تاریخ : ۱۵:۵۶ - ۱۴۰۴/۰۴/۲۳
کد خبر : 210566
سرویس خبری : سیاست

ریشه‌های تقابل ایران و اسرائیل

پیروزی و ضرورت هوشیاری دائمی

ریشه‌های تقابل ایران و اسرائیل

تجربه تاریخی نشان می‌دهد که رژیم اسرائیل سابقه طولانی در نقض پیمان‌ها و توافقات بین‌المللی دارد. موارد متعدد آتش‌بس‌های شکسته شده، حملات بی‌سابقه به غیرنظامیان در نوار غزه، لبنان و سوریه، و همچنین گسترش شهرک‌سازی در سرزمین‌های اشغالی، همگی شاهدی بر این مدعا هستند.

فرهیختگان آنلاین: تقابل میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل نه امری نوظهور است و نه به تصمیمات مقطعی دولتمردان محدود می‌شود. این تضاد، ریشه در تحولات قرن بیستم دارد؛ دوره‌ای که جنبش صهیونیسم با شعار تشکیل دولت ملی یهود، مهاجرت انبوه به سرزمین فلسطین را آغاز کرد و با اعمال خشونت سیستماتیک، زمینه‌ساز اخراج و قتل‌عام گسترده فلسطینیان شد. مشروعیت رژیم اسرائیل از نگاه مردم منطقه، همواره زیر سؤال بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، ایران به نخستین کشوری بدل شد که رویکرد سیاسی و امنیتی خود را نه بر اساس منافع مقطعی، بلکه بر محور آرمان فلسطین و مقابله با صهیونیسم تنظیم کرد.

ایدئولوژی صهیونیسم را باید فراتر از یک پروژه سیاسی فهم کرد؛ این ایدئولوژی بر سیاست‌های تبعیض‌آمیز و برتری قومی بنا شده است. طی دهه‌ها، ساختار قدرت رسمی اسرائیل با تکیه بر چنین تفکری، به توسعه شهرک‌های غیرقانونی، نقض شدید حقوق بشر و سرکوب گروه‌های مقاومت در فلسطین، لبنان، سوریه و سایر نقاط پرداخته است. به همین دلیل، ریشه‌های درگیری ایران و اسرائیل را نمی‌توان صرفاً در عرصه مواجهه ژئوپلیتیک خلاصه کرد؛ این مبارزه، تضادی بنیادین میان دو گفتمان متضاد است؛ گفتمانی که بر محور حقوق ملت‌ها، استقلال و عدالت بنا شده و گفتمانی که با ایدئولوژی برتری‌طلبی و اشغالگری تعریف می‌شود.

این رویکرد ایران، نه از سر دشمنی کورکورانه، بلکه برآمده از درک عمیق خطر صهیونیسم برای ثبات منطقه‌ای و صلح جهانی است. همانطور که اندیشمندان برجسته از جمله امام موسی صدر به درستی اشاره کرده‌اند، ماهیت یک سیستم اگر بر پایه ستم بنا شده باشد، مقابله با آن امری ذاتی و ضروری است. این دیدگاه، مبنای مواضع مستمر ایران در قبال مسئله فلسطین و محکومیت اقدامات تجاوزکارانه اسرائیل در طول سالیان بوده است.

اسرائیل، ابزار استراتژیک آمریکا در غرب آسیا

تحلیل منطقه‌ای بدون در نظر گرفتن نقش ایالات متحده آمریکا، ناقص و گمراه‌کننده خواهد بود. رژیم اسرائیل، از بدو تأسیس، همواره به عنوان یک پایگاه استراتژیک برای حفظ منافع آمریکا در منطقه غرب آسیا عمل کرده است. واشنگتن با ارسال تسلیحات پیشرفته، حمایت‌های سیاسی و دیپلماتیک و همچنین تلاش برای عادی‌سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی، به دنبال تثبیت هژمونی خود در منطقه‌ است که با ظهور قدرت‌های جدید و گفتمان‌های ضدغربی چالش‌های تازه‌ای را تجربه می‌کند.

این حمایت‌های همه‌جانبه، در واقع بخشی از راهبرد فراگیری است که آمریکا برای مهار نیروهای بومی و تضمین دسترسی بی‌دردسر به منابع انرژی منطقه پایه‌گذاری کرده است. حضور فعال و تسلط اسرائیل بر ترتیبات امنیتی منطقه، ابزار موثری در پیشبرد اهداف سلطه‌جویانه ایالات متحده به شمار می‌رود؛ اهدافی که نه تنها با غارت منابع حیاتی کشورهای منطقه پیوند خورده، بلکه با مهندسی موازنه قدرت به نفع غرب، هرگونه استقلال و تحول بومی را تهدید می‌کند.

در نتیجه میدان تقابل کنونی در غرب آسیا، رویارویی دو محور آشکار است: محور شرارت به رهبری آمریکا و اسرائیل، و محور مقاومت که با حمایت جمهوری اسلامی ایران، نمایندگی اراده ملت‌های منطقه را بر عهده دارد. تجاوزات نظامی و توقف‌های ظاهری (به نام صلح یا آتش‌بس)، ابزاری در دست واشنگتن برای استمرار سیاست چپاول و سلطه بر منابع انرژی و تضعیف هرگونه رویکرد استقلال‌طلبانه در منطقه است. بنابراین، هر تنش و توافق موقتی را باید ادامه یک سناریوی بزرگ‌تر با هدف برهم زدن ثبات منطقه و تضمین سلطه ساختارهای خارجی دانست.

گذار از آتش‌بس به آمادگی؛ درس‌هایی از بدعهدی‌های اسرائیل

تجربه تاریخی نشان می‌دهد که رژیم اسرائیل سابقه طولانی در نقض پیمان‌ها و توافقات بین‌المللی دارد. موارد متعدد آتش‌بس‌های شکسته شده، حملات بی‌سابقه به غیرنظامیان در نوار غزه، لبنان و سوریه، و همچنین گسترش شهرک‌سازی در سرزمین‌های اشغالی، همگی شاهدی بر این مدعا هستند. گروه‌های مقاومت، از حماس در فلسطین گرفته تا حزب‌الله در لبنان، بارها شاهد بدعهدی‌های این رژیم بوده‌اند. این سابقه نشان می‌دهد که اتکا به توافقات صرفاً بر کاغذ، بدون در نظر گرفتن ماهیت عملیاتی دشمن، خطایی راهبردی است.

از این رو، هرگونه توقف موقت درگیری‌ها یا آنچه که در رسانه‌ها به عنوان «آتش‌بس» شناخته می‌شود، نباید باعث غفلت از ضرورت آمادگی دائمی شود. ایران، با اتکا به قدرت بازدارندگی خود و حمایت از محور مقاومت، باید همواره خود را برای مقابله با هرگونه تجاوز یا تحرک جدید رژیم اسرائیل آماده نگه دارد. این آمادگی صرفاً در حوزه نظامی خلاصه نمی‌شود، بلکه شامل تقویت جبهه‌های نبرد شناختی، رسانه‌ای و اقتصادی نیز می‌گردد. در دوره‌هایی که ظاهراً تنش‌ها کاهش یافته است، نقش نخبگان در تبیین واقعیت‌ها و یادآوری خطر تهاجمات احتمالی دشمن، اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند.

نقش مردم و نخبگان؛ تضمین‌کننده پیروزی پایدار

پیروزی در منازعات منطقه‌ای و جهانی، نیازمند انسجام ملی و مشارکت فعال تمامی اقشار جامعه است. مردم و نخبگان، دو بازوی قدرتمند در این نبرد چندوجهی محسوب می‌شوند. حضور آگاهانه مردم در صحنه، حمایت از سیاست‌های کلی نظام در قبال مسائل منطقه‌ای و مقابله با عملیات روانی دشمن، نقشی حیاتی در حفظ ثبات و پیشبرد اهداف ملی ایفا می‌کند.

نخبگان نیز با تخصص و دانش خود، می‌توانند در روشنگری افکار عمومی، ارائه راهکارهای علمی و فنی برای مقابله با تهدیدات و خنثی‌سازی جنگ شناختی دشمن نقش کلیدی ایفا کنند. در شرایطی که رقبا تلاش می‌کنند با انتشار اطلاعات نادرست و ایجاد شکاف در جامعه اهداف خود را پیش ببرند، نقش نخبگان در ارائه تحلیل‌های دقیق و مستند، بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. همین امر ضرورت هوشیاری مستمر جامعه و نخبگان در قبال تحولات منطقه را دوچندان می‌سازد.

چشم‌انداز نظم نوین جهانی و جایگاه ایران

تحولات اخیر منطقه غرب آسیا، نشانه‌هایی از تغییر در موازنه قدرت جهانی را آشکار ساخته است. در حالی که قدرت‌های غربی، به‌ویژه ایالات متحده، در تلاش برای حفظ هژمونی و نظم تک‌قطبی خود هستند، شاهد ظهور قدرت‌های جدید و شکل‌گیری ائتلاف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی هستیم. ایران با اتکا به قدرت بازدارندگی خود و تقویت محور مقاومت در موقعیتی قرار گرفته است که می‌تواند نقش موثری در شکل‌گیری نظم نوین جهانی ایفا کند.

این تغییر موازنه قدرت، فرصتی بی‌نظیر برای ایران است تا با تحکیم روابط با متحدان خود و بهره‌گیری از ظرفیت‌های اقتصادی و نظامی، جایگاه خود را در نظام بین‌الملل تثبیت نماید. پیش‌بینی‌ها حاکی از آن است که در آینده‌ای نه چندان دور، نظم جهانی از حالت تک‌قطبی به سمت چندقطبی شدن حرکت خواهد کرد و در این میان جبهه مقاومت به رهبری ایران، نقشی محوری ایفا خواهد کرد.

هوشیاری دائمی، ضرورتی برای پیروزی نهایی

تقابل ایران و رژیم صهیونیستی، حکایتی است از تضاد میان دو گفتمان بنیادین است. یکی مبتنی بر ظلم، تبعیض و اشغالگری و دیگری بر پایه عدالت، استقلال و مقاومت. ریشه‌های این تقابل در ایدئولوژی صهیونیسم و سیاست‌های منطقه‌ای ایالات متحده آمریکا نهفته است. ایران در این میان، در جایگاه مدافع حقوق ملت‌ها و حافظ منافع ملی خود قرار دارد.

هرگونه توقف درگیری‌ها یا توافقات موقت، نباید بهانه‌ای برای غفلت از حقایق بنیادین و سابقه بدعهدی‌های رژیم اسرائیل باشد. هوشیاری دائمی، آمادگی همه‌جانبه در تمامی عرصه‌ها، و تقویت قدرت بازدارندگی، کلید موفقیت در این مسیر طولانی و تضمین‌کننده پیروزی نهایی در برابر جبهه باطل خواهد بود. درک عمیق این ریشه‌ها و آمادگی برای مقابله با هرگونه تحرک آتی دشمن، تنها راهبرد صحیح برای عبور از مرحله فعلی و پیروزی در نبرد سرنوشت‌ساز آینده است.