
هانیه دارائی، پژوهشگر حکمرانی آموزش عالی مؤسسه کوثر دانشگاه تهران: 1- ایران بهعنوان یکی از مهمترین گذرگاههای مهاجرتی در جهان موقعیت استراتژیکی دارد؛ چراکه بهطور همزمان کشور مبدأ ترانزیت و مقصد میلیونها مهاجر است و اتباع افغانستانی همواره بیشترین سهم را در جریان مهاجرتی به کشور داشتهاند.
2- یکی از مهمترین بسترهایی که بهواسطه آن مهاجرت بینالمللی در نهاد آموزش عالی بازنمایی میشود بینالمللیسازی دانشگاه و یکی از شاخصهای مهم آن جذب دانشجویان خارجی است.
انگیزههای سیاستگذارانه برای جذب دانشجویان بینالملل
1- جذب و پذیرش دانشجوی بینالمللی امروز یک صنعت است و به زیرساخت مناسب نیازمند است. بازار جذب بهشدت رقابتی شده و کشورهای مختلف با برنامههای مدون و بلندمدت در صدد جذب حداکثری دانشجویان بینالمللی هستند.
2- کشورهای مختلف در جهان مدلهای متنوعی در سیاستگذاری جذب دانشجوی خارجی دارند. بسیاری از کشورها همچون کانادا، استرالیا و امارات اهداف اقتصادی را در اولویت جذب دانشجوی بینالمللی قرار میدهند و دولت آلمان بیشتر به دنبال مبادلات دانشگاهی است.
3- جذب دانشجوی خارجی در ایران در بستر ملاحظات ایدئولوژیک و با اهداف فرهنگی شکلگرفته است. به این معنا که در سیاستگذاری در جهت جذب دانشجو به دنبال شناساندن جمهوری اسلامی ایران، ترویج اهداف انقلاب اسلامی و معرفی و نشر و توسعه فرهنگ ایرانیاسلامی در منطقه و جهان است.
4- در این راستا افغانستان یکی از مهمترین نقاط تمرکز بهمنظور بهرهمندی از فرصت فعالیت در عرصه بینالمللیسازی است، زیرا در بخش اقدامات ملی و اسناد بالادستی در حوزه علموفناوری بهصورت مستقیم، به این موارد اشاره شده است:
- افزایشپذیرش دانشجویان خارجی بهمنظور گسترش زبان فارسی
- بسترسازی برای مرجعیت علمی کشور با اولویت کشورهای اسلامی و همسایه.
کنکور که در ساختار آموزش عالی ایران کارکردی با مخاطرات فراوان در ساحت اجتماعی و روانی جامعه ایرانی دارد، طبعاً برای دانشآموزان مهاجر نیز آزمونی با سختی مضاعف قلمداد میشود، زیرا بر اساس قانون هر سال تعداد زیادی از شهرها و رشتههای ممنوعه شانس قبولی اتباع افغانستانی در کنکور را پایین میآورد.
وزارت علوم مهمترین توجیه آن را تعهدات استخدامی برای جمهوری اسلامی ایران میداند.
فرایند طولانی تأیید مدارک برای انتقال از دبیرستان (آموزشوپرورش) به دانشگاه (آموزش عالی)، تعدد نهادهای تصمیمگیر در حوزه مهاجران و نیاز به مراجعات حضوری متعدد میان این سازمانها، 6 تعلل کارمندان در ارسال و تأیید مدارک و صرف هزینههای مالی بسیار برای متقاضیان ورود به دانشگاه ازجمله چالشهای بروکراتیک نظام آموزش عالی ایران برای دانشجویان خارجی است. یکی دیگر از مهمترین چالشهای نهاد آموزش عالی ایران در بحث جذب دانشجویان بینالمللی فقدان اطلاعرسانی مناسب نسبت به رشته و شهرهای دانشگاهی خدمات دانشگاه مقصد بهویژه تسهیلات خوابگاه و ضوابط مصوب در خصوص شهریه و تعهدات دانشجو و دانشگاه است.
تغییرات سریع آییننامهها، عدم اطلاعرسانی مناسب، ابهام دستورالعملها، تناقضات بحث شهریه، فقدان هماهنگی میان نهادهای تصمیمگیر موازی و نامشخص بودن فرایند دریافت بورسیههای تحصیلی ازجمله مهمترین مواردی است که برای دانشجویان خارجی چالش ایجاد کرده است.
دانشجویان افغانستانی در مواجهه با نظام آموزشی ایران با چالشهایی نظیر تفاوت در شیوههای تدریس، ناآشنایی با نظام ارزشیابی، ضعف در مهارتهای نوشتاری و پژوهشی و در برخی موارد تسلط محدود بر زبان فارسی معیار روبهرو هستند. این مسائل باعث میشوند آنان برای درک مطالب درسی، مشارکت در کلاس و تولید علمی، زمان بیشتری صرف کنند و نیازمند حمایتهای آموزشی مضاعف باشند. یکی از اثرگذارترین نهادهای دانشگاهی در انطباق علمی و فرهنگی دانشجویان خارجی، انجمنهای علمی دانشجویی است. همزیستی اتباع افغانستانی با دانشجویان ایرانی و حضور مشارکتی ایشان در جشنوارهها و برنامهها به فرایند انطباق کمک شایانی میکند.
دسترسی محدود به خدمات رفاهی، خوابگاههای مناسب، بیمه درمانی، خدمات مشاورهای و منابع مالی از چالشهای اصلی زیستبوم خدماتی دانشجویان افغانستانی است. بسیاری از آنان بهدلیل وضعیت اقامتی یا محدودیتهای قانونی، امکان استفاده از تسهیلات دانشجویی رایج را ندارند و در نتیجه با فشارهای اقتصادی و زیستی جدیتری مواجه میشوند.
احساس طرد، تنهایی، اضطراب هویتی و فشار نگاههای منفی یا فرودستانه، از مهمترین عوامل فشار روانی بر دانشجویان افغانستانی است. این دانشجویان در فرایند تطبیق با محیط اجتماعی و دانشگاهی جدید، نیازمند حمایتهای روانشناختی، برنامههای همپیوندسازی فرهنگی و تقویت حس تعلقند تا بتوانند تجربهای متوازن و سالم از تحصیل در ایران داشته باشند. در فقدان «شبکههای حمایتی» گذشته به دلیل مهاجرت، نقش اساتید در محیط کلاس و نهادهای حمایتی ذیل دانشگاهها مانند واحدهای مشاوره و روانشناسی دوچندان است.
سیاست رسمی دولت ایران در حوزه مهاجران همواره بر «ایده بازگشت» متمرکز بوده اما به نظر میرسد این ایده روزبهروز ناکارآمدتر میشود، زیرا ظهور نسلهای دوم و سوم مهاجران افغانستانی که شناخت و ذهنیتی از کشورشان بهعنوان وطن ندارند، عملاً راه هرگونه بازگشت را بسته نگه داشته، بنابراین یکی از مهمترین ایرادهای حوزه مطالعاتی مهاجرتهای بینالمللی نگاه مقطعی به آن است. مهاجرت یک برش لحظهای و مقطعی از تجربه زندگی افراد نیست و برای داشتن نگاهی جامع به حوزه مهاجرت میبایست نگاهی فرایندی به این موضوع داشت. برای مطالعه دقیقتر مطالب مذکور باید به کتاب «زندگی در پاورقی؛ تجربه زیسته اتباع افغانستانی در نهاد آموزش ایران»، نوشته سعیده سعیدی، چاپ شده در انتشارات مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت عتف (۱۴۰۱) مراجعه کرد.