تاریخ : ۱۰:۱۹ - ۱۴۰۴/۰۴/۰۸
کد خبر : 209764
سرویس خبری : گفت‌وگو

باید‌ها و نباید‌های حفظ همبستگی و همدلی

کمیل قیدرلو در گفت‌وگو با «فرهیختگان» مطرح کرد:

باید‌ها و نباید‌های حفظ همبستگی و همدلی

جنگ دوهفته‌ای با رژیم صهیونیستی، با ایجاد حس تعرض به وطن، موجب همبستگی و همگرایی بی‌سابقه در جامعه شد و حضور پرشور مردم در تشییع فرماندهان ایرانی نمادی از وحدت ملی در برابر تهدیدات بود.

جنگ تقریباً دوهفته‌ای با رژیم صهیونستی در افکار عمومی و اجتماعی تکان عجیبی ایجاد کرد. مردم به وضوح احساس کردند که تمامیت ارضی و وطن آن‌ها فارغ از اختلافات آن‌ها مورد تعرض قرار گرفته است و همین هم منجر شد که همدلی و همگرایی در جامعه، نمودی عینی و واضح‌تر داشته باشد، شکاف‌های اجتماعی به کمترین حد خود برسد و تشییع فرماندهان ایرانی با حضور جمعیت انبوه مردم از سلایق مختلف وجود این همبستگی را اثبات کرد؛ اما نکته مهم‌تر حفظ این همبستگی و همدلی اجتماعی است.

در گفت‌وگو با کمیل قیدرلو، جامعه‌شناس به بررسی باید‌ها و نباید‌های لازم برای حفظ این همبستگی و همدلی اجتماعی پرداختیم که در ادامه مشروح آن را از نظر می‌گذرانید.

روز گذشته بار دیگر تصویری از همدلی و همبستگی اجتماعی پدیدار شد، در دو هفته گذشته بار‌ها به این موضوع اشاره شد که در جامعه همدلی ایجاد شده و شکاف‌های اجتماعی در مرز ترمیم قرار دارند، اما سؤال اصلی این است که لازمه حفظ این همدلی ایجاد شده در جامعه چیست؟

ما یک دوگانه تحلیلی داریم؛ ساختار و عاملیت؛ اتم‌های تشکیل‌دهنده افراد و روابطی که با یکدیگر برقرار می‌کنند. اگر به این دوگانه تحلیلی توجه کنیم، این نکته مهم می‌شود که در شرایط کنونی ما تغییراتی را در سطح عاملیت داشتیم که افراد تلاش کردند با یک نگاه جدید و پدیده‌ای که تصور نمی‌کردند، رخ دهد، مواجه شدند، یک خودآگاهی را برای خود تعریف کردند و آن را برمبنای این تغییر باز تعریف کردند.
نکته این است که بعد از آنکه آن شرایط ویژه برطرف می‌شود، آن آگاهی ابتدا و تا مدتی باقی می‌ماند؛ اما ساختار‌های اجتماعی ما، کنش‌های گذشته را ایجاب می‌کنند. یعنی اگر جامعه را ر‌ها کنیم، درست است که افراد، آگاهی جدیدی کسب کردند، یک گذشت و یکی بودن جدید و یکی بودن با دیگری را تعریف می‌کردند، اما آن روابط گذشته و ساختار‌های پیشین که آن گسست‌ها را ایجاد می‌کرد که برطرف نشده است، آن‌ها همچنان وجود دارند و تفرقه، دوییت و چندیت و یا همان دوگانگی را که تقابل ایجاد می‌کرد و زمینه تولید آن را فراهم می‌کرد، همچنان مستعد آن تقابل است.
این خودآگاهی ماست که در دوسوی جامعه که سلایق و نگاه‌های مختلفی دارند و همینطور حاکمیت که در لایه‌های مختلف آن را نمایندگی می‌کند. فلذا باید به این نکته توجه کرد که این دوییت‌ها در ساختارش مجدد به حرکت نیفتد، بلکه از مسیر آگاهی جدیدی که در مواجهه با شرایط جدید در جامعه ایجاد شده، پیش برود.
ایجاد کردن این شرایط، کار کوچکی نیست و سخت است، اما اگر بدانیم و بخواهیم، مسیر‌های آن قابل فهم است و مسیر‌های ضد آن هم قابل شناسایی و قابل فهم است. ولی آن تصمیم خاصی است که برای انجام آن باید کار‌های ویژه‌ای انجام داد، اگر ر‌ها کنیم، به حالت قبل برمی‌گردد و برمبنای قواعد طبیعی رفتار می‌شود، به گذشته برمی‌گردد و دوباره همان اختلافات باز تولید می‌شود. برای جلوگیری از وقوع این اتفاق، باید ساختار‌های جدیدی را شکل داد و در مواجهه با آن رفتار تعریف کرد.

با توجه به اینکه در وضعیت توقف جنگ قرار داریم، این همدلی ایجاد شده چقدر این کارکرد را دارد که برای ترمیم شکاف‌های اجتماعی از آن استفاده کنیم؟ 

طبیعتا با توجه به این مورد خاص، موضوع پیچیده‌تر و سخت‌تر است و کمتر تجربه شده است، البته در مواردی مصادیقی وجود داشته اما ترکیب این مسائل برای جامعه و سیاستگذاران ما و علوم اجتماعی خوانده‌های ما، جدید است و چندان پرتجربه نیستیم. در نگاه به این موضوع، دو سطح، قابل تحلیل است، یک سطح کنش ناظر به آگاهی افراد است. اینکه در سطح عرف جامعه خود نسبت به یکدیگر دانشی داشته باشیم. این دانش ما، باید متناسب با فهمی باشد که جامعه ما، آن را مبنا و معیار زیست خود قرار داده است.
اگر فهم و مبنای ما در جامعه ایرادی دارد، آنجا باید با یکدیگر گفت‌وگو کنیم تا به فهم مشترک برسیم اما فعلاً، آن فهم و مبنای متعارفی که در جامعه ما عرف است یا معروفی که عرف است و در جامعه شناخته شده است را باید مبنا قرار دهیم و اگر نسبت به آن زاویه‌ای داریم، باید در نظام تبیینی و گفت‌وگو و نگاه ترویجی و تبلیغی و هر نوع از تلاش‌ها مردم و جامعه باید به جمع‌بندی جدیدی برسند تا زمانی که به این نقطه نرسیدیم، باید بپذیریم که باید با یک سازوکار معروف متعارفی پیش برویم و اگر غیر از این می‌خواهیم باید کنش فعالانه‌ای انجام دهیم تا آن عرف را به نفع مسیری که مطلوب است، تغییر دهیم و آن زمان آن را مبنای مطالبه خودمان قرار دهیم و گرنه تا آن زمان، باید مبتنی برآنچه می‌فهمیم و جامعه می‌فهمد، بنای پذیرش یکدیگر را داشته باشیم حاکمیت، مجلس و جامعه و تمام کسانی که قرار است، کنشی انجام دهند باید این فهم را داشته باشند.
نباید به سمت نقاط اختلافی برویم و دعوای تقابلی در میدان انجام دهیم. سطح دوم این است که جامعه را به کار بگیریم؛ در سال‌های اول انقلاب، مساجد، سنگر بودند، بسیج یک کنش اجتماعی بود همه در آن حضور داشتند، هرکس در هر نقطه کاری انجام می‌داد، حالا باید عملاً به پایگاهی که قبلاً داشتیم و همه در آن تعریف می‌شدند، برگردیم و باید این سازوکار احیا شود، الان هرکس در محله ما و کسان محدودی هستند که کاری انجام می‌دهند که متفاوت و متمایز و بدون توجه به یکدیگر فعالیت می‌کنند، ما سرا‌های محله، خانه‌های فرهنگ، تشکل‌ها، مساجد، جهادی‌ها و بسیج را داریم؛ اما با همه این‌ها ما پوشش‌دهندگان محلات که فعالیت جدیدی را در اداره محله درگیر کند، نداریم.
در همین دوهفته، جای خالی این کنش و مدیریت اجتماعی محلات و امنیت جامعه محور یا اینکه یک نوع نظارت و امنیت و خدمات را در محلات به نحوی سامان دهیم که ارکان و بازیگران جامعه و محلات بتوانند برای خودشان نقشی ایفا کنند، وجود داشت. مهم‌ترین آن در حوزه امنیت بود، بعد حوزه نظارت بر ارائه خدمات بود، بعد از آن ارائه خود خدمات بود در این لایه‌ها محلات می‌توانست، سامانی پیدا کند، اما مسیر تعریف شده‌ای برای آن وجود نداشت.
نباید فراموش کنیم که تجربه خوبی در زمان کرونا داشتیم که یک سازماندهی اجتماعی و مواجهه با حل مسئله کرونا ایجاد کردیم، همه پای این مسئله آمدند و نقشی را ایفا کردند. اما بعد این ساختار را ر‌ها کردیم. مسئله این است که ما باید پس از این به سمت پیوند زدن ظرفیت‌های بالقوه و بالفعلی که در جامعه وجود دارد، حرکت کنیم تا افراد را بالقوه و بالفعل، به کار بگیرد که هرکس نقشی ایفا کند.
این بکارگیری منجر به دیدن و شنیدن می‌شود که مشکل ما از همین ندیدن و نشنیدن شروع می‌شود و در کنار آن هم فضای مجازی، در جامعه اختلاف ایجاد می‌کند و جامعه را قطبی می‌کند و دوگان، دوگان می‌سازد، که بستر تجزیه را فراهم می‌کند. لذا در این شرایط این منجر می‌شود که ما آن زیرساخت اجتماعی که لازمه خلق شرایط جدید پیوند خورده و مستحکم است را ایجاد کنیم، این کار سختی است.

برنامه‌ریزی صهیونیست‌ها این بود که مردم جامعه نسبت به تجاوز‌ها انفعال نشان دهند، اما برنامه‌ریزی آن‌ها به‌هم خورد، برای آنکه این برنامه‌ریزی برای انفعال مردم، موفق نشود، باید چه اقداماتی انجام داد؟ 

نکته اول و مهم آن است که یکدیگر را طرد نکنیم و به سمت ایجاد تقابل نرویم. مردم جامعه الان به یکدیگر نزدیک هستند. باید نسبت به ظرفیت‌هایی که منجر به ایجاد تقابل می‌شود و واقعی است، خودآگاه باشیم برخی از آن‌ها تصویر است و اشتباه ماست و وجود ندارد اما فکر می‌کنیم، وجود دارد، خودآگاهی به ما می‌گوید که کجا تقابل وجود دارد و واقعی است.
ما زمانی که در ادبیاتمان نسبت به یکدیگر توهین می‌آوریم، شروع‌کننده این اتفاق هستیم، اولین گام این است که از نفی یکدیگر و توهین به یکدیگر پرهیز کنیم. اتفاقی که قبلاً وجود داشت، قبل از این تقابل‌های تندی را تجربه می‌کردیم.
اگر نتوانیم مثل ساخت اجتماعی که انسان‌ها را کنار هم قرار می‌دهد و باهم کار می‌کنند، رفتار کنیم و اجتماعات کوچک را شکل ندهیم، به ساختار‌های تقابلی که قبلاً وجود داشته برمی‌گردیم و مقابل هم صف‌آرایی خواهیم کرد. چون موتور‌های تفکیک، ساختاری است، بسیار بلند مدت است و بسیار واقعی است، برخی می‌گویند اینطور نیست اما همین است، بالاخره جامعه حرکت دارد، ممکن است که در شدت و ضعف آن بحث باشد اما در اصل آن بحثی نیست. لذا این موضوع نیاز به دقت دارد که نسبت به این وضعیت خودآگاه باشیم و آن رابطه را خلق کنیم و در جامعه معنا ببخشیم.