
یکی از نکات کلیدی در دیپلماسی رسانهای، توجه به این واقعیت است که اظهارات یک مقام رسمی در یک رسانه خارجی، تنها به مخاطبان خارجی محدود نمیشود، بلکه بهسرعت در داخل کشور نیز بازتاب پیدا میکند؛ چرا که بین مخاطب دیواری وجود نداشته و صدای عراقچی همزمان با آمریکا به ایران نیز میرسد. مصاحبه عراقچی معلوم نیست اثر مثبتی در خارج داشته باشد، اما با این شرایط، اثر منفی در داخل را حتماً دارد. علاوه بر این، حتی اگر هدف مصاحبه تأثیرگذاری بر افکار عمومی آمریکا بوده باشد این سؤال به وجود میآید که آیا این تأثیرگذاری به نفع ایران بوده یا به ضرر آن؟ زمانی که وزیر امور خارجه ایران بهگونهای صحبت میکند که انگار در حال دفاع از اتهامات است، این پیام به مخاطب آمریکایی منتقل میشود که ایران در موضع ضعف قرار دارد و اتهامات مطرحشده علیه آن معتبر است. این امر نهتنها به تقویت موضع ایران کمکی نمیکند، بلکه بهطرف مقابل امکان میدهد تا روایت خود را تثبیت کند و فشارهای بیشتری اعمال کند.
یکی از انتقادات اصلی به مصاحبه عراقچی، لحن و رویکردی است که به نظر میرسد بیش از آنکه با هدف تبیین مواضع ایران باشد، به دنبال توجیه یا دفاع از سیاستهای ایران در برابر اتهامات مطرحشده توسط مجری فاکسنیوز است.
این رویکرد، بهویژه در پاسخ به سؤالاتی درباره شعار «مرگ بر آمریکا» و راهبرد «نابودی اسرائیل» بهگونهای بود که گویی ایران در جایگاه متهم قرار دارد و باید خود را تبرئه کند. حالآنکه تهدیدات ایران صرفاً واکنشی به اقدامات عملیاتی اسرائیل و آمریکا برای نابودی و تجزیه ایران بوده است. وزیر خارجه کشورمان اما بدون اینکه چرایی مواضع واکنشی ایران را تبیین کرده و طرف مقابل را بهخاطر اقداماتش در موضع متهم قرار دهد رویکرد عقبنشینی را در پیش گرفته تا بهجای اثرگذاری بر افکار عمومی آمریکا علیه مخاطبان ایرانی عملیات روانی کرده باشد.
همین نکته در مورد مصاحبه پیشین پزشکیان نیز صادق است که در «فرهیختگان» نیز به آن پرداخته شد؛ اما عملکرد دولت در مواجهه با رسانههای خارجی علیرغم انتقادات بسیاری که به مصاحبه پزشکیان وارد شد تغییر نکرده و وزیر خارجه نیز با همان نگاه غلط و مفروض داشتن دیواری بین مخاطب داخلی و خارجی از فرصت اثرگذاری بهمثابه بومرنگ استفاده میکند.
یکی از فرصتهای کلیدی در مصاحبه با رسانهای مانند فاکس نیوز، امکان انتقال پیام ایران به مخاطبان آمریکایی و به چالش کشیدن روایتهای یکجانبهای است که توسط رسانههای غربی ترویج میشود. بااینحال، عراقچی در برخی موارد بهجای استفاده از این فرصت برای تبیین اقدامات ایران بهعنوان واکنش به تجاوزات آمریکا و اسرائیل، به پاسخهای دفاعی بسنده کرد. برای مثال، در پاسخ به سؤال مربوط به اتهام تلاش ایران برای ترور مقامات آمریکایی، او بهجای اشاره به اقدامات تروریستی آمریکا و اسرائیل، مانند ترور سردار سلیمانی و سایر فرماندهان نظامی جنگ 12 روزه، ترور دانشمندان هستهای، تلاش برای هدف قرار دادن مقامات ارشد ایرانی و تهدید صریح به ترور رهبر انقلاب این اتهامات را به «گروههای تندرو» نسبت داد.
این رویکرد علاوه بر اینکه موضع طرف مقابل برای توجیه اقدامات تنشزایش را تقویت میکند کانون عملیات روانی را از واشنگتن به تهران منتقل میکند. این ناکامی در تبدیل فرصت به تهدید، بهویژه در شرایطی که ایران قربانی تجاوزات آشکار بوده است، یک خطای راهبردی محسوب میشود. وزیر امور خارجه میتوانست با اشاره به اقدامات تروریستی آمریکا و اسرائیل توپ را به زمین حریف بیندازد و از مجری بخواهد که بهجای اتهامزنی به ایران درباره مسئولیت کشورش در این اقدامات توضیح دهد. این رویکرد به مخاطبان آمریکایی نشان میداد که ایران در موضع مطالبهگری قرار دارد و اگر تهدیدی هم تاکنون از جانب ایران مطرح شده صرفاً واکنش به اقدامات تهاجمی طرف مقابل است نه کنشی تنشزا.
در شرایطی که یک جریان جهانی در حمایت از فلسطین و در تقابل با سیاستهای اسرائیل شکل گرفته است، انتظار میرود مقامات ایرانی با مواضعی قاطع منطق این جریان را تقویت کنند. بااینحال، مواضع انفعالی عراقچی در این مصاحبه میتواند تأثیر معکوس داشته باشد. زمانی که وزیر امور خارجه ایران بهجای تأکید بر جنایات اسرائیل و مطالبهگری در برابر تجاوزات این رژیم، به پاسخهای دفاعی و توجیهی روی میآورد بدنه خودجوش رسانهای شکل گرفته در خارج در مقابل جریان تحریف اینگونه به چالش کشیده میشود که وقتی ایران خود اتهامات را تأیید کرده یا از مواضع پیشینش عقبنشینی کرده است پس دفاعیات آنها از مقاومت مردم منطقه در قبال اسرائیل و آمریکا زیادهروی بوده و آنها نیز باید به مواضع مهمترین حامیان محور مقاومت در منطقه تن داده و عقب بنشینند.
متن کامل گزارش علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست را در روزنامه فرهیختگان بخوانید