
فرهیختگان: شیرین عبادی و همفکرانش که سالها با عنوان مدافعان حقوق بشر شناخته میشدند، در مواجهه با تعرض رژیم صهیونی به خاک ایران، رویکردی دوگانه اتخاذ کردهاند. بیانیهای که این گروه منتشر کرده، گویی از سوی فردی خارجی درباره جنگی بیربط به او نوشته شده، بدون اشاره به حملات اسرائیل به غیرنظامیان ایرانی. انگار مقصر اصلی ایران است. این سکوت در برابر تجاوزات، نشاندهنده بیتوجهی به درد مردم ایران است و نامی جز ننگ برای امضاکنندگان آن بهجا نگذاشته است.
در بیانیه خام آنها، جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل نتیجه ضعف رهبری ایران دانسته شد و پیشبینی شد این وضعیت به قیام مردم علیه دولت منجر میشود. این سخنان، بدون محکومیت صریح نقش اسرائیل به عنوان آغازگر حملات، یکجانبه و مغایر با اصول صلحطلبی و حقوق بشر است. چگونه ممکن است مدعیان دفاع از حقوق بشر حتی اشارهای به حملاتی نکنند که بمب بر سر غیرنظامیان در خواب ریخته است؟ اگر این آتش به خانه خودشان میرسید، آیا باز هم چنین مواضعی میگرفتند؟ این گروه درحالیکه در موارد دیگر، بیانیههای تندی صادر میکنند، در برابر نسلکشی در غزه یا تجاوزات اسرائیل به ایران سکوت کرده یا مواضعی گرفتهاند که همسو با منافع اربابان غربیشان به نظر میرسد. این استاندارد دوگانه، اعتبار ادعاهای حقوق بشری آنها را زیر سؤال برده و بار دیگر به مردم ایران ثابت کرد که جایزه صلح نوبل با چه هدفی به این افراد داده میشود.
روز 26 خرداد 1404 گروهی از به اصطلاح فعالان مدنی و سیاسی بیانیهای منتشر کردند که در آن خواستار توقف غنیسازی اورانیوم توسط ایران و پایان فوری جنگ با اسرائیل شدند. در این بیانیه آمده بود که با تأکید بر حفظ تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت مردم، از ایران خواسته میشود غنیسازی را متوقف کند و جنگ ویرانگر با رژیم حاکم بر اسرائیل را پایان دهد. آنها همچنین خواستار کنارهگیری هیئت حاکمه و گذار به دموکراسی شدند.
این بیانیه نه تنها از محکوم کردن تجاوزات اسرائیل به ایران خودداری کرده، بلکه با تمرکز بر توقف غنیسازی، عملاً ایران را مقصر اصلی مناقشه معرفی کرده است. نتیجه منطقی چنین موضعی، پذیرش مشروعیت حمله نظامی به ایران است، آنهم در شرایطی که زیرساختهای غیرنظامی و جان شهروندان بیگناه ایرانی هدف قرار گرفتهاند. این متن، با عادیسازی تجاوز نظامی و سکوت در برابر نسلکشی در غزه، تهی از ردپای حقوق بشر است و سقوط عقلانیت سیاسی و مدنی مدنظر آنهاست.
حتی یک کلمه در محکومیت متجاوز در آن دیده نمیشود و ژست صلحطلبی جای خرد را گرفته است. این بیانیه با لحنی سرد و بیتفاوت به درد مردم، بیماری مزمنی را نشان میدهد که برخی را به دشمن ملت تبدیل کرده است. خواستار توقف غنیسازی شدن در اوج حمله نظامی خارجی، خواستهای غیرواقعبینانه است که به نفع متجاوز عمل میکند. گویی این متن از سوی وزارت خارجه کشوری دیگر نوشته شده و البته که حتی ممکن است آن کشور منصفانهتر موضع گرفته باشد.
این بیانیه، با تکرار استدلالهایی مشابه سخنان مقامات رژیم صهیونیستی پس از حملات به غزه، شرمآور است و فاقد شجاعت صلحطلبانه است. آنها از ترس رنجاندن قدرتهای غربی، نسلکشی در غزه و تجاوز به خاک ایران را محکوم نمیکنند. حملات اسرائیل به زیرساختها و غیرنظامیان، نقض ماده 2 بند 4 منشور ملل متحد و پروتکلهای الحاقی کنوانسیون ژنو است و علیالقاعده جنایت جنگی است، اما اشاره به این قاعدهها هیچوقت در مسلک نوبلبگیران نبوده است. صلحطلبی نیازمند ایستادن بر اصول است، نه دلجویی از همه طرفها.
مواضع این گروه و بیانیه اخیر، واکنشهای منفی گستردهای در داخل و خارج ایران به دنبال داشته است. این بیانیه، بزدلانه و فاقد شجاعت لازم برای محکوم کردن تجاوزات اسرائیل است. صلحطلبی نیازمند ایستادن در جای درست است، نه هر کجا پول بیشتری باشد.
این متن، با لحنی مشابه سخنان مقامات اسرائیلی پس از حملات به غزه، شرمآور است و نشاندهنده مسخ شدن در برابر حقیقت. حتی مقامات خارجی که گاهی علیه ایران موضع میگیرند هم صریحتر متجاوز را محکوم کردهاند. این بیانیه که گویی برای جلب تأیید کابینه جنگ اسرائیل نوشته شده، فاقد اصالت است و اندک اعتبار امضاکنندگان را هم به چالش کشیده است. در این بازار وطنفروشی، کسانی که بدون لکنت از تجاوز اسرائیل سخن میگویند و نگران فاند و اقامت نیستند، شرف و اصالت خود را حفظ کردهاند. اما امضاکنندگان این متن، با کتمان تجاوز آشکار اسرائیل و ادعای بدون پشتوانه درباره نظر مردم ایران، ننگ ابدی را برای خود خریدهاند.
گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.