
افت بیسابقه میانگین نمرات دانشآموزان در امتحانات نهایی، بار دیگر نظام آموزشی ایران را در کانون توجهها قرار داده است. مهدی نویدادهم، مشاور وزیر آموزشوپرورش چندی قبل در مصاحبهای اعلام کرد: «میانگین نمرات دانشآموزان در آزمونهای نهایی بین ۸ تا ۱۰ است و میانگین کشوری نیز در همین حدود است.» این آمار نهتنها نشاندهنده یک چالش جدی، بلکه هشداری برای آینده تحصیلی میلیونها دانشآموز ایرانی است.
نابرابری در دسترسی به امکانات آموزشی، کمبود معلمان متخصص در مناطق محروم و نبود زیرساختهای پیشرفته در بسیاری از مدارس، کیفیت آموزش را بهشدت تحتتأثیر قرار داده است. از کلاسهای شلوغ و فرسوده گرفته تا کمبود تکنولوژیهای جدید همه سبب شده تا نظام آموزشی ایران در گردابی از مشکلات ساختاری گرفتار شود. بااینحال پرسشی که به وجود میآید، این است که چگونه به این نقطه رسیدیم؟! چرا تلاشهای گذشته نتوانسته کیفیت آموزش را بهبود ببخشد و میانگین نمرات را بالا ببرد و علت اصلی پایین آمدن نمرات دانشآموزان چیست؟!
محمد محمدشیرازی، پژوهشگر مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و علی عبدالعالی، استاد تمام دانشگاه علموصنعت و عادل برکم، معلم آموزشوپرورش در مصاحبه با «فرهیختگان» به این پرسشها پاسخ میدهند. محمدشیرازی با برشمردن عوامل تأثیرگذار در افت نمرات دانشآموزان و راهکارهای جلوگیری از این وضعیت و عبدالعالی با اشاره به محتوای آموزشی کهنه، دوری از فناوریهای نوین و نبود برنامههای انگیزشی و رقابتی برای دانشآموزان و معلمان، نظام آموزشی را در مسیر ناکجاآباد توصیف میکند. عادل برکم نیز با اشاره به بحران ساختاری، از نبود مکانیسمهای اصلاحی مؤثر انتقاد کرده و خواستار بازنگری فوری در اولویتهای آموزشی کشور شده است.
محمدشیرازی با اشاره به افت میانگین نمرات دانشآموزان گفت: «میانگین نمرات دانشآموزان مطابق گفته مشاور وزیر مابین ۸ تا ۱۰ است، اما آن چیزی که شاید مهمتر از میانگین نمرات دانشآموزان باشد، این نکته است که این میانگین نمرات بهصورت کاملاً نامتوازن بین مناطق مختلف کشور توزیع شده است، یعنی مناطقی در کشور وجود دارد که میانگین آن مناطق حدود 3 و 4 است؛ اما برعکس برخی مناطق در شهر تهران نیز وجود دارند که میانگینشان بالای 15 است.
این دو مسئله در کنار هم دو نکته مهم را به ما نشان میدهد؛ اول به ما نشان میدهد میزان یادگیری دانشآموزان که ارتباط وثیقی با کیفیت خدمات آموزشی ارائهشده دارد، بسیار پایین است و دوم آنکه در همین کیفیت پایین، ناعدالتی وجود دارد. اما در خصوص اینکه چه عواملی باعث این نابرابری و افت کیفیت و یادگیری شدهاند، میتوان به چند مسئله اشاره کرد. برخی از این مسائل خارج از حوزه نظام آموزشوپرورش هستند و برخی درون این نظام قرار دارند. تمرکز نکاتی که مطرح میکنم به عواملی است که درون نظام آموزشوپرورش وجود دارد و کیفیت و عدالت آموزشی را زیر سؤال میبرند.»
برنامۀ درسی مدارس نامتناسب با تحولات جامعه
محمدشیرازی همچنین در خصوص وضعیت برنامه درسی دانشآموزان افزود: «مسئله دوم، مربوط به برنامه درسی است. اگر برنامه درسی نتواند این حس را در دانشآموز به وجود آورد که این مطالب درسی در آینده مورداستفاده قرار میگیرد، باعث دلزدگی دانشآموزان از درس میشود، یعنی حتی اگر معلم توانمند باشد و سایر امکانات هم مهیا باشند. بااینحال اگر دانشآموز احساس کند این مطالب کاربردی در آینده ندارد، به این مطالب بیتوجه شده و نسبت به آزمونها بیتفاوت میشود. البته باید گفت طبق بررسیها شواهدی وجود ندارد که نشان دهد کیفیت آموزشی در این سالها افت کرده اما شرایط بهگونهای است که دانشآموزان دیگر به درسخواندن بیانگیزه شدهاند. هدف خیلی از دانشآموزان فقط این است که نمرهای بگیرند، درس مربوطه را پاس شوند و در آخر مدرکی بگیرند. این اتفاق زمانی رخ میدهد که از دید دانشآموزان این آموزش کمک خاصی به آینده شغلی یا اجتماعیشان نکند. بنابراین میتوان گفت یکی از علتهای پایین آمدن نمرات دانشآموزان، ناشی از کاهش انگیزه آنها برای درسخواندن است. در همین خصوص رهبر انقلاب نیز در فرمایشاتشان در این زمینه تأکید داشتند که باید در برنامههای درسی تحولی جدی ایجاد شود، بهگونهای که دانشآموز احساس کند اگر این درس را میخواند، حتماً در آینده شغلیاش تاثیر میگذارد یا سبب تقویت مهارتهای اجتماعیاش میشود.»
محمدشیرازی با تأکید به عدم همخوانی ساعتهای درسی مقرر و ساعتهای درسی که عملی میشود، افزود: «مسئله سوم در این زمینه مربوط به ساعتهای آموزشی است. ساعت آموزشی طبق سند تحول باید بهگونهای باشد که ۹۲۵ ساعت آموزش در دوران دبستان داشته باشیم؛ اما عملاً آنچه در مدارس اتفاق میافتد، کمتر از ۶۰۰ ساعت است، یعنی برنامه درسی بر اساس 925 ساعت نوشته شده، اما فقط حدود ۶۰۰ ساعت آموزش واقعی در مدارس محقق میشود.
این کاهش ساعت آموزشی بخشی به دلیل تعطیلات و آلودگی هوا و مسائل مختلف دیگر است. این کمبود ساعت آموزشی یعنی عملاً بخش زیادی از زمان آموزشی از بین رفته و در نتیجه برنامه درسی دیگر نمیتواند بهصورت تماموکمال آموزش داده شود. به همین دلیل، آموزش با سرعت بالا و بدون فهم عمیق پیش میرود و صرفاً به مباحث حفظی اهمیت داده میشود؛ چراکه زمان کافی برای آموزش مفهومی وجود ندارد.»
شیرازی با اشاره به تراکم بالای دانشآموزان در کلاسهای درس گفت: «مسئله دیگر بحث تراکم کلاسهاست. از عواملی که بهشدت بر کیفیت آموزشی تأثیر میگذارد، تراکم کلاسهاست. اگر تراکم کلاس از حد استاندارد عبور کند، بهخصوص در دوره دبستان، تأثیر منفی زیادی بر کیفیت آموزش میگذارد. وقتی تعداد دانشآموزان زیاد باشد، توانایی انجام کار گروهی، کار کلاسی و تمرینهای تعاملی کمتر میشود و آموزش به سمت یکطرفه شدن پیش میرود؛ یعنی معلم صحبت میکند و دانشآموزان فقط شنونده هستند.»
او با اشاره به استاندارد سرانه فضای آموزشی افزود: «استاندارد سرانه فضای آموزشی برای هر دانشآموز حدود ۸.۵ مترمربع است، اما اکنون تقریباً به حدود ۵ مترمربع رسیده که نشاندهنده وضعیت نامناسب در کلاسهای درس است. البته این وضعیت در حاشیه کلانشهرها و مناطق کمتر برخوردار بسیار شدیدتر و محسوستر است.»
هر چه مقطع تحصیلی بالاتر میرود سیستم آموزش و پرورش ما رهاتر میشود
علی عبدالعالی استاد تمام دانشگاه با اشاره به برخی از آمارهای منتشر شده میگوید: «اگر میانگین معدل امتحانات دانشآموزان بالای نمره ۱۲ یا ۱۳ اعلام میشد، تصور میکردم فرد یا نهادی در حال اغراق و خلاف واقعگویی است. در نهاد آموزش و پرورش، هر چه مقطع تحصیلی بالاتر میرود، سیستم آموزش و پرورش دولتی ما رهاتر میشود. چندی قبل معلمان در کلاس از دانشآموزان سؤال میپرسیدند و اگر معلم جواب درست دریافت نمیکرد، دانشآموزان را مورد مؤاخذه قرار میداد و به نوعی با این کار یک رقابت داخل مدرسه به وجود میآورد. این اتفاق باعث میشد تکتک دانشآموزان خودشان را داخل مدرسه احساس کرده و احساس تعلقی نسبت به آن پیدا کنند. همچنین معلمان نسبت به این موضوع یک حساسیتی داشتند. اما در حال حاضر مسئله آموزش به این ترتیب شده که بچههای پولدار که به جهت تعداد محدودتر هستند، دارند میروند به سمت اشتغال در کارهای خصوصی، بهخصوص کارهای مجازی و عدهای از آنها هم در حال اشتغال در کارهای خصوصی به شکل حضوری هستند که اغلب این افراد برای آموزش، پکیجهای آموزش مجازی میخرند. در نتیجه آن رقابت قدیمی و سنتی داخل کلاس که از آن صحبت کردیم دیگر وجود ندارد. در این حالت، سیستم آموزش باید به گونهای باشد که دارای یک خودانگیزشی بسیار بالا بوده تا دانشآموزان را در فضای رقابت قرار بدهد یا به گونهای باشد که دانشآموزان خود را ملزم به رقابت بدانند که متأسفانه مدل آموزشی ما مانند این دو حالت نیست.»
عبدالعالی در خصوص عدم انگیزه کافی دانشآموزان اضافه میکند: «در نتیجه وقتی نهاد آموزش به دانشآموز انگیزه کافی نمیدهد و فضا را هم به گونهای مهندسی نمیکند که او مجبور بشود درس بخواند، در نتیجه، اوضاع آموزشی بهبود نمییابد. توجه بفرمایید به تعداد غایبهای کنکور در سالیان اخیر. برای مثال در سال ۱۴۰۱ بیش از ۱۰ درصد دانشآموزان در جلسه کنکور غایب بودند. این وضعیت یعنی آموزش و پرورش رها است، یعنی به دور از استفاده از فناوریهای نوین است، این آموزش و پرورش دور از خلق یک فضای انگیزشی برای دختران و پسران ما است. به همین دلایل است من از آمارهای نگرانکنندهای که بعضاً منتشر میشود تعجب نمیکنم.»
عبدالعالی با اشاره به وضعیت ساختاری نظام آموزش و پرورش بیان کرد: «مشکل آموزش و پرورش اساساً ساختاری است و اکنون نظارهگر یک طنز هستیم. معروف است فردی به رفیق صمیمی خود میگوید: «میآیی برویم کوه دماوند؟» رفیقش تا میخواهد پاسخ دهد، فرد ادامه میدهد: «راستی، نمیگذارم کفش کوهنوردی بپوشی و باید مسیر را پابرهنه بیایی.» قبل از اینکه رفیقش مخالفت کند، باز هم میگوید: «راستی، من به تو ماسک اکسیژن هم نمیدهم.»
رفیقش میخواهد اعتراض کند، اما او باز حرفش را قطع میکند و میافزاید: «ما قرار است اتفاقاً از مسیری برویم که پر از سنگلاخ است. همینطور برای رفتن به نوک کوه، طناب و وسایل کوهنوردی هم نداریم.» رفیقش باز هم میخواهد بگوید «نه»، اما طرف ادامه میدهد: «اما در عوض، همه اینها قرار است وقتی به نوک قله رسیدیم، یک پول خوب به تو بدهم.» رفیقش میپرسد: «چقدر؟» و او پاسخ میدهد: «مثلاً صد هزار تومان.» بعد بلافاصله اضافه میکند: «اگر هم بالا رسیدیم، حسابی کتکت میزنم تا خاطرهای بهیادماندنی بشود.» رفیقش برگشت و گفت: «به چه چیز تو دل خوش کنم؟! به مسیرت؟! به پولی که میخواهی بدهی؟! به وسایل و تجهیزاتی که همراهم میکنی؟! دقیقاً به چه چیز تو باید دل خوش کنم؟!»
وضعیت نهاد آموزش و پرورش ما دقیقاً به این شکل است. در حال حاضر، نهاد آموزش در متوسطه دوم به چه چیزی دل خوش کرده است؟ در این بین یک تعدادی از معلمان خلاق که دارای ذوق هستند به صورت خودجوش فعالیتهایی میکنند. این کار دقیقاً چه ارتباطی به آموزش و پرورش دارد؟! همین معلم اتفاقاً در لیست رسمی منتشر شده توسط سازمان برنامه و بودجه، جز آخرین حقوقهای کشور است. نهاد آموزش با فعالیت و تصمیمگیریهای خود در حال انگیزه دادن به دانشآموزان است؟! کتابهایی که منتشر شدهاند منطبق بر فناوریهای روز است؟! منطبق بر علایق امروز دختر و پسرهای جامعه ما است؟!»
متن کامل گزارش سیدعلیرضا طاهری، خبرنگار را در روزنامه فرهیختگان بخوانید