آن‌ها فکری اساسی شود؛ چرا که دیگر کشور توان این فرسایش مزمن را ندارد. از همین رو سینا کلهر، جامعه‌شناس و سید مرتضی محمودی، پژوهشگر اندیشکده حکمرانی شریف در گفت‌و‌گو با «فرهیختگان» به بررسی ابعاد مختلف این معضل پرداختند. 

«تعطیلی افیونی» به‌جای «سیاست‌گذاری ساختاری»

سینا کلهر با بیان اینکه تعطیلی در برابر چالش‌ها و بحران‌ها، در واقع پیش از آنکه راه‌حلی واقعی باشد، نشانه‌ای از ناتوانی و ناکارآمدی سازوکار‌های حل مسئله در نظام حکمرانی است، گفت: «این رویکرد، یعنی تعطیل‌کردن کشور یا بخش‌هایی از آن در مواجهه با مشکلات، نقش نوعی مسکن یا مخدر را برای حکمرانی ایفا می‌کند؛ نشانه‌های بیماری را برای مدتی کاهش می‌دهد، اما نه‌تنها درد را درمان نمی‌کند، بلکه بحران را در لایه‌های پنهان تشدید کرده و گاهی فرصت‌های حل مسئله را نیز از بین می‌برد. بحران‌ها و چالش‌هایی که پیش می‌آیند، می‌توانند نوعی آمادگی ذهنی در جامعه ایجاد کنند تا اشکالات موجود در نظام‌های مدیریتی و حکمرانی اصلاح شود. شاید سال‌ها طول بکشد تا مردم متوجه مصرف بالای انرژی و رفتار‌های پرمصرفانه، چه در زمینه‌ آب، برق و گاز بشوند. شاید زمان زیادی بگذرد تا دریابیم در سیستم‌های انتقال انرژی چه میزان اتلاف وجود دارد و بهره‌وری تولید انرژی چقدر پایین است. اما شیوه‌ مواجهه‌ فعلی با این چالش‌ها و استفاده از راهکار‌های مسکن‌گونه مانند تعطیلی، این فرصت‌ها را نیز از بین می‌برد؛ و به‌اصطلاح، نوعی «فرصت‌سوزی» رخ می‌دهد.»

کلهر تصریح کرد: «شاید بتوان از تعبیر «تعطیلی افیونی» به‌جای «سیاست‌گذاری ساختاری» استفاده کرد. یعنی ما به‌جای بهره‌گیری از نظام حل مسئله، به سمت راهکار‌های مسکّن‌وار مانند تعطیلی حرکت می‌کنیم. البته مسکن نیز می‌تواند در کوتاه‌مدت مؤثر باشد، اما در نهایت، مسئله را ریشه‌ای‌تر، عمیق‌تر و بحرانی‌تر کرده و امکان واکنش‌های مؤثر را نیز از افراد و نهاد‌ها سلب می‌کند. همچنین زمان‌های طلایی برای حل مسئله را از بین می‌برد. این شیوهٔ حل مسئله، در واقع واکنشی منفعلانه و ناشی از استیصال و ناتوانی است. نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه حل آن را به تعویق می‌اندازد و در ناخودآگاه جمعی جامعه، تصویری از حکمرانی بی‌برنامه و ناتوان را تقویت می‌کند. یعنی ما با دست خود، بستر‌های ذهنی و فکری لازم برای پذیرش انگاره‌ها و روایت‌هایی را فراهم می‌کنیم که دشمنان نظام در جنگ روانی و رسانه‌ای برای تخریب ما استفاده می‌کنند.

نشانه‌ای مزمن از رهاشدگی مسائل

این جامعه‌شناس با بیان اینکه این مسئله، مختص یک دولت خاص نیست، گفت: «این مسئله نشانه‌ای مزمن از رهاشدگی مسائل و ناتمام‌ماندن پرونده‌های بحرانی در دولت‌های مختلف است. چنین وضعیتی یک‌شبه به وجود نیامده است. بااین‌حال، هر زمان که عزم و اراده‌ لازم برای حل مسائل شکل بگیرد، می‌توان آن را نقطه‌ای مهم و مبارک در نظام سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی کشور دانست. هرچند رویه‌ها و روش‌های دولت‌های مختلف با یکدیگر متفاوت بوده‌اند. مردم حق دارند از خود بپرسند که چه اتفاقی افتاده که در یک بازه‌ زمانی شاهد تعطیلی‌ها، قطعی برق، آب و... بودیم و پس از مدتی این مشکلات برطرف شد، اما اکنون دوباره با آن‌ها مواجه شده‌ایم؟ تفاوت این دوره‌ها در چیست؟»

وی ادامه داد: «چگونه در مقطعی بدون تعطیلی می‌شد مسئله را حل کرد، اما اکنون دوباره به تعطیل‌کردن کشور یا بخش‌هایی از آن پناه برده‌ایم؟ از منظر علم حکمرانی، اتخاذ تعطیلی به‌عنوان واکنش پیش‌فرض در برابر بحران‌ها، تصمیمی واکنشی و پسینی است؛ نه تصمیمی پیشینی و مبتنی بر نظام سیاست‌گذاری آینده‌نگر که بتواند سال‌ها پیش، چالش‌ها را پیش‌بینی کرده و برای آن‌ها چاره‌اندیشی کند. البته، تعطیلی در شرایط اضطراری ممکن است به‌عنوان آخرین راهکار موقتی، قابل‌توجیه باشد و بتوان از آن استفاده کرد؛ به‌ویژه زمانی که بتواند راهگشا و زمینه‌ساز سایر اقدامات مدیریتی و اجرایی باشد. اما تکرار این رویکرد و تبدیل‌شدن آن به یک روش دائمی برای حل مسائل، نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، موجب پنهان‌شدن مشکلات، کاهش اعتماد عمومی و تحمیل هزینه‌های سنگین اجتماعی و اقتصادی به جامعه می‌شود.»

 در ایران امروز، واژه‌ «تعطیلی» دیگر صرفاً به معنای استراحت آخر هفته یا مناسبت‌های ملی نیست؛ بلکه به‌تدریج به نسخه‌ تکراری و دم‌دستی دولت برای مواجهه با هر نوع بحران و بی‌ثباتی بدل شده است. اگر پیش‌ازاین تصور می‌شد تعطیلی صرفاً پاسخی موقت به افزایش آلاینده‌های هوا یا افت فشار گاز به دلیل سرماست، حالا دامنه‌ آن به گرمای هوا، بحران انرژی و افت فشار برق نیز کشیده شده است. آنچه در این میان نگران‌کننده است، نه فقط خود تعطیلی‌های پیاپی، بلکه وابستگی نظام تصمیم‌گیری کشور به این ابزار فوری و بی‌هزینه‌ حکمرانی است؛ ابزاری که کم‌کم دارد جای تدبیر، برنامه‌ریزی و اصلاحات واقعی را می‌گیرد.

 بحران اخیر و پاسخ دولت به آن نمونه‌ بارز این الگوی تکراری است؛ درحالی‌که بسیاری از شهروندان تهرانی، خراسانی، گیلانی و اهالی دیگر کلان‌شهر‌ها به‌واسطه‌ اعلام ناگهانی تعطیلی نهاد‌های دولتی و بانک‌ها، از کار و زندگی بازماندند، شرکت‌های خصوصی، اصناف یا برخی نهاد‌های عمومی همچنان فعال بودند. نه‌تنها تصمیم‌گیری‌ها فاقد انسجام و شمول ملی بود، بلکه نحوه‌ ابلاغ آن نیز بیشتر یادآور واکنش‌های هیجانی و بدون پیوست کارشناسی بود. در چنین شرایطی، یک پرسش مهم پیش روی ماست؛ آیا استفاده‌ مداوم از «تعطیلی» به‌عنوان راه‌حل موقت بحران‌ها، از منظر علم حکمرانی و سیاست‌گذاری اجتماعی، رویکردی قابل‌دفاع است؟ پاسخ به این پرسش، نیازمند بازخوانی نقش دولت در ایجاد، پیش‌بینی و مدیریت بحران‌هاست. 

«تعطیلی افیونی» به‌جای «سیاست‌گذاری ساختاری»

سینا کلهر با بیان اینکه تعطیلی در برابر چالش‌ها و بحران‌ها، در واقع پیش از آنکه راه‌حلی واقعی باشد، نشانه‌ای از ناتوانی و ناکارآمدی سازوکار‌های حل مسئله در نظام حکمرانی است، گفت: «این رویکرد، یعنی تعطیل‌کردن کشور یا بخش‌هایی از آن در مواجهه با مشکلات، نقش نوعی مسکن یا مخدر را برای حکمرانی ایفا می‌کند؛ نشانه‌های بیماری را برای مدتی کاهش می‌دهد، اما نه‌تنها درد را درمان نمی‌کند، بلکه بحران را در لایه‌های پنهان تشدید کرده و گاهی فرصت‌های حل مسئله را نیز از بین می‌برد. بحران‌ها و چالش‌هایی که پیش می‌آیند، می‌توانند نوعی آمادگی ذهنی در جامعه ایجاد کنند تا اشکالات موجود در نظام‌های مدیریتی و حکمرانی اصلاح شود. شاید سال‌ها طول بکشد تا مردم متوجه مصرف بالای انرژی و رفتار‌های پرمصرفانه، چه در زمینه‌ آب، برق و گاز بشوند. شاید زمان زیادی بگذرد تا دریابیم در سیستم‌های انتقال انرژی چه میزان اتلاف وجود دارد و بهره‌وری تولید انرژی چقدر پایین است. اما شیوه‌ مواجهه‌ فعلی با این چالش‌ها و استفاده از راهکار‌های مسکن‌گونه مانند تعطیلی، این فرصت‌ها را نیز از بین می‌برد؛ و به‌اصطلاح، نوعی «فرصت‌سوزی» رخ می‌دهد.»

کلهر تصریح کرد: «شاید بتوان از تعبیر «تعطیلی افیونی» به‌جای «سیاست‌گذاری ساختاری» استفاده کرد. یعنی ما به‌جای بهره‌گیری از نظام حل مسئله، به سمت راهکار‌های مسکّن‌وار مانند تعطیلی حرکت می‌کنیم. البته مسکن نیز می‌تواند در کوتاه‌مدت مؤثر باشد، اما در نهایت، مسئله را ریشه‌ای‌تر، عمیق‌تر و بحرانی‌تر کرده و امکان واکنش‌های مؤثر را نیز از افراد و نهاد‌ها سلب می‌کند. همچنین زمان‌های طلایی برای حل مسئله را از بین می‌برد. این شیوهٔ حل مسئله، در واقع واکنشی منفعلانه و ناشی از استیصال و ناتوانی است. نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه حل آن را به تعویق می‌اندازد و در ناخودآگاه جمعی جامعه، تصویری از حکمرانی بی‌برنامه و ناتوان را تقویت می‌کند. یعنی ما با دست خود، بستر‌های ذهنی و فکری لازم برای پذیرش انگاره‌ها و روایت‌هایی را فراهم می‌کنیم که دشمنان نظام در جنگ روانی و رسانه‌ای برای تخریب ما استفاده می‌کنند.

نشانه‌ای مزمن از رهاشدگی مسائل

این جامعه‌شناس با بیان اینکه این مسئله، مختص یک دولت خاص نیست، گفت: «این مسئله نشانه‌ای مزمن از رهاشدگی مسائل و ناتمام‌ماندن پرونده‌های بحرانی در دولت‌های مختلف است. چنین وضعیتی یک‌شبه به وجود نیامده است. بااین‌حال، هر زمان که عزم و اراده‌ لازم برای حل مسائل شکل بگیرد، می‌توان آن را نقطه‌ای مهم و مبارک در نظام سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی کشور دانست. هرچند رویه‌ها و روش‌های دولت‌های مختلف با یکدیگر متفاوت بوده‌اند. مردم حق دارند از خود بپرسند که چه اتفاقی افتاده که در یک بازه‌ زمانی شاهد تعطیلی‌ها، قطعی برق، آب و... بودیم و پس از مدتی این مشکلات برطرف شد، اما اکنون دوباره با آن‌ها مواجه شده‌ایم؟ تفاوت این دوره‌ها در چیست؟ چگونه در مقطعی بدون تعطیلی می‌شد مسئله را حل کرد، اما اکنون دوباره به تعطیل‌کردن کشور یا بخش‌هایی از آن پناه برده‌ایم؟

وی ادامه داد: «از منظر علم حکمرانی، اتخاذ تعطیلی به‌عنوان واکنش پیش‌فرض در برابر بحران‌ها، تصمیمی واکنشی و پسینی است؛ نه تصمیمی پیشینی و مبتنی بر نظام سیاست‌گذاری آینده‌نگر که بتواند سال‌ها پیش، چالش‌ها را پیش‌بینی کرده و برای آن‌ها چاره‌اندیشی کند. البته، تعطیلی در شرایط اضطراری ممکن است به‌عنوان آخرین راهکار موقتی، قابل‌توجیه باشد و بتوان از آن استفاده کرد؛ به‌ویژه زمانی که بتواند راهگشا و زمینه‌ساز سایر اقدامات مدیریتی و اجرایی باشد. اما تکرار این رویکرد و تبدیل‌شدن آن به یک روش دائمی برای حل مسائل، نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، موجب پنهان‌شدن مشکلات، کاهش اعتماد عمومی و تحمیل هزینه‌های سنگین اجتماعی و اقتصادی به جامعه می‌شود.»

متن کامل این گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.