
نرگس خانگلزاده، دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی: در دل بحران بیپایان سوریه، کشوری که شریان حیاتی بازیگران منطقهای و قدرتهای موازنهگر بینالمللی در آن جریان دارد، خبری تازه بار دیگر بر سر زبانها افتاده است؛ حمایت اسرائیل از جامعه دروزی سوریه. این حمایت دیگر صرفاً یک گمانهزنی نیست؛ به نظر میرسد بخشی جداییناپذیر از پازل پیچیدهای است که تلآویو برای سوریه در سر دارد. اساساً چند مؤلفه باعث شکلگیری بحران دروزیها در سوریه شدهاند که عبارتند از: ضعف دولت و تمرکززدایی، اختلال در اقتصاد داخلی، ظهور شبهنظامیان و غیره. در کنار این مؤلفهها، یکی دیگر از عللی که به تنش میان دروزیها و تحریرالشام دامنزده و مسئله السویداء را برجسته کرده، اختلافات ایدئولوژیک میان دروزیها و تحریرالشام، بیاعتمادی نسبت به جولانی، نگرانیهای امنیتی و همچنین موضع رادیکال رهبران دروزی نسبت به تحریرالشام بوده است.
از منظر تاریخی، جامعه دروزی روابط نزدیک و دیرینهای با اسرائیل دارد. بخش قابلتوجهی از مردان دروزی در ارتش اسرائیل خدمت میکنند و وفاداری آنها به اسرائیل بهنوعی نهادینه شده است. این پیوند نهتنها یک ارتباط دموگرافیک، بلکه همکاری استراتژیک و اطلاعاتی را نیز شامل میشود. با این حال، باید توجه داشت که دروزیهای سوریه، بهویژه آنهایی که در مناطق جنوبی مانند سویداء زندگی میکنند، وضعیت متفاوتی دارند. آنها به دولت سوریه وفادار بوده و از کشور خود دفاع میکنند. اما با آغاز جنگ داخلی و تضعیف دولت مرکزی، خلأ قدرتی در مناطق دروزینشین سوریه ایجاد شد. اسرائیل در این میان فرصتی برای گسترش نفوذ خود از طریق «همدردی» با خویشاوندان دروزی در سوریه پیدا کرد. این اقدام در ظاهر بشردوستانه، اما در باطن دارای استراتژی پنهانی است.
از مهمترین اهداف اسرائیل، ایجاد یک منطقه حائل (بافر زون) در مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی با سوریه است. این منطقه میتواند جلوی نفوذ گروههای مقاومت مانند حزبالله و... را بگیرد. با توجه به اینکه سویداء و مناطق دروزینشین در جنوب سوریه به بلندیهای جولان نزدیک هستند، حمایت از دروزیها میتواند به ایجاد یک منطقه خودمختار یا نیمهخودمختار دروزینشین در جنوب سوریه منجر شود که بهعنوان سپری دفاعی برای اسرائیل عمل کند. دروزیها به دلیل حضور در مناطق مرزی و دسترسی به اطلاعات محلی، منبعی ارزشمند برای جمعآوری اطلاعات امنیتی برای اسرائیل هستند. همچنین، حمایت از یک گروه اقلیت میتواند به بیثباتی در مناطق مرزی سوریه دامن بزند که این بیثباتی، دولت سوریه و همپیمانانش را تحت فشار قرار داده و آنها را از جولان دور میکند، در نتیجه امنیت نسبی برای اسرائیل به ارمغان میآورد. در واقع، اسرائیل با این حمایت به دنبال تضعیف دولت مرکزی سوریه و جلوگیری از تشکیل ارتش قدرتمند در نزدیکی خود است.
نکته مهم دیگر این است که اسرائیل با حمایت از دروزیها، به دنبال تغییر بافت جمعیتی و جغرافیایی جنوب سوریه است. هدف میتواند ایجاد و تقویت مناطق مستقل یا خودمختار دروزینشین باشد. این مناطق در آینده ممکن است تحت نفوذ اسرائیل قرار گیرند یا دستکم دولت مرکزی سوریه را به چالش بکشند. در بلندمدت، اسرائیل ممکن است به دنبال ایجاد یک «کشور دروزی» یا منطقهای خودمختار باشد که بهعنوان مهرهای در برابر سوریه از آن بهرهبرداری کند. این سناریو به اسرائیل اجازه میدهد بدون درگیری مستقیم، به تضعیف حاکمیت سوریه ادامه دهد و خود را در مناطق حساس تثبیت کند.
الف) فروپاشی کنترلشده و فدرالیسم ناکارآمد: یکی از سناریوها، تداوم ضعف دولت مرکزی و حرکت به سمت فدرالیسمی ناکارآمد است که در آن مناطق مختلف (مناطق کردنشین در شمال شرق، مناطق تحت نفوذ ترکیه در شمال و مناطق دروزینشین در جنوب) دارای خودمختاریهای خاص هستند. اسرائیل میتواند با حمایت از دروزیها به تقویت این خودمختاری کمک کند و بهتدریج آن را به سمت استقلال واقعی سوق دهد. این امر عملاً حاکمیت دمشق را در مناطق مرزی بیاثر میکند.
ب) ایجاد «کشورهای کوچک اقلیتی»: در سناریویی افراطیتر، اسرائیل ممکن است به دنبال شکلگیری «کشورهای کوچک اقلیتی» باشد. یک کشور مستقل یا نیمهمستقل در جنوب سوریه میتواند منطقهای امنیتی در نزدیکیهای جولان اشغالی ایجاد کند و خطوط مواصلاتی ایران و حزبالله به جنوب سوریه و لبنان را قطع نماید. این اقدام با مقاومت دمشق و متحدانش روبهرو خواهد شد، اما در صورت تضعیف بیشتر دولت مرکزی و حمایتهای پنهان منطقهای و بینالمللی، میتواند بهعنوان گزینهای بلندمدت برای اسرائیل مطرح شود.
ج) ایجاد منطقه نفوذ و کاهش قدرت دولت مرکزی: هدف اسرائیل، تضعیف دولت مرکزی و تبدیل سوریه به مناطق نفوذ بین بازیگران مختلف است. در این راستا، حمایت از دروزیها میتواند به تضعیف دمشق در بازسازی و کنترل کامل مناطق جنوبی کمک کند که در نهایت به نفع امنیت و کاهش تهدیدات از مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی است.
اهداف اسرائیل در حمایت از دروزیها را میتوان بهصورت خلاصه در محورهای زیر برشمرد:
برهم زدن محور مقاومت: یکی از اهداف اصلی اسرائیل، قطع شریان حیاتیای است که ایران، سوریه و حزبالله را به هم مرتبط میکند. با تضعیف یا تجزیه سوریه، نفوذ ایران در منطقه شام به شدت کاهش مییابد، حزبالله از مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی دور شده و توانایی دریافت تسلیحات پیشرفته از ایران را از دست میدهد.
امنیت تضمینشده جولان اشغالی و مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی: با توجه به وضعیت بلندیهای جولان اشغالی و مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی، ایجاد منطقهای ناامن برای دولت مرکزی سوریه اما امن برای اسرائیل، یک اولویت استراتژیک است. دروزیها با توجه به موقعیت جغرافیایی و روابط تاریخی، میتوانند نقش مهمی در این پازل ایفا کنند.
افزایش قدرت چانهزنی: یک سوریه در حال فروپاشی یا در آستانه تجزیه، قدرت چانهزنی اسرائیل را در آینده در مورد سوریه یا جولان اشغالی افزایش میدهد. اسرائیل میتواند از وضعیت اقلیتها، بهویژه دروزیها، بهعنوان اهرمی علیه دولت سوریه در مجامع بینالمللی استفاده کند.
ابزار فشار منطقهای و موازنهسازی علیه تهران و مسکو: حمایت از دروزیها به اسرائیل امکان میدهد از توان کنشگری تهران و مسکو در سوریه و فراتر از آن در منطقه بکاهد و موازنهای در برابر آنها ایجاد کند.
استفاده بهعنوان کارت دیپلماتیک: اسرائیل میتواند از وضعیت دروزیها بهعنوان کارتی دیپلماتیک بهره ببرد. برای مثال، در صورت بروز تنشها یا مذاکره درباره آینده سوریه، اسرائیل میتواند با طرح حمایت از حقوق اقلیتها و بهویژه دروزیها، فشار بر دمشق را افزایش دهد.
بهطور کلی، دروزیهای سوریه که هدف اسرائیل قرار گرفتهاند، دچار انشعاب هویتی شدهاند؛ بهگونهای که بین اهداف ملی- میهنی و حفظ همبستگی ملی از یک سو و کسب استقلال قومی از سوی دیگر، گرفتار شدهاند. برخی در این طیف و برخی دیگر در گروه مقابل قرار دارند. در این میان، موضع دولت سوریه و همپیمانانش، محکومیت قاطع و مبارزه با این توطئه است.
موضع کشورهای عربی و غربی در این زمینه قابلتوجه است. کشورهای عربی، بهویژه همسایگان سوریه مانند اردن و عربستان سعودی، موضعی پیچیده دارند. از یک سو، حفظ تمامیت ارضی سوریه برای جلوگیری از بیثباتی بیشتر در منطقه برای ایشان مهم است. از سوی دیگر، بسیاری از این کشورها از تضعیف نفوذ ایران استقبال میکنند. بنابراین، واکنش آنها به حمایت اسرائیل از دروزیها ممکن است از سکوت محتاطانه تا حمایتهای پنهانی متغیر باشد.
در مورد کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده و اروپا نیز موضعی دوگانه مشاهده میشود. آنها در ظاهر بر حفظ تمامیت ارضی سوریه تأکید دارند و تجزیه این کشور را آسیبی منطقهای میدانند. با این حال، در عمل، برخی از این کشورها از کاهش نفوذ ایران در سوریه سود میبرند. بنابراین، ممکن است در قبال حمایت اسرائیل از اقلیتها، «بیطرفی» یا «سکوت رضایتبخش» را در پیش گیرند، بهویژه اگر این موضوع به اهداف اصلی آنها (مانند مقابله با نفوذ ایران) کمک کند. این رویکرد میتواند بهعنوان چراغ سبز غیررسمی برای اسرائیل تفسیر شود.
در نهایت، اگر سوریه تجزیه شود، به جولانگاه تروریسم تبدیل خواهد شد و به چهار منطقه خودمختار تقسیم میشود که شامل دولت علویان (مناطق ساحلی)، اعراب سنی (مرکز و جنوب)، منطقه خودمختار کردی (شمال شرق) و منطقه خودمختار دروزی (سویداء) خواهد بود. موضع کردها در این زمینه بر حمایت از حقوق اقلیتها، بهویژه دروزیها، استوار است و هر دو گروه در ترس از شکلگیری دولت مرکزی قدرتمند اشتراک نظر دارند. بنابراین، تجزیه سوریه به جولانگاه تروریسم و تشتت آرا منجر خواهد شد و مصائب اجتماعی متعددی را به دنبال خواهد داشت. اگرچه جداییطلبی ممکن است احساسات قومی را تسکین دهد، اما در بلندمدت با تضعیف روحیه ملی، نهتنها حقوق اقوام مختلف سلب میشود، بلکه سوریه به میدان بازی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تبدیل خواهد شد و هرگز روی آرامش را نخواهد دید.