
چند شب قبل، وقتی از تحریریه بیرون آمده و راهی منزل شدیم، کمی نزدیکتر از یکی از خیابانهای اصلی شهر، نور قرمز ماشینها چشممان را میزد. کمی جلوتر صدای طبل و سنج میآمد. وقتی گوش تیز میکنی، صدای چاووش دسته را هم میشنوی. دیگر از «یَل اُمّالبَنین» نمیخواند و صدا چیز دیگری میگوید: «در روح و جان من، میمانی ای وطن.» انگار مداحی محمود کریمی است که دارد در خیابان پخش میشود. جلوتر که رفتیم، پرچم ایران و عَلَم حسین بن علی(ع) لابهلای درختان خودشان را نمایان میکنند.
معلوم نیست چند خیابان از چند شهر دیگر به پیروی از کریمی، قطعه «ای ایران» را بازخوانی میکنند. چند روز قبل مجموعه گزارش و یادداشتهایی نوشتیم مبنی بر اینکه کار محمود کریمی در روز اول محرم، آغازگر یک جریان خواهد بود، البته اگر جامعه مذهبی حواسش به اتفاقات جمع باشد. از واکنش مداحان، هیئتهای محلههای مختلف تهران و شهرستانهایش مشخص است که پیام ریشسفیدان مداحی تهران به محلهها رسیده و اتفاقی که باید، رقم میخورد.
با این همه، خواندن از میهن روی منبر هیئتها تنها محدود به تهران نشد و کمکم شعرهایی با مضمون وطن، رزم برای میهن و رجزخوانی خوانده و در صفحات مجازی پخش شد. هیئتها کمکم متوجه شدند که خواندن از ایران را باید در دستور کار قرار بدهند و هیئت نمیتواند در نسبت با اتفاقات رقمخورده در سطح کشور، بیتفاوت بماند.
آثار خلقشده طی چند روز اولیه محرم، باعث شده بخشی از سخنرانیهای هیئتهای مذهبی و قطعات خواندهشده، مربوط به وطن باشد. چند وقت قبل در گفتوگویی با حبیب احمدزاده، او حرف درستی زد و گفت: «اسرائیل و آمریکا یک اشتباه مهلک انجام دادند و آن هم این بود که نزدیک به محرم به مملکت حمله کردند. مردم منتظر بودند مصداقی برای عاشورا پیدا کنند و آنها خودشان مصداق دست مردم دادند.»
موضوع این است که میشود با مفهوم عاشورا، یک به یک اتفاقات مقاومت 12 روزه را مربوط به اتفاقات محرم دانست و همین موضوع باعث میشود، مدل عزاداری در محرم امسال تفاوتی جدی با محرمهای سالهای قبل کند. در شرایط کنونی حتی روضهها هم مصداق پیدا میکند و خواندن از کربلا دیگر اهل روضه و غیر آن را نمیشناسد. خواندن از علیاصغر دیگر آنقدر غیرقابلفهم نیست وقتی به سنگ قبر یاران قاسمیان دوماهه نگاه میکنیم. حالا خواندن از ایران در هیئت، نه از فرم بیرون میزند و نه از محتوا. اتفاقاً هر کاری جز این انجام شود، غلط است و درک اشتباه از دستگاه حسینی.
امروز وقتی میخواستیم شروع کنیم به جمع کردن واکنش هیئتهای مذهبی، با خودمان میگفتیم باید چند شعر تقویمی را کنار هم قرار بدهیم که صرف رفع مسئولیت خوانده شده و درنهایت یک یا دو بار هیئتها خوانده میشوند و بعد در میانه روضه و سوز کربلا گم میشوند. اما حالا از هر هیئت واقعی و باغیرتی اسم ایران شنیده میشود.
در میان مداحان تهران اکثریت واکنش نشان دادند و به خیل افرادی پیوستند که از پیوند میان ایران و حرکت حسینی گفتند و با نام ایران سینه زدند. بنیفاطمه هم در هیئت ریحانه الحسین، در میان سیل جمعیت، حضور پیدا میکند. بنیفاطمه شعر را روبهروی صورت میگیرد و میخواند: «اینجا حسینیه ایرانه.»
بنیفاطمه سر تکان میدهد و انگار خودش هم از این کلمات حظ کرده است. ادامه میدهد: «ایرانِ اباعبدالله.» حالا جمعیت هم یکصدا میگویند: «به به!» گوشه دیگری از جمعیت هم عدهای نشستهاند و میگویند: «ایوالله حاج مجید.» بنیفاطمه با یکی دو ثانیه مکث میخواند:
«عمریست نخوردیم همه... جز نان اباعبدالله/ شهیدان ما…جوانان ما… به قربان اباعبدالله/ میمانم به پای پرچمت/ میسوزم ز داغ ماتمت/ هزار مثل من به فدای یک شب محرمت».
بنیفاطمه بین مردم شوری به راه انداخته و حالا هر بار که نام ایران کنار نام اباعبدالله قرار میگیرد، صدای به به مردم بلند میشود. حالا تمام این حال و هوا برای گوشهای از مراسم است. در گوشه دیگر، بنیفاطمه مهمانی را به روی صحنه دعوت میکند.
شب سوم محرم در تهران شب حضرت رقیه است و مهمان این مراسم هم یک دختر. دخترِ شهید محمدرضا لاجوردی، کسی که در حملات اسرائیل به شهادت رسیده بود. ریحانه لاجوردی روی سن میآید و کنار بنیفاطمه قرار میگیرد. بنیفاطمه میگوید عرض تسلیت داریم خدمت خانوادههای شهدا. حرف بنیفاطمه تمام نمیشود که ریحانه میگوید: «تسلیت نه! تبریک!» بنیفاطمه حرفش را قطع میکند و میگوید: «آفرین! میدونید که اصلاً توی این چند مدت گریه نکرده!» بنیفاطمه میپرسد: «چرا گریه نکردی ریحانه؟» دختر که عکس پدر را در دست گرفته میگوید: «چون… چون اسرائیل خوشحال میشد.»
گره خوردن ادبیات عاشورا و مقتل با ادبیات ملی و میهنی از نکاتی است که میانه مداحیهای عاشورایی-دفاعی در میانه مداحان چرخیده است. این ادبیات که تازه در محرم امسال متبلور شده در آثار مختلفی از مداحان تهران و شهرهای مختلف دیده میشود. شاید مهمترین ایرادی که میشود گرفت، عدم شعرخوانی به لهجهها و زبانهای مختلفی است که در کشور وجود دارد. با این همه همین که ادبیات مقاومت در اشعار ملی و میهنی قرار بگیرد، اتفاق مهمی است که در کشور رخ داده است. حنیف طاهری در مجلس شب دومش میخواند:
«این بانگ هل من ناصر است/ ایران سراپا حاضر است/ فردا به امید خدا/ پایان قوم کافر است/ نحن ناصر الولی حیدر حیدر/ هر کداممان یلی حیدر حیدر/ در میان معرکه میزنیم نعره که/ یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی/ یا قاهر العدو، یا والی الولی/ یا مرتضی علی».
انگار خواندن به جز از حیدر کرار در این مراسم، درست نیست. پیوند خواندن از امیرالمؤمنین اولین بار نیست که در میان هیئات به راه میافتد اما در موقعیت کنونی، خواندن از امیرالمؤمنین یک معنای دیگر میگیرد و رجز خواندن با نام علی سادهتر است.
سیدامیر حسینی با آنکه چند کیلومتری از تهران فاصله دارد اما هیئتش از هیچکدام از اتفاقات تهران عقب نمانده. هیئت لواء حیدر کرار که پای ثابت جانباز مدافع حرم است یکی دیگر از مکانهایی است که خواندن از ایران را در مراسم به راه انداخته. او در هیئتش میخواند:
«ایران! شعله خشم تو گرفت آسمان/ ایران! دست اباالفضل تو را سایهبان
ایران ایران ایران بمان جاودان/ ایران ایران ایران بمان در امان
نسل سرداریم از نسل سلیمانی/ در کنار هم در این معرکه میمانیم».
مردم نام ایران را که از زبان حسینی میشنوند میگویند: «ای جانم» و با شور و شوق نام ایران را فریاد میکشند. حالا هیئتها جلوتر از باقی جاها ایران را در زبانهایشان میچرخانند. حالا به نظر میرسد دشمنان این خاک باید به دنبال این باشند که مقابل هیئات مذهبی بایستند و جلویش را بگیرند، چون به نظر میرسد موج راهافتاده خواندن از وطن و پیوند دادن آن با کربلا قطعاً درون مرزها باقی نمیماند و با آمدن اربعین این موج به عتبات هم کشیده میشود و در پیادهروی نجف به کربلا پرچم حسین(ع) و پرچم ایران دیگر فرقی با هم نخواهند داشت.
مسئله اینجاست که ادبیاتی در کشور دارد شکل میگیرد که در چند سال اخیر نظیرش را کمتر دیده بودیم. اتفاقی که به نظر میرسد در ادبیات آیینی اثری جدی بگذارد. با این حال هنوز نیاز است تا شاعران و مداحان بیشتر قلمفرسایی کرده و بتوانند از حماسه 12روزه و نام شهدا بیشتر در تولیداتشان استفاده کنند. همانطور که در دهه 60 هم نام شهدا به سرعت پایش را در اشعار مداحان باز کرد و بخشی از تاریخ معاصر کشور را ساخت.
تاریخ روز به روز و به سرعت در حال رقم خوردن است و قطعاً تولیدات هنری که شکل میگیرند، بخشی از تاریخ هنری این بازه زمانی مملکت را میسازند. مشخصاً اگر نتوانیم آنچه را که در حال حاضر تولید میکنیم با کیفیت با اشعار غنیتر عرضه کنیم آثار تاریخمصرف پیدا میکنند و با واقعهای جدید از یادها میروند. با این همه به نظر میرسد با شوری که در سرتاسر کشور به راه افتاده و حجم تولیداتی که هر روز به مرحله انتشار میرسند، خیلی زود در هر هیئت و در هر روز یک مطلب از ایران و یک مطلب از حسین خوانده شود. کمااینکه در روزهای اخیر، از مشهد تا کرمان و از بوشهر تا زنجان، از ایران خواندند و تلاقی این دو حماسه (محرم و مقاومت 12روزه) را فراموش نکردهاند.