تاریخ : ۰۹:۵۷ - ۱۴۰۴/۰۵/۰۸
کد خبر : 211446
سرویس خبری : جامعه

ساده‌سازی بلای جان جمعیت

به بهانۀ صحبت‌های حاشیه‌ساز یک نماینده، شکست برخی ایده‌های جمعیتی را بررسی کردیم

ساده‌سازی بلای جان جمعیت

اظهارات اخیر بانکی‌پور درباره مقایسه تعداد شهدا با آمار تولد، با انتقاد روبه‌رو شده و به‌عنوان نمونه‌ای از نگاه آماری و غیرانسانی به بحران جمعیت و سیاست‌گذاری سطحی تعبیر شده است.

اظهارات تازه‌ امیرحسین بانکی‌پور، نماینده مجلس و رئیس کمیسیون مشترک طرح حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، درباره نسبت شهدای جنگ ۱۲روزه با آمار تولد‌های اخیر، بار دیگر نوع نگاه مسئولان به مسئله جمعیت را زیرسؤال برد. وقتی جان انسان، چه شهید و چه نوزاد، در معادلات آماری تقلیل می‌یابد، نه‌تنها حرمت زندگی انسانی قربانی می‌شود، بلکه مسیر مواجهه علمی و اجتماعی با بحران جمعیت نیز منحرف می‌گردد. «در ازای بیش از هزار شهید، بیش از ۳۰ هزار تولد داشته‌ایم.»
این جمله‌ ساده که در ظاهر شاید نوعی امیدآفرینی جمعیتی تلقی شود، در لایه‌های زیرین خود نشانه‌ای است از یک انحراف جدی در شیوه تفکر و تحلیل برخی تصمیم‌گیران کشور. مقایسه‌ شهادت با تولد، جان‌باخته با جانِ ‌زاده‌شده، نه صرفاً یک خطای آماری، بلکه یک خطای اخلاقی است. این نوع سخن‌گفتن، نه‌تنها فاقد درک علمی از مفهوم جمعیت و نسبت آن با توسعه است، بلکه نشانه‌ای از فروکاستن کرامت انسانی به ارقام و نمودارهاست. در حافظه‌ تاریخی ملت ایران، شهید جایگاه قدسی دارد و نوزاد حامل رؤیای آینده است. پیوندزدن این دو در یک نسبت عددی، بدون هیچ مبنای مفهومی یا عقلانی، بیش از آنکه دلگرم‌کننده باشد، نشانه‌ای از فرسودگی ادبیات سیاست‌گذاری است؛ سیاست‌گذاری‌ای که به‌جای صورت‌بندی دقیق مسئله، آن را در قالب جملاتی سطحی و احساسی به افکار عمومی عرضه می‌کند. 

آمار رسمی تولد‌ها چه می‌گوید؟ 

برخلاف آنچه بانکی‌پور با شور و حرارت در رسانه‌ها عنوان کرده، گزارش رسمی سازمان ثبت‌احوال کشور از افت معنادار آمار ولادت در بهار امسال خبر می‌دهد. مجموع تولد‌های ثبت‌شده در سه‌ماهه نخست جاری برابر با ۲۱۳ هزار نوزاد بوده است؛ عددی که نسبت به مدت مشابه سال قبل، حدود ۲۵ هزار تولد کمتر را نشان می‌دهد. کاهش ۱۰ درصدی موالید، آن‌ هم در شرایطی که سیاست‌های رسمی کشور روی افزایش جمعیت متمرکز شده‌اند، زنگ خطری است که باید دقیق و جدی شنیده شود، نه آنکه پشت جملات احساسی پنهان بماند. این در حالی است که حتی مقایسه‌ کلی‌تر روند تولد در دهه اخیر نیز نشان می‌دهد نرخ باروری در سراسر کشور به زیر سطح جانشینی رسیده و به‌ویژه در کلان‌شهر‌هایی چون تهران، اصفهان، شیراز و مشهد شیب سقوط جمعیت جوان، شدیدتر از میانگین کشوری است. 

تقلیل بحران به عدد؛ بازتولید یک خطای راهبردی

اظهارات بانکی‌پور از یک زاویه مهم دیگر نیز نیازمند نقد است. اینکه چرا مسئله‌ای به این پیچیدگی و عمق، به یک «نسبت» آماری فروکاسته می‌شود؟ در چه چهارچوبی می‌توان تصور کرد شهادت انسان‌های بزرگ، با زایش نوزادان گمنام در ترازوی آمار قابل‌مقایسه است؟ و مهم‌تر آنکه این نگاه عدد‌محور، چه تأثیری در جهت‌گیری‌های کلان حکمرانی جمعیتی خواهد داشت؟ یکی از بحران‌های مزمن در سیاست‌گذاری عمومی ایران، برخورد کمی‌گرایانه با مسائل کیفی است. اینکه فکر کنیم صرفاً با افزایش عدد تولد‌ها می‌توان بحران جمعیتی را حل کرد، عین ساده‌سازی خطرناک یک معضل چندلایه است. نوزاد، به‌خودی‌خود سرمایه نیست؛ آنچه او را به سرمایه تبدیل می‌کند، زیرساخت‌هایی است که قرار است او در آن بالنده شود؛ زیرساخت‌هایی مثل خانواده، آموزش، بهداشت، امنیت، اشتغال، رفاه و امید به آینده. 

مقایسه غلط؛ کاهش تولد به جنگ ارتباطی ندارد

محمد سلیمی، جمعیت‌شناس در گفت‌و‌گو با «فرهیختگان» اظهار داشت: «خرداد سال گذشته ۲۹ هزار تولد داشتیم و در تیر همان سال، ۳۱ هزار مورد تولد ثبت شده است. حالا اگر بخواهیم با خرداد سال گذشته مقایسه کنیم، چیزی در حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ مورد افزایش داشته‌ایم اما اگر با تیر سال گذشته مقایسه کنیم، یعنی خرداد امسال نسبت به تیر پارسال، حدود ۱۴۰۰ مورد کاهش داشته‌ایم. درنتیجه این جنگ نه به‌طور کامل در خرداد بوده و نه به‌طور کامل در تیر، یعنی اگر بخواهیم میانگینی بگیریم از موالید خرداد و تیر، چیزی در حدود ۳۰ هزار و ۴۰۰ تولد می‌شود. بنابراین در بهترین حالت، تولد‌ها هیچ تغییری نکرده‌اند. هرچند این مقایسه اساساً اشتباه است، چون در بهار امسال به‌طورکلی با کاهش موالید روبه‌رو بوده‌ایم، پس اساساً این مقایسه، مقایسه درستی نیست و نوعی برداشت اشتباه از آمار است.»
وی با اشاره به اینکه مقایسه آمار شهدای عزیزمان با آمار موالید در این بازه، از اساس نادرست است، گفت: «چون این تولد‌ها نتیجه تصمیم خانواده‌ها در ۹ ماه پیش هستند، یعنی این‌طور نبوده که در همین ایام تصمیم به بچه‌دارشدن گرفته باشند و در همین ایام هم فرزندشان به دنیا بیاید که بخواهیم تأثیر جنگ را ارزیابی کنیم. این نگاه از نظر علمی کاملاً مردود است. ما باید در سال آینده به این بازه زمانی نگاه و بررسی کنیم که موالید در آن بازه‌ ۱۲ روزه چگونه بوده‌اند. آیا خانواده‌ها تحت‌تاثیر قرار گرفته‌اند یا نه؟»
وی با اشاره به زمان کرونا گفت: «در آن دوران می‌بینید که با وجود نگرانی جهانی از جان افراد، آمار ازدواج در سال‌های کرونا افزایش پیدا می‌کند. درحالی‌که تا قبل از آن روند نزولی داشت و بعد از کرونا هم دوباره کاهش پیدا کرد. اما در ایام کرونا، آمار ازدواج بالا رفت. چرا؟ چون دیگر خانواده‌ها مجبور نبودند مراسم عروسی بگیرند. اصلاً گرفتن تالار و برگزاری عروسی ممنوع شده بود و دیگر کسی آن برچسب اجتماعی را که مثلاً اگر مراسم نگرفتی، یعنی نخواستی پول خرج کنی یا مثلاً خواستی گدابازی دربیاوری نمی‌خورد. این فشار اجتماعی برداشته شد و خیلی‌ها به‌راحتی ازدواج کردند. اما اثرش را ما در آمار سال بعد دیده‌ایم، پس کاملاً طبیعی است که در حال حاضر نمی‌توانیم موالید این ۱۲ روز را به جنگ تحمیلی نسبت بدهیم، چون این‌ها زمان زایمانشان حالا بوده و تصمیم‌گیری برای فرزندآوری مربوط به ماه‌ها پیش است، نه این روز‌ها.

قانون هست، اجرا نیست؛ سرنوشت مبهم مشوق‌های فرزندآوری

بانکی‌پور از طراحان اصلی قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت بود؛ قانونی که با سروصدای فراوان تصویب شد اما در اجرا به مانعی برای خودش تبدیل شده است. بسیاری از بند‌های این قانون یا به اجرا نرسیده‌اند یا به دلیل بروکراسی طاقت‌فرسا، عملاً بی‌اثر شده‌اند. بانک‌ها از دادن وام سرباز می‌زنند، ضامن پیدا نمی‌شود، اولویت استخدام مادران سه فرزندی رعایت نمی‌شود و مشوق‌های مالی کمتر از حد انتظارند. 
در چنین شرایطی، مردم نسبت به این سیاست‌ها بدبین شده‌اند و بخش بزرگی از جامعه دیگر انگیزه‌ای برای فرزندآوری نمی‌بیند. بحران معیشت، ناامیدی از آینده و بی‌اعتمادی نسبت به وعده‌های سیاسی، فضای تصمیم‌گیری خانواده‌ها را به‌گونه‌ای شکل داده که فرزند بیشتر، به‌جای آنکه نعمت تلقی شود، به یک دغدغه پرهزینه تبدیل شده است. 
اظهارات اخیر بانکی‌پور بیش از آنکه نشانه‌ای از امید باشد، سندی است بر نوعی فاصله‌گرفتن از درک واقعیات جامعه. نگاه عددی به انسان، نگاه کوتاه‌مدت به مسئله‌ای بلندمدت است. بحران جمعیت ایران، با حرف‌های تبلیغاتی، حل نمی‌شود. این بحران نیازمند بازخوانی گذشته، بازسازی اعتماد عمومی، اصلاح ساختار‌های اجتماعی و فرهنگی و البته دوری از مقایسه‌های آسیب‌زایی است که حرمت جان انسان را در پای آمار قربانی می‌کند. 
کاهش نرخ باروری در ایران، صرفاً یک مسئله جمعیت‌شناختی نیست. در دل این بحران یک واقعیت انکارناپذیر وجود دارد؛ جامعه ایرانی، چه جوان و چه میانسال، انگیزه‌ای برای فرزندآوری ندارد. نه به این خاطر که انسان‌ها تغییر کرده‌اند، بلکه به‌دلیل آنکه مجموعه‌ای از فشار‌های اقتصادی، بی‌ثباتی‌های اجتماعی و بحران‌های فرهنگی، فضای تصمیم‌گیری خانواده را تغییر داده است. این معادله پیچیده‌تر از آن است که با نسبت شهدای جنگ و آمار تولد‌ها قابل‌صورت‌بندی باشد. 

از بحران جمعیت تا بحران اعتماد

نکته مهم دیگر که از چشم بسیاری از مدافعان طرح‌های جمعیتی پنهان مانده، بحران اعتماد اجتماعی است. مردم ایران درطول سال‌های گذشته، وعده‌های بسیاری شنیده‌اند که یا تحقق‌نیافته یا بسیار دیر و ناقص اجرا شده‌اند. همین مسئله باعث شده هر قانون یا مشوق تازه‌ای، حتی اگر از نظر شکلی جذاب باشد، با تردید مواجه شود. وقتی جوانی برای دریافت وام ازدواج باید سه ضامن معتبر پیدا کند، وقتی مادری برای استفاده از مرخصی زایمان باید از کار خود بگذرد، وقتی مدرسه دولتی در بسیاری مناطق کیفیت ندارد و وقتی هزینه‌های درمان و آموزش هر روز سنگین‌تر می‌شود، مردم به این نتیجه می‌رسند که روی هیچ وعده‌ای نمی‌توان حساب کرد. در چنین فضایی سیاست‌های جمعیتی، هرچقدر هم قانونمند و برنامه‌ریزی‌شده باشند، بدون بازسازی سرمایه اجتماعی ره به جایی نخواهند برد.

گزارش کامل فاطمه قدیری، خبرنگار گروه جامعه را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.