تاریخ : ۱۹:۲۴ - ۱۴۰۴/۰۵/۱۳
کد خبر : 211767
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

بازجو - خبرنگارهای اینترنشنال مشغول کارند

واکنش‌های رسانۀ موساد به یک مصاحبه قابل تأمل است

بازجو - خبرنگارهای اینترنشنال مشغول کارند

حضور شب‌پره در ایران به‌خودی‌خود محل چندانی برای اعراب ندارد، زیرا مصاحبه این خواننده با علی ضیاء درحالی‌که او چندصباحی است از فعالیت در عرصه خوانندگی خداحافظی کرده صورت‌گرفته و ما باید دلیل اهمیت سوژه شب‌پره را در جای دیگری مورد اشاره قرار دهیم.

جنگ 12روزه میان کشور عزیز ما و رژیم غاصب صهیونیستی، نقاب از چهره بسیاری از افراد برداشت و ذات جنبش‌های پولی و دهان‌های اجاره‌ای را نمایان کرد. بسیاری از همان‌ها که با ایده «ایران‌باستانی» به‌اصطلاح خودشان «شو» اجرا می‌کردند با حمله وحشیانه اسرائیل به ایران، به شکل محسوس و نامحسوس در دسته هواداران محور شر، یعنی نتانیاهو-ترامپ- ناتو قرار گرفتند و دوستداران واقعی ایران را چه با نیش و کنایه و چه با نمایش‌های به‌ظاهر منطقی رسانه‌ای از حملاتشان بی‌نصیب نگذاشتند. آرایش جنگی تمام‌قد عمله‌اکره‌های فارسی‌زبان نظم غربی در برابر ما، بعضی را بر آن داشت که با نفوذ به مرز‌های امن فرهنگی طرف مقابل، از آن‌ها یارگیری کنند تا طیفی از مردم را راضی نگه دارند و این پیام را به آن‌ها انتقال دهند که ما گوش شنوایی برای شنیدن صدا‌های متفاوت داریم.

بر همین اساس، علی ضیاء، مجری سابق صداوسیما تصمیم گرفت در برنامه جدید ویدئویی‌اش در یوتیوب زاویه دوربین را روی چهره‌هایی که فرهنگ رسمی چندان علاقه و اراده‌ای برای نشستن پای صحبت آن‌ها ندارد، فیکس کند. سوای موضع نگارنده نسبت به محتوای ارائه شده توسط ضیاء در این برنامه، حضور یک مهمان بیش از دیگران محل بحث و تبادل نظر در شبکه‌های اجتماعی و حتی مردم کوچه و خیابان شد؛ دعوت مجری برنامه‌های به تاریخ پیوسته «فرمول یک» و «نیمروز» از شهرام شب‌پره به‌عنوان یکی از نماد‌های موسیقی لس‌آنجلسی در دهه‌های 60 و 70، گمانه‌زنی‌ها در مورد بازگشت این چهره به کشور را تقویت کرد و باعث شد تا بسیاری قسمت جدید پادکست علی ضیاء را به منزله تغییر رویه حاکمیت در قبال هنرمندان خاطره‌ساز قدیمی قلمداد کنند. برای پاسخ به این پرسش که آیا جمهوری اسلامی گارد بسته‌ای در برابر سلبریتی‌های کوچ کرده به کالیفرنیا، ترکیه، دبی، اروپا و... دارد باید واقعیت پیش‌رویمان پس از پخش گفت‌وگوی یوتیوبی با شب‌پره را ملاک قرار دهیم تا چیزی از قلم نیفتد و استدلالمان پایه‌های قوی و محکمی داشته باشد.

درست بعد از انتشار محتوای ضیاء و شب‌پره بود که مزدوران رسانه‌ای، از ایران‌اینترنشنال تروریستی گرفته تا صفحه معلوم‌الحال حافظه تاریخی در اینستاگرام و باقی اوباش توییتری برای بی‌حیثیت کردن مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده به خط شدند. اما بی‌آبرو کردن دوطرف گفت‌وگو، هدف اصلی تیم‌های سایبری نبود. آن‌ها تیربارشان را برای ترور شخصیت ضیاء و شب‌پره به راه انداختند تا دیگران هوس سفر به ایران را از سرشان بیرون کنند و مانند بچه‌های خوب و حرف‌گوش‌کن به دارودسته بی‌مایه و تهی از مغز اپوزیسیون بپیوندند. فراوانی ایده‌ها در قالب برنامه‌های متعدد تصویری و متنی در طیف اپوزیسیون به‌گونه‌ای است که نه‌تنها فرصت فکرکردن را از مخاطبان هدف این دسته از نارسانه‌ها می‌گیرد، بلکه آن‌ها را عملاً در موقعیتی قرار می‌دهد که حافظه‌ای برای مقایسه پدیده‌ها و تحلیل رفتار قهرمان‌های پوشالی‌اش نداشته باشند و ادراک خود را با گارد پایین در اختیار افرادی نظیر فرداد فرحزاد، مجتبی پورمحسن و نمونه شیک‌تر آن، یعنی علی همدانی قرار دهند. در این نقطه است که انسان بدون آنکه کنترلی بر رفتارش داشته باشد به پیاده‌نظام استکبار و استعمار جهانی بدل می‌شود و ارزش هر سوژه‌ای را با تأیید یا عدم تأیید فلان کارشناس به اکابر نرفته ائتلاف بی‌بی‌سی و اینترنشنال می‌سنجند!

برای کسی که مغزی در سر برای فکرکردن و اندیشیدن دارد جای هیچ شک و شبهه‌ای باقی نمی‌ماند که مدعیان آزادی‌بیان و حقوق بشر تقریباً هیچ بویی از مفاهیم به‌ظاهر خوش رنگ‌ولعاب نبرده‌اند که اگر بُرده بودند طعنه‌ای هم به علی کریمی‌ها، فرخ‌نژاد‌ها، خطیبی‌ها و دیگر دوستانشان به‌خاطر رفتار‌های خارج از عرف و همسویی با قاتلان و آدمکشان مارک‌دار بین‌المللی می‌زدند. در واقع واژه‌های زیبایی نظیر «رواداری»، «جامعه باز» و «لیبرالیسم» تنها زمانی موجودیت پیدا می‌کنند که افراد و سیستم‌ها در جهت منافع مادی و سیاسی وضع‌کنندگانشان حرکت کنند، در غیر این صورت با استفاده از متمم‌ها و قیود مختلف و به هر شکلی که بشود پنبه هر نوعی از آزادی و اختیار را می‌زنند. پُرواضح است که شهرام شب‌پره هیچ تعلق‌خاطری به مبنای مورد توافق بسیاری از ایرانیان بر سر اسلام و ایران ندارد، ولی همین فرد وقتی از شرایط زندگی در آمریکا پیش مجری اسبق تلویزیون شکایت می‌کند و از آرزویش برای بازگشت به وطن می‌گوید، خبرنگار- بازجویان کراوات‌زده و به‌ظاهر حرفه‌ای سراغش می‌روند و بر دهانش قفل می‌زنند. پیام آپاراتوس قدرت در ینگه‌دنیا این است: «تو حق داری در زمین فساد کنی، بلوا به راه بیندازی، دفاع از اسرائیل به‌عنوان شیطان مجسم روی زمین را عادی جلوه دهی ولی مطلقاً نباید به بهانه حرف‌زدن در باب زندگی نُرمال اسرار مگوی ما را برای بخش مسخ‌شده هم‌وطنانت بازگو کنی و اگر این اقدام را انجام دهی، حیثیت و آبرویت در کسری از ثانیه نابود می‌شود. اما این همه ماجرا نیست.»

اقتصاد سیاسی لس‌آنجلس را دریاب 

حضور شب‌پره در ایران به‌خودی‌خود محل چندانی برای اعراب ندارد، زیرا مصاحبه این خواننده با علی ضیاء درحالی‌که او چندصباحی است از فعالیت در عرصه خوانندگی خداحافظی کرده صورت‌گرفته و ما باید دلیل اهمیت سوژه شب‌پره را در جای دیگری مورد اشاره قرار دهیم. حتماً اگر از علاقه‌مندان موسیقی عامه‌پسند ایرانی از دهه 40 شمسی به این‌طرف باشید، یک سؤال مهم بیش از باقی گره‌های ذهنی افکارتان را به خود مشغول می‌کند؛ شاید بپرسید چرا بسیاری از خوانندگان محبوب پیش‌وپس از انقلاب با وجود عدم علاقه به اکت‌های سیاسی باب میل اپوزیسیون و محتوای به‌هنجار آثارشان تاکنون جایی در بازار‌های داخلی پیدا نکرده‌اند یا اگر مثل نمونه «حبیب محبیان فرصت حضور در کشور نصیبشان شده به در بسته مجوز و باقی قضایا برخورده‌اند؟ پاسخ را باید در اقتصاد سیاسی تلویزیون‌های به‌ظاهر سرگرمی‌محور خارجی از حمید شب‌خیز و علیرضا امیرقاسمی لس‌آنجلسی تا شبکه‌های لندن‌نشین و... جست‌وجو کرد.

در سوی دیگر، کمپانی‌های پخش موسیقی ایرانی نظیر «ترانه»، «کلتکس» و... قرار دارند که هیچ خوششان نمی‌آید امثال معین و شهرام شب‌پره به ایران برگردند و به کار و فعالیت بپردازند! به بیان دیگر، اگر کارورزان و هنرمندان پیشکسوت خارج‌نشین عمده تمرکزشان را صرف مردم ایران در داخل کشور کنند و از شر کنترل کنسرت‌گذاران و برنامه‌سازان خارج شوند باید قید ارقام گزاف دلاری را بزنند و کاسبی‌شان را تخته کنند. به همین دلیل است که کشیدن ترمز امثال شب‌پره نقش پلیس خوب را در برابر پلیس‌های بد به عهده بگیرند. در صنعت اپوزیسیون عده‌ای بازجووار فرداد فرحزادند و عده‌ای هم با لبخند‌های نمکین نقش علیرضا امیرقاسمی را ایفا می‌کنند.