
روزی که نتانیاهو در یکی از ساختمانهای وزارت جنگ با هماهنگی ترامپ، نقشه طراحی حمله به ایران را بالا و پایین میکرد، موفقیت صددرصدی عملیات را در ذهنش میساخت و اینطور تصور میکرد با حملهای برقآسا و خارج از تصور، طوری که مقامات ایرانی از شکل و شیوه حمله غافلگیر شوند، ابتدا دو هدف اساسی را در سطح تصمیمگیری و عملیات نظامی نابود میکند و تا ایران بخواهد به خودش بیاید که چه اتفاقی افتاده مراحل بعدی هم عملیاتی میشود، یعنی در سطح سیاسی هم سیستم قادر به بازسازی و تصمیمگیری نخواهد شد و مراحل نهایی نقشه اجرایی خواهد شد تا دیگر نه از تاک خبری باشد و نه از تاکنشان.
نقشه از نظر بیبی، مو لای درزش نمیرفت و دقیق بود. شاید نتانیاهو در مراحل اولیه روی شورش اجتماعی فکر نکرده بود؛ اما گمان میکرد انفعال اجتماعی قطعی است. سرمایه اجتماعی که طی سالهای مختلف تحلیل رفته و لاغر شده بود، حالا نباید پایکار میآمد باید حداقل مینشست و تماشا میکرد تا این عملیات کثیف به نتیجه برسد؛ درست مانند 84 سال پیش که مردم نشستند و تماشا کردند؛ روزی که حتی شاه مملکت هم نفهمیده بود که بیخ گوشش سه قدرت مثلاً برتر فردای جنگ جهانی دوم نشستهاند و برای کشور پهناور ایران تصمیم میگیرند. مردم آن روز جاده صافکن قدرتهای خارجی برای دخالت در حاکمیت ایران نشدند؛ اما نشستند و تماشا کردند و شد آنچه شد. شهریور تلخ 1320 رقم خورد. نتانیاهو حالا همان نقشه را داشت. او عملیات روانی خود را گام به گام هم پیش برد؛ مثلاً جایی که خواست اطمینان بدهد با مردم ایران کاری ندارد و دنبال آزادی آنهاست!
اما صبح روز 23 خرداد وقتی مردم کم کم از اخبار مطلع شدند که چه جنایتهایی رخ داده، با تمام وجود یک تهدید مشترک را حس کردند؛ اینجا میشد دوباره شهریور 20 تکرار شود؛ اما ورق برگشت، ایران در زمانی کمتر از حد تصور رژیم اسرائیل پاسخ نظامی داد، سیستم تصمیمگیر سیاسی با اختلال مواجه نشد و حالا نوبت رونمایی از هسته سخت 90 میلیونی بود که نهتنها منفعل نشد؛ بلکه تمام قد به میدان آمد و درست از همینجا ورق برگشت.
حالا امروز یک ماه از حمله اسرائیل گذشته و وضعیت در حالت توقف جنگ است؛ آن تهدید وجودی مشترک سایهاش برداشته شده و در وضعیت بازگشت به تنظیمات کارخانه هستیم. از گوشهوکنار محافل سیاسی بحثها و زخمهای سابق دوباره سر باز کرده و مرزبندیها و گروکشیها و خودی و ناخودی کردنها دوباره داغ شده است. درست است که یکباره بدون غنیسازی اجتماعی به بمب هسته سخت 90 میلیونی با غنای صددرصدی رسیدیم؛ اما کسی از فرمول حفظ و نگهداری این هسته سخت 90 میلیونی نگفت.
مراسم شب عاشورا در حسینیه امام خمینی که با حضور آیتالله خامنهای برگزار شد، یک جنبه حسی و تعلق خاطر به رهبری ایران داشت؛ اما جنبه مهمتر لحظهای بود که ایشان گفتند «ای ایران» را بخوان. ای ایران را بخوان؛ یعنی یادمان باشد که محور همچنان ایران است و محور اتحاد و حفظ انسجام اجتماعی هم ایران است. ایران قوی است که سدّ راه برتریجویی رژیم اسرائیل شده و نباید فراموش کرد که امروز، ایران و اسلام یکی است و رویهم قرار گرفته است. روز گذشته رهبر انقلاب در اولین سخنرانی پس از مراسم شب عاشورا با مسئولان قوه قضائیه دیدار و مجدّد یادآوری کردند که محور وحدت همچنان همان ایران است. در واقع اشارهای که شب عاشورا با «ای ایران را بخوان» شد، روز گذشته ترجمه و توضیح داده و تأکید شد که «همه اعم از روزنامهنگار، قاضی، مسئول دولتی، روحانی و امامجمعه موظف به صیانت و حفاظت از اتحاد ملی هستند.»
اما حفاظت از این اتحاد ملی چه ظرایفی دارد؟ این موضوع نیز بهصورت پررنگ در بیانات روز گذشته رهبر انقلاب دیده شد. اساساً همبستگی و انسجام در چه شرایطی اهمیت دارد؟ همبستگی و انسجام زمانی معنا دارد که مجموعهای از گرایشها و تعلقات و سلایق متفاوت گرد مفهومی وجودی همبسته شوند. در واقع همبستگی در شرایط جامعه متکثر است که معنا و مفهوم دارد و نباید تصور کرد در جامعهای یکدست و عاری از اختلافات، همبستگی معنا و مفهوم دارد. در این شرایط چه کنیم؟ خاماندیشانه فکر کنیم که آن تفاوتها دیگر نیست؟
آن تفاوتها همچنان هست؛ اما باید موضوعات را اصلی - فرعی کرد، نباید خردهگیری کرد؛ نباید با تعابیر شبهآغلی گسلهای بههمدوخته شده اجتماعی را دوباره باز کرد. همواره باید نزد خودمان یادآوری کنیم که «برای دفاع از حقیقتی مشترک به نام دفاع از ایران» باید کنار هم ایستاد. آیتالله خامنهای، پرچمدار صیانت از ایران اسلامی «وجود اختلاف سلیقه سیاسی و وزن متفاوت مذهبی را منافی کنار هم ایستادن برای دفاع از حقیقتی مشترک به نام دفاع از ایران عزیز و نظام اسلامی ندانستند» ما نیز ندانیم. به تعبیر رهبر انقلاب «تبیین و رفع مغالطات» حتی لازم است اما «به میان کشیدن ایرادهای غیرلازم و بحث درباره آنها و جنجال بر روی مسائل کوچک مضرّ است» حتی «ابطال مغالطه باید به بهترین شکل انجام شود که مشکلی برای کشور ایجاد نشود.»
سخنرانی روز گذشته رهبر انقلاب برای من یادآور دیدار رمضانی ایشان با جمعی از دانشجویان هم بود؛ جایی که عناصر امنیتی و نظامی به بیانیهنویسی متهم شدند که در مواقع حسّاس در مقابل رژیم صهیونیستی به وظیفهشان عمل نمیکنند!
شبیه این تعابیر در روزهای پس از توقف جنگ 12 روزه نیز در بیان و گفتار برخی چهرههای شبهژورنالیستی و هم در فضاهای شبهرسانهای مجازی دیده و سیستم سیاسی و نظامی کشور به کمکاری متهم شد! رهبر انقلاب همان روز تأکید کردند که این قضاوتها درست نیست و آن کسانی که باید کاری را انجام بدهند، در وقت خودش کار را انجام دادهاند؛ روز گذشته نیز ایشان تأکید کردند «بیصبری و پا به زمین کوبیدن و اعتراض به اینکه چرا فلان کار انجام نشد، مضر است.»
پس از توقف جنگ 12 روزه در کنار برخی بحثهای حاشیهای، یک دوقطبی قدیمی نیز سر باز کرد: مذاکره یا جنگ؟ مذاکره بکنیم یا مذاکره نکنیم؟ عینکی نادرست به مسائل امروز که تصویری غیرشفاف از واقعیات امروز بازنمایی میکند. البته میز مذاکره و دیپلماسی قبلاً از سوی رژیم اسرائیل با چراغ سبز آمریکا مورد تهاجم قرار گرفته بود و طبیعی است که این مسیر مانند قبل هموار نباشد؛ اما نباید فراموش کرد که یکی از دلایل اقناعی برای پای کار آمدن و همبسته شدن هسته سخت 90 میلیونی طی شدن مسیر دیپلماسی بود.
رهبر انقلاب با نادیدهگرفتن این دوگانهها، میدان و دیپلماسی را در کنار هم توصیف کردند. این مهم هم اطمینانبخشی به مردم بود که ایران در هر حوزهای که وارد میشود نه از موضع ضعف بلکه «با دست پُر» است و هم تأکید بر اینکه امروز دیپلماسی و مذاکره بخشی از پروسه حفظ انسجام ملی و ناکام گذاشتن رژیم صهیونیستی است. باید این مفهوم در جامعه تکثیر شود که مقاومت در برابر رژیم جنایتکار صهیونیستی اضلاع مختلفی دارد؛ بهبود و قدرت توان نظامی یک ضلع آن است و مذاکره و دیپلماسی هم ضلع دیگر آن و در این میان همانطور که رهبر انقلاب تأکید کردند «جهتگیری بسیار مهم است و باید با مراقبت و دقت، کار شود.»