
«توزیع آب معدنی به مردم درراهمانده»، «مصاحبه با نانوایی که علیرغم شهادت برادرش، در محل کارش حاضر شده تا مردم بینان به خانه نروند»، «کمکرسانی مردم به مجروحان بعد از اصابت موشک در خیابان تجریش» و هزاران مثال دیگر از این دست، نشان داد که رفتار مردم این نقطه از دنیا وقتی پای آب و خاکش در میان باشد، با حساب و کتاب دشمنان همخوانی ندارد. مردمی که سدی محکم برای رسیدن به خواسته های رژیمصهیونیستی زدند و ایرانی که همه اقشار آن فارغ از هر نوع دیدگاه سیاسی و وضعیت زندگیشان، زیر پرچم کشورمان جمع شدند تا پوزه دشمن را به خاک بمالند. این روزها که 42 روز از جنگ تمدنی دنیا علیه ایران میگذرد، حفظ همان وحدت مثالزدنی بین مردم از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. وحدتی که میتواند دستاوردهای بهمراتب بزرگتری را نصیب این مرز و بوم کند. در این میان فعالان حوزه علوم انسانی سهم بالایی در حفظ و ترسیم سازوکارهای علمی و عملی برای حفظ و تقویت انسجام ملی برعهده دارند. حوزهای که هرچند در طول دهههای گذشته نتوانسته نسبت خود را با جامعه و هویت ایرانی بهدرستی تعریف کند، اما ایران امروز که از گذر جنگ 12 روزه گذشته، فرصت خوبی را پیش روی فعالان علوم انسانی قرار داده تا بتوانند در کنار بازتعریف این علوم، با مدنظر قرار دادن مختصات ایران و ایرانی؛ الزامات افزایش تابآوری مردم را برای سیاستگذاران در حوزه های مختلف ترسیم کنند. در ادامه به سراغ ابراهیم فیاض، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران رفتیم تا ضمن تشریح سهم علوم انسانی در دوران جنگ و پساجنگ، از چرایی تاثیرگذاری علوم انسانی ایران بگوید. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
از نگاه شما علوم انسانی چه سهمی در جنگ 12 روزه برعهده داشت و تا چه میزان توانست به نقش خود عمل کند؟
واقعیت آن است که ما در جنگ 12 روزه، در حوزه راهبردی دچار شوک شدیم و نتوانستیم پیشبینی کنیم دشمن چگونه ممکن است حمله کند. این مسئله هم برمیگردد به اینکه ما در حوزه هوش مصنوعی هم دچار شوک شدیم. قبلاً هم گفته بودم که سوریه در حالی اشغال شد که این اتفاق توسط هوش مصنوعی و از سوی رژیم صهیونیستی و ترکیه صورت گرفت. یعنی یک سپاه 300 تا 400 نفره یک سپاه 3 هزار نفری را در حلب نابود کرد و کل ارتش سوریه را اینگونه از هم متلاشی کردند. عجیبتر اینکه دیدیم در روسیه هم دقیقاً همین اتفاق افتاد و پایگاه هواپیماهای استراتژیک و دوربرد روسی، توسط هوش مصنوعی نابود شد؛ اما ما چون علوم انسانی در کشور نداریم، نتوانستیم از این مسائل عبرت بگیریم، بهطوریکه شاهد آن بودیم همین قصه در ارتباط با فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای ما تکرار شد. درحالیکه قطعاً اگر علوم انسانی داشتیم، چنین مسائلی در کشور تکرار نمیشد.
منظورتان از اینکه اگر علوم انسانی داشتیم شاهد ترور فرماندهان نبودیم چیست؟
طبیعتا اگر علوم انسانی داشتیم، میتوانستیم تشخیص دهیم دشمن چه سناریوهایی را اجرا خواهد کرد. نگاه کنید زمانی که سرلشکر سلامی تماس میگیرد و عنوان میکند امشب عملیات است، چرا ما نباید پیشبینی میکردیم که فرمانده ما در مقر نظامیمان مورد هدف قرار میگیرد؟ این اتفاق توسط هوش مصنوعی رخ داده و قطعاً هوش مصنوعی هم باید توسط علوم انسانی مورد بررسی قرار میگرفت. البته درست است که این حوزه به علوم تجربی هم برمیگردد، اما این را باید مدنظر قرار داد که علوم تجربی، بحث تکنولوژی هوش مصنوعی را مورد بررسی قرار میدهد اما راهبردهای استفاده از آن را نمیتواند ترسیم کند و این کار علوم انسانی است. البته منظورم از علوم انسانی هم علوم انسانی بومی است.
شما معتقدید عملکرد علوم انسانی ما درمجموع مناسب نبوده است. دلایل ناکارآمدی را چه میدانید؟
امروز فنیزدگی و تجربیزدگی علوم انسانی، باعث شده تا علوم انسانی ما یا نابود شود و یا کاملاً غربی باشد و عملاً علوم انسانی ما دیگر کارایی ندارد. گویی علوم انسانی ما یک موتور ماشین است که نهتنها هیچ نسبتی با بدنه خودرو ندارد، بلکه با بخشهای دیگر خودرو هم در تناسب نیست و اینگونه قطعاً علوم انسانی ما کارایی نخواهد داشت. یعنی حتی اگر بهترین موتور را روی بدنهای از خودرو بگذاریم که تناسبی با یکدیگر ندارند باز هم آن موتور کارایی نخواهد داشت. علوم انسانی ما توسط علوم تجربی دچار غربگرایی شدید شده و دیگر کارایی ندارد و این مسئله هم از طریق ISI دنبال شده است.
در نگاه شما انتشار مقالات ISI در حوزه علوم انسانی باعث شده به وضعیت امروز دچار شویم؟
ما 20 سال ISI را بر حوزه علوم انسانی کشور مسلط کردیم که نتیجه آن بحران امنیتی عظیم 1401 شد. یعنی بلای جان خودمان شد. درحالیکه ISI را با پول همین کشور منتشر کردیم. درحقیقت علوم انسانی ضدامنیت خودمان شده است. حالا هم که بعد از 20 سال مسئولان فهمیدهاند چه خیانتی به این کشور با ISI و فنیزدگی و تجربیزدگی در حوزه علوم انسانی انجام دادهاند، شاهد نتیجه آن هستیم که نتوانستیم بفهمیم دشمن چه کارهایی میتواند انجام دهد. آن هم درحالیکه جلوی چشممان دیدیم که چگونه به روسیه حمله کردند اما باز هم کاری نکردیم و درنهایت هم شاهد شهادت فرماندهان در نیمههای شب بودیم.
قطعاً اگر علوم انسانی در کشور ما وجود داشت، دچار این وضعیت نمیشدیم. البته باید این را هم بگویم که بعد از چند ساعت اول حمله، این بینش و حکمت و ایمان مقاممعظمرهبری بود که توانستیم بر جنگ مسلط شویم، تا جایی که دیگر همه به این مسئله معترف شدند. اما دیدیم که دشمن حتی تهدید به حمله به مقاممعظمرهبری میکرد که همه آنها به همان دلایل قبلی است که گفتیم. درحقیقت غفلت اولیهمان در جنگ برای آن بود که ما علوم انسانی بومی نداشتیم و علوم انسانی غربگرایی که توسط فنیها و شاخصهای فنی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی برای علوم انسانی چیده شده بود، باعث شد علوم انسانی ما بیخاصیت شود.
در شرایط پساجنگ، متخصصان علوم انسانی باید چه اقداماتی را انجام دهند که شاهد تکرار شرایط قبل نباشیم؟
واقعیت آن است که علوم انسانی ما دچار مرگ مغزی شده است. یعنی ISIزدگی و انحرافی که بنیانگذار ISI در حوزه علوم انسانی کشور انجام داد، باعث رسیدن به وضعیت امروز شده است. این را هم باید بگویم که هرچند جنگ 12 روزه آن هم در سطح تکنولوژی که شاهد آن بودیم، شوک بزرگی به جامعه وارد کرد، اما چون مردمان بزرگی داریم، دیدیم که خود مردم توانستند جامعه را به وضعیت قبل برگردانند. مردم ما شعور کلان بالایی دارند و این مسئله را در طول تاریخ هم شاهد بودیم. بهطوریکه اغتشاشاتی که در 18 تیر 1378 رخ داد توسط مردم در 23 تیر تمام شد. در مقابل اتفاقات 22 خرداد 88 شاهد ورود مردم و واقعه 9 دی بودیم و در سال 1401 نیز دیدیم که با وجود بحران کلانی که توسط انحراف امنیتی کشور رخ داده بود و با ISI تمام اطلاعات کشور به خارج منتقل و در عمل یک طراحی بزرگی رخ داد و دچار بحرانزدگی شدیم، اما باز هم کل ماجرا توسط مردم جمع شد. حتی در جنگ 12 روزه هم دیدیم که برخلاف آنچه دشمن تصور میکرد دیگر کار تمام است، اما باز هم مردم وارد شدند و با بینش مسئله تمام شد. همه دیدیم که مردم چقدر خونسرد پای کار بودند. با این حال باز هم باید تأکید کنم که به دلیل آنکه علوم انسانی ما دچار مرگ مغزی شده، نتوانست در این زمینه کاری کند.
برای پاسخ به پیامدها و آثاری که جنگ تحمیلی 12 روزه برای کشور داشته باید چه تغییراتی را در حوزه علوم انسانی شاهد باشیم؟
این را باید بگویم که از سال گذشته که ما دچار خلأ به شدت معنایی در علوم انسانی شدیم، خود فعالان این حوزه شروع به بازسازی کردند و قدمهایی در این زمینه برداشتند. مسئله غیرقابل انکار آن است که قطعاً انسان اختیار دارد و بارها دیدهایم که ایرانیان، افراد بسیار باهوشی هستند و به همین دلیل بعد از حس شدن شدید خلأ معنایی در علوم انسانی، خود فعالان این حوزه وارد عمل شدند. از سوی دیگر ما دانشگاههای بسیار خوبی در کشور داریم که میخواهند در این زمینه وارد شوند. درمجموع معتقدم از ابتدای سال جدید تحصیلی شاهد بازسازی معنای کشور هستیم که جهش بسیار بزرگی در این حوزه خواهد بود. یعنی ما از مهر ماه شاهد برداشتن گامهایی در این زمینه خواهیم بود و تنها باید شر تمام آییننامههایی که غربگرایی و علوم فنیزدگی هستند را کم کنیم. آییننامههایی که همگی دستاورد شورای عالی انقلاب فرهنگی محسوب میشوند، باید جمعآوری شوند. در مقابل هم باید به علوم انسانی مختاریت بدهیم و حتی وزارتخانه جداگانهای برای آن ایجاد کنیم. امروز متأسفانه اینگونه نیست. بگذارید یک مثال بزنم. نگاه کنید از آنجایی که مدیریت دانشگاهی مانند تهران هم فنی است هم علوم پایه و هم علوم انسانی، میبینیم که در عمل حوزه علوم انسانی این دانشگاه نابود شده است.
گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.