
این یادداشت نه برحسب وظیفه تشکیلاتی که برای تسکین وجدان روزنامهنگاریام نوشته میشود. چه آنکه دکتر طهرانچی که تا بامداد جمعه 23 خرداد رئیس دانشگاه آزاد بود حالا دیگر یک «شهید» پشت نامش دارد و به جای شهرت در روی این کره خاکی، آشنای آسمانهاست. تا قبل از این و در این سالها به خاطر موجودیت روزنامه سعی میکردیم افقهای محتوایی خودمان را با رئیس دانشگاه در میان بگذاریم و راهی برای همکلام شدن و تبیین دیدگاهها پیدا کنیم. ارجاع به صدها اختلافنظر و تفاوت نظرگاه ما و او، داستانی طولانی است اما همین که حدوداً 7 سال در مقام روزنامه دانشگاهی که دکتر طهرانچی رئیسش بود این راه ادامه پیدا کرد یعنی چیزهای مهمی با مبنا قراردادن منافع ملی و دفاع از گفتمانی که به آن معتقد بودیم به نقطه اشتراک رسید.
شاید ویژگی معلم بودن و عادت به سر و کله زدن با نسل جدیدتر در مقاطع زمانی مختلف از او کسی ساخت که از زاویهها و تفاوتها، جایی برای همکلامی و تلاش برای خلق مسیر مشترک پیدا میکرد. نه به این معنا که تفاوت به کل نیست و نابود شود و طرف مقابل نظرش را در ذهنش دفن کند. اینها را نوشتم که بگویم این متن مجمل برای کسی است که دیگر نیازی به تعارفات دنیایی و تشریفات رئیس و مرئوسی ندارد.
ولی کسی که به دست شقیترین انسانهای عصر و شاید همتراز خونخوارترینهای تاریخ بشر از دنیا برود، حتماً انسان عادی نبوده است. او سالها هدف اول فرزندان ابلیس بود و برای همین مجبور به یک زندگی غیرعادی میشد. جرم او اما افتخارش بود. درجه علمی و توان دانشی درجهیکی که صهیونیستها را دستکم دو دهه کلافه کرد، بدون شک افتخار دارد. کشف و آموزش صدها استعداد جوان ایرانی در علم پیشران هستهای و احتمالاً چیزهایی که ما به طور طبیعی و به خاطر ذات محرمانه کار از آنها بیاطلاعیم، حتماً خنجری در پهلوی دشمن این خاک بوده و اینها افتخار کمی نیست. جنس این افتخار اما با پایان زندگی در دنیا و روی زمین تمام نمیشود.
کار و میراث گرانبهای دکتر طهرانچی چیزی نیست که با هزاران موشک و سلاح مدرن دیگر حذفشدنی باشد. این را همان قاتلهای کرواتزده صهیونیست بهتر میدانند. از دست دادن دانشمندی که در طول سالهای اخیر به اذعان دوست و دشمن مسیر دانشگاه آزاد را تغییر داد، هر وطنپرست و دلبسته انقلاب را غمگین میکند. اما این پایان زیبا و گرفتن مدال نهایی شهادت، راه محتوم سالها مجاهدت علمی شهید طهرانچی بود. به لیست شهدای بامداد جمعه نگاه کنید؛ جمعی از نخبگان علمی و نظامی که خار چشم دشمن صهیونی بودند. برای فهم کار آنها هزاران ساعت فکر و حرف و نوشتن نیاز است. کسانی که ستونهای قدرت ملی ما روی توان و عمل آنها بنا شد و هرکدام میراث بزرگی برجا گذاشتند.
شاید برای فهم بزرگی و عظمت این شهدا راه راحتتر صحبت درباره قاتلان باشد؛ چکیده مستکبران عالم و عصاره رذائل بشریت. خودشان گفتهاند نتیجه ماهها برنامهریزی و مدرنترین و بهروزترین ابزارآلات نظامی و امنیتی را آن شب در حمله به جان این نخبگان به کار گرفتند. این صحنه عظیم تاریخی نشان میدهد چه جانهای گرانبهایی از آغوش ملت ایران به آسمانها پرکشیدند.
طهرانچی اما نه فقط یک نخبه علمی بود که توان هستهای ایران مدیون امثال اوست، بلکه در طول سالهای اخیر منشأ تحولات بزرگی در سطح آموزش عالی هم شد. شاید این ویژگی مهم طهرانچی در سایه شخصیت علمیاش پنهان شود.
درباره این مسئله مهم اهالی دانشگاه و مدیران و فعالان علم و فناوری در ایران باید کار تحلیلی کنند تا ریلگذاریهای او در دانشگاه آزاد به بنایی مستحکم برای آینده کشور تبدیل شود.
مسئله مهمتر اما برای من تصریح و تأکید بر یک واقعیت مهم سیاسیاجتماعی است. اینکه ایران 1404 بیشتر از همیشه به همگرایی ملی و ترمیم سرمایه اجتماعی نیاز دارد. این هدف راهی غیر از وحدت بر سر منافع عمومی و ملی که حتماً بر پایه ارزشهای بنیادین ایستادهاند، ندارد. همبستگی اجتماعی و ترمیم شکافها همانقدر بدون توجه به پایگاه مذهب و سنتها نشدنی است که بدون تمرکز بر گسترش عدالت اجتماعی و آزادیهای مشروع عملی نخواهد شد.
دکتر محمدمهدی طهرانچی نه در جلسات خصوصی و پشت درهای بسته، بلکه در باز گذاشتن دست روزنامه دانشگاه در پیمودن این مسیر به صورت عملی نشان داد تأمین منافع عمومی و ملی را با عمق جان قبول داشت. امروز که همای سعادت شهادت روی شانههای این استاد بزرگ نشسته، بهراحتی میتوان مشی عملی او در اداره یک نهاد اجتماعی به وسعت دانشگاه آزاد را فهم کرد و برای تاریخ ایران نوشت که او از سنگر دانشگاه سنگ ایران را بر سینه میزد. شهادت گوارای وجودش.