
حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به ایران چشمان خواب رفته بسیاری را بیدار و آتش غرور ملی را برافروخته کرد. غم و اندوه در آن روزهای چهره کشور بزرگ ما را در هم فرو برده بود، ولی مردم و نیروهای نظامی- انتظامی ما سنگر حراست از خاک وطن را خالی نکردند و با بهرهمندی از یک خودآگاهی بینظیر تاریخی هویت خود را به رخ دشمنان و ناکشورهای منطقه خاورمیانه کشاندند. حال باید پرسید که این خودآگاهی تاریخی چگونه و بر چه اساسی میتواند در ذهن ایرانیان شکل گرفته و به مرور نهادینه شود؟
ما از صد و اندی سال پیش تاکنون با دستاندازهای سخت تاریخی مواجه بودهایم و حسابی آبدیده شدهایم؛ در جنگ جهانی اول و دوم «بیطرف» بودیم ولی کشورمان در هر دوی این معرکهها اشغال شد. پازل روایت دفاع مقدس اما با بازگشت مردم و حاکمیت ایران به خویشتن خویش به سمتی پیش رفت که هم حقانیت ما را در طول جنگ هشت ساله به اثبات رساند و هم دولت و ملت را بهصورت یکپارچه در دفاع از مواضع به حق ایران اسلامی همقسم کرد. اکنون سیطره رسانههای ریز و درشت در زندگی ما به حد اعلا رسیده است و صرفاً نمیتوانیم با مطالعه کتاب و رجوع بدون واسطه به گذشته، کار ویژه و بهخصوصی برای خودآگاهی تاریخیمان انجام دهیم و از شکستها و پیروزیهای خود حرف بزنیم. در این نقطه است که باید با واسطه قرار دادن آثار تلویزیونی و سینمایی به گذشته مراجعه کنیم و از آن درس بگیریم.
اگر بیداری تاریخی ملت ما در جنگ 12 روزه به کمک ارتش دلیر و سپاه قهرمان نمیآمد، معلوم نبود چه نتیجهای رقم میخورد. در این شرایط وظیفه هنرمندان ما این است که دفاع مقدس 12 روزه را مبنا قرار دهند و دست به تولید آثار مرتبط بزنند.
قوای متفقین در شهریور 1320 با وجود اعلام بیطرفی از سوی حکومت وقت، از طریق مرزهای جنوبی، شرقی، شمالی و غربی به ایران حملهور شدند و ظرف چند ساعت کشور نسخه دولت رضاخانی را پیچیدند. از آن ایام در سینما و تلویزیون قبل از انقلاب به جز مجموعه تلویزیونی «دایی جان ناپلئون» که در پسزمینه خود، به خصومت دایی جان با انگلیسیها میپرداخت اثر درخور توجه دیگری به چشم نمیخورد! در واقع این سریال تأثیر جنگ جهانی دوم بر روابط اجتماعی میان خانوادههای زهوار در رفته اشرافی را نشان میداد و اولین اثر جدی در رابطه با حمله شوروی و انگلیس به خاک ایران بود. اما با وقوع انقلاب اسلامی ماجرا بُعد جدیتری به خود گرفته و استکبار جهانی به مسئله اساسی جمهوری اسلامی تبدیل شد. ما قصد داریم به آثار تلویزیونی و پلتفرمی مهم در رابطه با حمله نیروهای خارجی در طول جنگهای اول و دوم جهانی به ایران بپردازیم تا به این بهانه، تأثیر رسانه در شکلگیری هویت ملی- میهنی ستبر و نامیرای ایرانیان در نظام ارزشی خود را مرور کنیم.
نام «مسعود جعفریجوزانی» با اسم ایران گره خورده است. بسیاری او را با مجموعه تلویزیونی «در چشم باد» میشناسند و او را به چشم یک کارگردان وطندوست و مخالف سفت و سخت دشمنان خارجی ملت درنظر میگیرند. او پیش از آنکه پشت دوربین این سریال قرار بگیرد با «شیر سنگی» و «در مسیر تندباد» دین خویش را به وطنش ادا کرده بود، اما جوزانی عملاً با در چشم باد در لیگ دیگری بازی کرد و توانست با بهرهگیری از مخاطبان میلیونی تلویزیون در آن سالها حسابی جریان وطندوستی در میان ایرانیان را شدت ببخشد.
تاریخ شکلگیری پدیده «شبکه نمایش خانگی» را که مرور میکنیم به کمتر اثر شاخصی برمیخوریم که «ایران» در آن محوریت و موضوعیت داشته باشد! گویی بسیاری از دستاندرکاران تولیدات نمایشی در بستر VODها در جزیرههای جداماندهای زندگی میکنند که «ایران» برایشان حتی یک معنا و مفهوم انتزاعی هم در پی ندارد! باری، «تینا پاکروان» با تولید و نمایش سریال «خاتون» رویه را اندکی تغییر داد و باعث شد تا نگاه بخشی از طبقه متوسط به مسئله خاک و دفاع از آن در برابر متجاوز جلب شود. سریال خاتون اولین مجموعه تلویزیونی از یک تریلوژی عاشقانه بود که پس از آن «تاسیان» نیز همین راه را در پیش گرفت.
وقتی به تاریخچه آثار تلویزیونیمان رجوع میکنیم هیچ اثری به میزان «مدار صفر درجه» در خط مقدم دستگاه فکری مستقل دوستداران ایران پساانقلابی قرار ندارد و آنها را نمایندگی نمیکند. این سریال حرفهای تازهای برای گفتن داشت و حسن فتحی در مقام کارگردان بهخوبی توانست مانند یک رهبر ارکستر، هارمونی شکلگرفته در میان قطعات کارش را حفظ کند و فلسفه سیاسی منتسب به انقلاب اسلامی را در متن یک سریال مهیج از دورانی که کشور ما درگیر جنگ بینالملل دوم شده بود را به تصویر دربیاورد.
خوشبختانه «میرزا کوچکخان» در سینما و تلویزیون ایران بهعنوان یک پدیده همیشه زنده مورد اشاره و بازنمایی قرار گرفته است. امیر قویدل با «میرزا کوچکخان» و «سردار جنگل» گام اول و دوم را در جهت شناساندن این قهرمان ملی به مردم محکم برداشت و در ادامه مسعود جعفری جوزانی، محمّدرضا ورزی و اردلان عاشوری هم به قیام جنگل پرداختند. اما این «ناصر تقوایی» و سپس «بهروز افخمی» بودند که مهمترین اثر تلویزیونی در مورد میرزا را به نتیجه رساندند و برگ زرینی از تاریخ سریالسازی در ایران را رقم زدند.
هرقدر دست ما از بابت پرداختن به سوژه جنگ جهانی دوم پُر است، آورده چندانی برای اشاره به دوران جنگ جهانی اول نداریم و به سختی میتوانیم در مورد آن روزها فیلم یا سریالی پیدا کنیم. «تفنگ سرپر» یکی از معدود نمونههای قابل اشاره برای پُر کردن تمام آن خلأهاست.
آتش و باد
یکی از آخرین سریالهای تلویزیونی در باب دخالت خارجی در ایران، «آتش و باد» ساخته «مجتبی راعی» است. این اثر برای رسیدن به آنتن فرایند نسبتاً طولانیای را پشت سر گذاشت و عاقبت در سال 1402 پخشش آغاز شد. رویکرد راعی در این مجموعه در مقایسه با دیگر آثار که از آنها نام بُرده شد، اندکی متفاوت بود؛ زیرا او با اشاره به تاریخ استان فارس در حوالی دوران مشروطه، بیشتر بر نحوه زیست مردم این خطه اشاره کرد و در پسزمینه به مسئله استعمار انگلیس پرداخت.