تاریخ : ۱۰:۰۰ - ۱۴۰۴/۰۵/۰۶
کد خبر : 211309
سرویس خبری : سیاست

سیرک رضا پهلوی در مونیخ

از رجویست‌ها بپرسید، آن‌ها برایتان می‌گویند

سیرک رضا پهلوی در مونیخ

قرار بود نمایش ربع پهلوی در مونیخ و سخنرانی پهلویست‌های سابق دربار پهلوی و گریه‌های افراد موسوم به دادخواه و درخواست آن‌ها برای نجات ایران توسط ربع پهلوی به اینجا برسد که هم پهلوی‌ها ایده‌ای برای فردای براندازی دارند و هم ایرانیانی وجود دارند که از آن‌ها حمایت کنند.

ربع پهلوی تجربه‌ای شکست خورده از راه انداختن کمپین و جمع کردن امضا در جریان ناآرامی‌های 1401 دارد، اما این بار به گمان حمایت رژیم صهیونیستی این کمپین را راه انداخت و رسانه صهیونیستی اینترنشنال نیز پشت به پشت او، حرکت کرد. این بار البته همایشی هم برای کمپینش راه انداخت. اگر از جمعیت 50 نفره مقابل محل تجمع که دستمایه تمسخر کاربران فضای مجازی شده بگذریم، سالن محل برگزاری هم بیشتر از 100 نفر ظرفیت نداشت. اما برگزاری این همایش‌ها، خیالبافی و برنامه‌ریزی برای فردای براندازی و اجرای نمایش‌های رسانه‌ای برای اثبات آنکه نظام سیاسی ایران در موضع مظلوم قرار ندارد، اتفاق غریبی نیست.

از زمانی که مسعود رجوی ناپدید شد، سازمان منافقین برای سفیدشویی و جلب مشروعیت، تنها به پوشیدن لباس‌های رنگی و لبخند‌های نمایشی اکتفا نکرد. برگزاری همایش‌های سالانه با جمعیت چندهزار نفری از اعضای سازمان منافقین در تیرانا یا پاریس، با صرف هزینه‌های هنگفت و با حضور چهره‌های سیاسی و شناخته شده اروپایی و آمریکایی برگزار می‌شد. اعضای کنگره اروپا، سیاستمداران آمریکایی مثل پمپئو و جان بولتون هم پای ثابت این همایش‌ها بودند و در ازای پول‌های زیادی که برای سخنرانی در این همایش چند هزار نفری می‌گرفتند، از لزوم براندازی می‌گفتند و مریم رجوی را رئیس‌جمهور خودخوانده ایران خطاب قرار می‌دادند.

البته مریم رجوی هم در این همایش‌ها از آنچه که باید برای براندازی در نظام سیاسی ایران انجام شود، می‌گفت. در آخرین نمونه و در جریان ناآرامی‌های 1401 این رجویست‌ها بودند که برای منزوی کردن ایران در مجامع بین‌المللی به دنبال تعطیلی سفارتخانه‌های کشور‌های اروپایی در ایران بودند؛ پروژه‌ای که البته شکست خورد. آنچه ربع پهلوی روز شنبه در مونیخ اجرا کرد، نمایشی کوچک شده از مراسمی بود که فرقه رجوی تاکنون و در چندسال گذشته با آب و تاب فراوان آن را برگزار کرده بود.

مشابه همین نمایش را که روز شنبه برای چهره‌هایی که در جریان ناآرامی‌های 1401 به خاطر خرابکاری یا همکاری با دشمن به دست قانون مجازات شده بودند، در مونیخ اجرا شد؛ سازمان منافقین در همین همایش‌های سالانه و برای اعضایش که به انجام عملیات‌های تروریستی علیه مردم ایران می‌پرداختند، اجرا کرد. رجویست‌ها چندسالی می‌شود این راه را رفته‌اند و از همه مهم‌تر آنکه هم جمعیت و هم وزن مهمان‌های دعوت شده در مراسم رجوی‌ها، با همایش مونیخ شازده قابل مقایسه نیست؛ اما همان هم برای مریم رجوی ریاست‌جمهوری به ارمغان نیاورد و براندازی را با وجود به کارگیری عملیات‌ مهندسی و حمایت اتاق‌های فکر‌ آمریکایی، محقق نکرد. حالا تصور آنکه برگزاری همایشی نصفه و نیمه با جمعیتی 100 نفره می‌تواند در مقابل نظام سیاسی ایران قد علم کند و توجه قدرت‌های غربی را برای حمایت از آن‌ها جلب کند، تنه به تنه بلاهت می‌زند. 

فرقه جدید این بار به نام پهلویست‌ها

قرار بود نمایش ربع پهلوی در مونیخ و سخنرانی پهلویست‌های سابق دربار پهلوی و گریه‌های افراد موسوم به دادخواه و درخواست آن‌ها برای نجات ایران توسط ربع پهلوی به اینجا برسد که هم پهلوی‌ها ایده‌ای برای فردای براندازی دارند و هم ایرانیانی وجود دارند که از آن‌ها حمایت کنند. اما اگر نیم‌نگاهی به همایش روز گذشته بیندازیم، در واقعیت خبری از مردم ایران نبود. اشخاصی که برای عرض ارادت به شازده دستش را می‌بوسند، فردی که مدعی می‌شود از آسیب‌دیده‌های 1401 است و می‌گوید که کعبه من یک شخص است و آن هم رضا پهلوی است، شباهتی به عموم مردم ایران ندارند و اگر بپذیریم که اجاره‌ای نبودند و فقط به خاطر شازده در تجمع حاضر شدند، این جنس اقداماتشان در بهترین حالت خبر از ایجاد فرقه پهلوی می‌دهد. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که با وجود تجمع 50 نفره دیروز، حیثیتی برای پهلویست‌ها باقی بماند و به اجتماعات اینچنینی ادامه دهند، چیزی فراتر از رفتار‌هایی که در همایش روز شنبه رخ داد، اتفاق نخواهد افتاد.

تعاریف این‌گونه و رفتار‌های اگزجره از طرفداران ربع پهلوی که از چاپلوسی هم فراتر ‌می‌روند و او را می‌پرستند، شباهت زیادی به رفتار‌های فرقه‌گرایانه دارد که مشابه آن در اپوزیسیون تروریست و سازمان منافقین قابل مشاهده است. واقعیت ماجرا آن است که رؤیای شازده با برگزاری تجمع و همایش و حتی بالا بردن پرچم رژیم صهیونیستی حل نمی‌شود. در جهان کوچک شازده پهلوی برای بازگشت به ایران و سلطنت کردن، باید حتماً از حمایت قدرت‌های خارجی برخوردار بود تا آن‌ها راه را برایش باز کنند. البته این جهان‌بینی کوچک از آنجا ناشی می‌شود که او می‌داند هیچ مقبولیتی در میان مردم ایران ندارد، بلکه درست در نقطه مقابل، ایرانیان تنفری دیرینه از او دارند. حالا هرچقدر که خطاب به مردم ایران سخنرانی کند و از علاقه‌اش برای آزادی آن‌ها بگوید اما در واقعیت درست در مسیری حرکت می‌کند که 47 سال پیش مردم ایران در واکنش به آن علیه شاه مخلوع، دست به اعتراض زدند. ملت ایران هنوز به این بلاهت نیفتاده که به قول بنی‌صدر استفراغشان را دوباره بخورند. 

متن کامل این گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.