
فرهیختگان: محمدمهدی عباسی، پژوهشگر مسائل آمریکا تأکید میکند مذاکره فینفسه امری ناپسند نیست، اما آنچه امروز در دستور کار دولت آمریکا قرار دارد، مدلی از مذاکره است که مطلوب ایران نیست. او به سه نکته کلیدی اشاره میکند؛ نخست، رویکرد منفعلانه و بیش از حد عقلانی ایران که عباسی معتقد است موجب آسیبپذیری کشور شده؛ دوم، تلاش آمریکا برای تحمیل توافقی جامع بهجای توافق گامبهگام؛ و سوم، نقش کلیدی اسرائیل و نفوذ لابیهای صهیونیستی در سیاست آمریکا که میتواند روند مذاکرات را تخریب کند، حتی در غیاب خواست مستقیم آمریکا برای جنگ.
عباسی در ابتدا با اشاره به اینکه کسی با مسئله مذاکره با آمریکا مشکلی ندارد، گفت: «بعید میدانم انسان عاقلی پیدا شود که بگوید ابزار مذاکره، بهطورکلی ابزار غلطی است. اما نکتهای که وجود دارد این است که اتفاقی که اکنون در حال رخدادن است، یعنی مدل مذاکرهای که دولت به دنبال آن است و اساساً آنچه طرف غربی و دولت ترامپ میخواهند، چیز مطلوبی نیست. در اینجا سه نکته وجود دارد؛ اولی همین مدلی است که دولت دارد با آن برخورد میکند. ما، بهویژه بعد از هفتم اکتبر، بهشدت از «بازیگر منطقی و عقلانی بودن» در نظام بینالملل آسیب دیدهایم. دائماً دشمن ما خارج از چهارچوب، غیرمنطقی و با ریسک بالا بازی کرده و ما نیز دائماً خود را بازیگر خوب و در چهارچوب نشان دادهایم. مادامیکه بخواهیم - مثلاً مثل مصاحبه دیروز آقای عراقچی - خودمان را در چهارچوب نشان بدهیم، ما درهرصورت، حتی بعد از اینکه دشمن آمده و به تأسیسات اصلی ما در بحبوحه مذاکرات حمله کرده و یک تجاوز نظامی آشکار انجام داده و هم طرف آمریکایی و هم طرف اروپایی از این تجاوز حمایت کردهاند. باز ما میگوییم از آژانس خارج نمیشویم؛ درحالیکه آژانس، مقدمات این حمله را با بیانیه شورای حکام فراهم کرده بود. با اینهمه، در این شرایط میگوییم مثلاً از NPT خارج نمیشویم، موازیها را همچنان میپذیریم و به همکاری با آژانس تعهد داریم. من نمیگویم لزوماً باید موضع متقابل را بگیریم و از NPT خارج شویم اما اینگونه موضعگرفتن و اینطور نشاندادن خودمان بهعنوان بازیگر منطقی، عقلانی و در چهارچوب، ما را در نظام بینالملل بهشدت آسیبپذیر و ضعیف نشان میدهد و میتواند مقدمات حملات بعدی و ضربات بعدی دشمن را فراهم کند، پس چنین مواضعی، قطعاً غلط است؛ چه در موضوع مذاکره، چه در موضوع همکاری با آژانس و مواردی ازایندست. در اینگونه مواضع باید بسیار دقت شود، مثلاً همان سیاست ابهام، سیاست خوبی بود اما این پالس ضعف دائمی، اینکه ما به مذاکره نیاز داریم، اینکه ما الان به ما یک ضمانت بدهید که قرار است جنگ تمام شود، مواردی ازایندست، تجربه نظام بینالملل نشان داده که ما را بسیار آسیبپذیرتر خواهد کرد و نهتنها سایه جنگ را دورتر نمیکند، بلکه آن را نزدیکتر هم خواهد کرد.»
این پژوهشگر مسائل آمریکا در توضیح نکته دوم افزود: «اساساً توافق مطلوب، توافق گامبهگام است، یعنی قابل راستیآزمایی باشد. من یکقدم جلو حرکت میکنم، شما هم یکقدم حرکت میکنید و مثلاً بعد از اینکه راستیآزمایی شد، میرویم سراغ گام بعدی. اما چیزی که دولت ترامپ به دنبال آن است توافق گامبهگام نیست. اساساً به دنبال توافق جامع است. در توافق جامع هم میخواهد تکتک مؤلفههای قدرت ما را بگیرد؛ یعنی میگوید صرفاً مسئلهاش مسئله هستهای نیست. دولت ترامپ بارها، افرادی مثل والتس که مشاور امنیت ملی بود یا مثلاً روبیو که وزیر خارجهاش بود یا افراد دیگر در دولت و همچنین بسیاری از اندیشکدههای جمهوریخواه مثل FDD که خیلی به ترامپ نزدیکند، سناتورهای جمهوریخواه مثل لیندسی گراهام و تد کروز، بهویژه بعدازاین جنگ که به باور آنها ما ضعیفتر شدهایم، بهصراحت گفتهاند توافق گامبهگام نمیخواهند. آنها توافقی میخواهند که ما تمام مؤلفههای قدرتمان را در آن تسلیم کنیم: هستهای، موشکی، منطقهای و حتی مثلاً مسائل حقوق بشری و مواردی ازایندست. اساساً همان میشود آن مدلی که چندین بار امثال تام کاتن، نتانیاهو و برخی اندیشکدههای جمهوریخواه گفتهاند که میخواهند ایران، لیبی شود؛ یعنی مثل قذافی برود و بسیاری از ابزارهای قدرتش را تسلیم کند. در نتیجه توافقی که مطلوب باشد - با درنظرگرفتن ملاحظات نکته اول و اینکه چه موضعی باید گرفت - توافق گامبهگام است؛ درحالیکه طرف غربی به دنبال توافق گامبهگام نیست، بلکه به دنبال توافق جامع است و توافق جامع، بههیچوجه مطلوب ما نیست. تجربه دنیا، تجربه خودمان و مواردی ازایندست همه همین را تأیید میکنند.»
عباسی در ادامه به موضوع بازیگری اسرائیل و نفوذ لابیهای صهیونیستی در آمریکا اشاره کرد و گفت: «نباید فراموش کنیم، واقعاً این حرف، حرف تازهای نیست؛ شاید کلیگوییهای زیادی درباره نفوذ لابی شده باشد، اما حقیقت این است که عمده نامزدهای انتخاباتی در آمریکا، از جمله آقای ترامپ، وابستگی جدی به لابی اسرائیلی دارند. علاوهبرآن لابیهای مختلفی هستند که در انتخابات آمریکا سرمایهگذاری میکنند. این کار هم کاملاً قانونی است. آنها با لابیگری وارد میشوند و نامزدهای انتخاباتی را به خودشان وابسته میکنند و مثلاً در بسیاری از مخارج انتخاباتی به آنها کمک میکنند. عمده وزرای ترامپ اساساً تعلق خاطر جدی به اسرائیل دارند. خود آقای روبیو، آقای هاکابی، سندرز و حتی سفیر آمریکا در سرزمینهای اشغالی معتقدند کرانه باختری هم باید به اسرائیل ملحق شود، یعنی در این حد تعلق خاطر به اسرائیل دارند. این، مسئله بسیار مهمی است. از آن طرف، بازیگری اسرائیل میتواند مذاکرات را مجدداً به هم بزند. من لزوماً نمیگویم با طراحی؛ شاید دفعه بعدی واقعاً آمریکا، مثلاً با طراحی خودش هم بخواهد مذاکرات را به هم بزند، چون من معتقدم دولت ترامپ اساساً نه جنگ میخواهد و نه میتواند جنگی داشته باشد؛ به دلایل مختلف که بحث مفصلی دارد. آمریکا از جنگ بهشدت گریزان است. این هم نکته مهمی است که نباید آن را به ما گران بفروشد؛ یعنی خودش که اساساً از جنگ گریزان است و امکان شکلگیری جنگ در منطقه هم برای آمریکا وجود ندارد، بهخاطر وضعیت امنیت کشورهای عربی که سه تریلیون دلار در آنها سرمایهگذاری کرده و اینکه آمریکا میخواهد تمرکزش را بر چین بگذارد و مواردی ازایندست، نباید بیاید و این را به ما گران بفروشد. اما اساساً اینجا بازی برمیگردد به بحث اصلی؛ رژیم صهیونیستی میآید و دوباره معادله را تغییر میدهد. این مسئله بسیار مهمی است؛ حالا چه با طراحی، چه بدون طراحی، میتواند بیاید و یک جنگی را شروع کند. دائماً خیالش راحت است که یک چراغسبز همیشگی دارد، یعنی از قبل هم اگر آمریکا موافق نبوده باشد، میداند که اگر جنگی را شروع کند، آمریکا دوباره مذاکرات را به هم میزند و میرود پشت رژیم و از آن حمایت میکند، ولو خودش مستقیماً دخالت نکند. در نهایت میآید و به رژیم کمک میکند. مادامی که این وضعیت باشد و چنین کابینهای در آمریکا سر کار باشد، اساساً مذاکره نمیتواند به نتیجه مطلوبی برسد. با این وضعیت، به نظر میرسد مواضعی که دارد اتخاذ میشود نیز مواضع بسیار غلطی است.»