تاریخ : ۰۹:۳۴ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۹
کد خبر : 210350
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

مسئله شر

پیوندی روان‌شناسانه میان فروید، داستایوفسکی و سینمای ایران

مسئله شر

فیلم «پیرپسر» با تمرکز بر جذابیت شر در انسان‌ها، به‌ویژه در حضور زنی معماگون، پیوندی روان‌شناسانه میان فروید، داستایوفسکی و سینمای ایران ترسیم می‌کند و روایتگر فروپاشی اخلاقی در سایه تمنای پنهان و زخم‌های شخصیت‌هاست.

زینب محمدی، خبرنگار: داستایوفسکی معتقد بود که درون هر انسان، چند انسان وجود دارد که در میان آن‌ها شر جذاب‌تر است، وسوسه‌انگیزتر است و همین‌طور عمیق‌تر. «پیرپسر» آیینه‌ای برای بازنمود مسئله شر در سینمای ایران است. اینکه چگونه شخصیت‌ها در موقعیت‌‌های متفاوت لایه‌های چندگانه خودشان را کنار می‌زنند و درنهایت در نقطه شرارت به یکدیگر پیوند می‌خورند. نقطه‌ای که جذاب‌تر، وسوسه‌انگیزتر و عمیق‌تر است.

در الگو‌های داستانی مدرن شر لزوماً در تقابل با خیر قرار نمی‌گیرد، بلکه پس از گذار از خیر حاصل می‌شود و این تناقض ناتمام میان خیر و شر در افراد آن‌ها را دوست‌داشتنی و باورپذیر می‌کند و شخصیت می‌سازد. غلام باستانی در ابتدای فیلم هیولا نیست. در تنهایی خودش گریه می‌کند، مقابل خواست پسرانش برای فروش خانه تسلیم می‌شود و نوع نگاه او به زنان از فقدان حضور زنانه در زندگی‌اش پرده برمی‌دارد. بااین‌حال شمایل او و خشونت‌های گاه و بی‌گاهی که از او سر می‌زند، مانند فشاردادن بی‌رحمانه انگشت‌های پسرش رضا، او را به سمت شرارت سوق می‌دهد. پیش از حضور رعنا در فیلم، غلام باستانی تناقضی از خیر و شر است و هر آن به سمت یکی از این دو قطب گرایش پیدا می‌کند. اما نهایتاً حضور زنی زیبا و شهرآشوب، باعث می‌شود که از خیر گذار کند و رفته‌رفته به شر مطلق برسد.

حضور رعنا بیش از هر چیز یادآور زنان در داستان‌های داستایوفسکی است. داستایوفسکی در شخصیت‌پردازی زنان، آن‌ها را غالباً تا عمق تن‌فروشی که یکی از بدترین رذالت‌های بشری است پیش می‌برد و درعین ظرافت و از همین چاهی که زنانی نظیر سونیا در جنایت و مکافات در آن گیر افتاده‌اند، آن‌ها را به‌عنوان نمادی از معصومیت معرفی می‌کند. اتفاقی که برای رعنا نیز می‌افتد. رعنا می‌داند که خواست غلام باستانی از او، حضور به‌عنوان مستأجری ساده نیست و خواسته‌های دیگری از او دارد و صحنه عبور تختخواب دونفره از جایی که رعنا و غلام در آن در حال گفت‌وگو هستند، به‌خوبی چنین مسئله‌ای را با زبان دوربین بیان می‌کند. اما زن راهی برای فرار ندارد و حفره عمیقی میان آنچه می‌خواهد و آنچه می‌تواند انجام بدهد وجود دارد. گویا کسی جای دیگری منتظرش نیست و به همین دلیل با اراده‌ای مصلوب در این موقعیت باقی می‌ماند. حضور زن پیش روی مردان، تعادل داستان را برهم می‌زند و این صحنه به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده می‌شود. سه مرد محصور که هرکدام از پشت دریچه پنجره‌های کدرشان به زنی نگاه می‌کنند که حضورش بناست زندگی غلام باستانی و پسرانش را به چالش بکشد.

خانه‌ای که در فیلم قرار دارد، بسیار هوشمندانه انتخاب شده است و مکمل حضور رعناست. رعنا از خانه کثیف و غرق در دود و مواد مخدر غلام عبور می‌کند و به طبقه بالا می‌رود و خانه را به شکل آراسته‌ای آماده می‌کند. انگارنه‌انگار که خانه‌ای در همسایگی یک هیولای دوست‌داشتنی است و این تکیه بر حال‌وهوای حضور زنانه در محیطی چنین آلوده شایستة تحسین است. فیلمساز با اینکه زنی شهرآشوب را وارد فیلم کرده است، اما به او احترام می‌گذارد و به‌عنوان شخصیت تلاش می‌کند تا ابعاد مختلف او را به نمایش بگذارد. سیاه‌پوش شدن رعنا پس از حضور در خانه غلام، با اینکه پیش‌تر او را در لباس‌‌های دیگری دیده‌ایم، از تمرکز بر جسمانیت او کم می‌کند و در ساده‌ترین حالت ممکن به زن نزدیک می‌شود. دیگر نکتة قابل‌توجه، ارتباط رعنا با علی است. علی بیکار است و چنان از تجربه‌های کار آسیب ‌دیده و تحقیر شده است که رمقی برای ادامه‌دادن به حضور در خارج از خانه غلام ندارد. در این میان وقتی با رعنا آشنا می‌شود، باعث می‌شود بتواند از آن خانه خفه، پایش را بیرون بگذارد و به مکان‌های دیگری برود. فیلم به گمان برخی‌ها در ظاهر زن‌ستیز به نظر می‌رسد که نویسنده با این گزاره مخالف و معتقد است که فیلم در زیر متن خود پیوند با زنانگی را به‌عنوان فرصتی برای برون‌رفت از وضعیت خفقان‌آور ارائه می‌کند.

سکانس پایانی فیلم و تلاش علی برای فرار از خونی که از بدنش به روی زمین ریخته شده و سرخوردن مدامش در خونی که در خانه ریخته شده یکی از اثرگذارترین پایان‌بندی‌ها در سینماست. جایی که شر در اوج خودش به خشونتی ویرانگر بدل شده و در این حال هم جذابیت خودش را حفظ کرده است. رعنا به سرنوشتی تراژیک دچار شده است و به با نبودنش نیز توانسته تا غلام باستانی و پسرانش را به ورطه بلایی که خودش به آن دچار شده، بکشاند. فیلم در تمام مدت طولانی خود، سرپاست و به‌خوبی از پس قصه‌گویی برمی‌آید. تنها نکته‌ای که به نظر می‌توانست فیلم را از جایی که هست، بالاتر ببرد، پرداختن بیشتر به گذشته افراد به‌خصوص علی و رعنا بود. گرچه اطلاعات ارائه‌شده تا این مقدار هم خللی در روند فیلم ایجاد نمی‌کند.