
این روزها بحث سریال «سووشون» داغ است و قسمت اول این سریال هم پخش شده؛ هرچند قسمت اول خیلی جذاب و باکیفیت نبود؛ اما مجدد بحث این رمان و نویسنده آن، سیمین دانشور بر سر زبانها افتاده است؛ حتی چند دوست کتابفروش هم نقل میکردند که بعد از این سریال آمار فروش این رمان چندبرابر و مجدد درخواست به ناشر داده شده است که این رمان را برای کتابفروشی ارسال کنند.
همه این مسائل باعث شد یکی از مهمترین رمانهای ایرانی که نویسنده آن هم یک زن است؛ بار دیگر بر سر زبانها باشد و حالا فرصت خوبی است که به این اثر توجه شود؛ اثری که برخی از اهالی ادب و فرهنگ آن را جزء پنج اثر مهم ادبیات داستانی ایران معرفی میکنند و برخیها هم معتقدند رمانی است که چند دهه از زمانه خودش جلوتر بوده. اما آنچه اهمیت دارد چگونگی شکلگیری این رمان و اتمسفر دوره خودش و افکار دانشور است که دارای اهمیتی بسیار است و تا این مسائل مشخص نشود شاید اهمیت این رمان فهمیده نمیشود.
سیمین دانشور و سووشون: دانشور در خانوادهای تربیت شده بود که خیلی افکار چپی یا آنارشیسم در آن وجود نداشت؛ پدرش پزشک بود و مادرش هم اهل شعر و در مدرسه انگلیسیها درس خوانده بود و بعدها تا مقطع دکترا ادبیات خوانده بود و دوسال هم در آمریکا در دانشگاه استنفورد زیباشناسی مطالعه کرده بود. این موارد نشان میدهد دانشور از اساس افکار سیاسی نداشته و بعدها بحثی مطرح شد که پس از ازدواج با جلال افکار سیمین تغییر کرده است که او خودش این بحث را رد کرد و تأکید داشت جلال آلاحمد همسر من بود؛ اما هیچگاه در افکار با او همنظری کامل نداشتم.
پرسشی اینجا مطرح میشود که چرا سیمین دانشور با چنین خاستگاهی دست به نوشتن این رمان میزند؟
سیمین معتقد است این رمان برگرفته از دو اتفاق است؛ اولی خاطرات خودش در سالهایی که در رادیو مشغول به کار بوده و به شیراز سفر میکند و این سفر تقریباً در بازه ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۱ است که سربازان انگلیسی و هندی و ایرلندی در شیراز بودند و در حق مردم محلی ظلم میکردند و خانهای آن منطقه هم از سر اجبار تن به خواستههای سربازان و فرماندهان آنجا میدادند که این وقایع تلخ باعث شد این رمان را بنویسد.
واقعه بعدی کودتای ۱۳۳۲ است که باعث شد جامعه ایران دچار افسردگی شود و بهنوعی انفعال تن دهد؛ در چنین شرایطی است که دانشور شروع به نوشتن این رمان میکند، در واقع این رمان نوعی ترسیم واقعیت در قالب داستانی است و دانشور نه از باب ایدههای روشنفکری و نه از باب افکار خاصی، بلکه از نوعی واکنش به امر واقع بوده که تصمیم به نوشتن چنین اثری در او شکل گرفته است؛ به همین جهت مشخص میشود دانشور با آن تحصیلات و افکار چرا این اثر را کار کرده؟ او به دنبال این مسئله بوده است که چنین وقایعی از ساحت تاریخی و حافظه جمعی ایرانیان پاک نشود و بهعنوان یک زن ایرانی دلسوز وطن در تلاش بوده چنین اثری باعث شود در آن مقطع و بعدها، خودآگاهی شکل بگیرد و جامعه متوجه شود در چه شرایطی است و در چه شرایطی بوده، یعنی مسئله دانشور در این رمان مشابه کار یک مورخ است که دوست دارد برای پیشرفت وطن خودش از تاریخ و دانش تاریخی استفاده کند. دانشور با همه آن افکار که بهشدت از سیاست هم دور است و از سیاست کنارهگیری هم میکرد؛ اما در نقش یک مورخ دلسوز وارد میشود و چون خودش میگوید سواد و وضعیت فرهنگی هم در آن مقطع یعنی دهه چهل خیلی خوب نبود؛ سعی میکند به سادهترین صورت و یک رمان به زبان ساده را بیان کند که در صحنه اجتماعی مفید باشد.
دهه چهل و سووشون: مسئله مهم دیگری که درباره این رمان باید بیان کرد، دوره و زمانهای است که دانشور این کار را شروع میکند. سووشون سال ۴۸ به بازار عرضه میشود و این یعنی انتهای دهه 40 است که دانشور این کار را برای جامعه مینویسد؛ از باب جامعهشناختی اگر بخواهیم شرح دهه 40 را صورت دهیم، این دهه همان مقطعی است که برخی کارشناسان اقتصادی معتقدند دهه شکوفایی ایران است و بهنوعی موفقیتهای نسبی این دهه است که توهم وسیعی به شاه میدهد که در دهه بعدی دیگر دست از سرکوب نمیکشد. بهنوعی هنگامی که ۱۶ سال از کودتا گذشته پهلوی دوم توانسته با کمک دانشگاهها و اندیشکدههای آمریکایی طرحی از توسعه را شکل دهد. هنگامه فراموشی واقعهای مثل کودتاست و حکومت سعی میکند عادیسازی کند و بگوید سیاست و امر سیاسی برای افراد و اجتماع سم است و همه باید زندگی خودتان را ادامه دهید و به طرح حکومت وقت بله بگویید. در چنین شرایطی که همه افقها به سمت توسعه حرکت میکند بسیاری از روشنفکران مخالف حکومت در دستگاه سرکوب شریک شدهاند یا در استخدام دولتند و عادیسازی با آمار موفقیتآمیز اقتصادی درحال پخش است؛ چنین رمانی چه معنایی میدهد؟
به نظر دانشور نه از لنز یک زن آکادمیک و تحصیلکرده و نه از لنز معدود زنان روشنفکر ایرانی، بلکه از منظر یک هموطن و یک ایرانی احساس میکند مسئله عادیسازی و حلشدن در زندگی روزمرهای که پهلوی دوم پروپاگاندا میکند؛ نوعی بیوطن شدن یا از جا کندهشدن انسان ایرانی است. دانشور گویی متوجه شده افسونزدایی حکومت از سیاست و شعارهای توسعهخواهانه و اقتصادی خیلی شبیه به همان بحث مهم الکسی دو توکویل است که معتقد بود افسونزدایی آمریکاییها شور زیستن را از ما گرفته است. نوعی در رنج عدم شور زیستن به سر میبریم یا اگر بهتر بخواهیم توضیح دهیم شبیه به بحث نیچه است.
این مدل زندگی و این راحتی رقتانگیز هیچ از انسانیت ما نخواهد گذاشت و ما دیگر انسان نخواهیم بود؛ گویی دانشور میدانست ایران و انسان ایرانی نه با این حلشدن در صحنه جهانی، بلکه با ایدهای ماندگار بوده که دقیقاً خلاف این مسئله رفتار کرده است؛ درخت ایران نه به جهت حلشدن در آب و وصلشدن به آب جهانی پیشرفت میکند، بلکه حاصل آبیاریشدن با خون است از سیاوش در بحثهای شاهنامه تا امام حسین(ع) در ایدههای شیعی؛ بهنوعی دانشور در زمانی که احساس میکند. ما درحال حلشدنیم و ایران و ایرانی ماندن در خطر است. این اثر را در دههای مینویسد که همه به دنبال عادیسازی حداکثری هستند و قصد دارند استعمار و کودتا را هم حتی مفید نشان دهند.
بازگشت ایران به سیاست: ایرانیان یکبار در واقعه جنبش تنباکو و ایضاً اتفاقات مشروطه بهشدت به ساحت سیاسی ورود پیدا کرده بودند؛ نهضت ملی نفت و مصدق همبار دیگری بود که ایران را یکپارچه وارد چرخه سیاست کرده بود اما کودتا ۱۳۳۲ و بعد دستگاه سرکوب حکومت به همراه دخالت آمریکاییها استبداد شدیدی را شکل داده بودند که هرگونه عمل سیاسی را در شروع خفه میکردند. در چنین وضعیتی دستگاه پروپاگاندای پهلوی استبداد نرم را هم شکل داده بود، فقط سرکوب ساواک و آمریکاییها نبود؛ استبداد نرم مکانیسم نامرئی را شکل داده بود که دوگانه زندگی خوب و زندگی سخت را صورتبندی کرده بود.
در سمت زندگی خوب عدم توجه به سیاست و زندگیکردن را تبلیغ میکرد و در سمت زندگی سخت ورود به عرصه سیاست را شکل داده بود. استبداد نرم قصد داشت نشان دهد بهترین شیوه زندگی سیاستزدایی از هر فرد و اجتماعی است و اینجا باز هم میتوان از ایده الکسی دوتوکویل استفاده کرد که چنین جوامعی را اینگونه شرح میدهد (انسانهایی محبوس در قلبهای خودشان) یعنی بیتفاوت به سیاست و مسائل اجتماعی؛ و این همان ایدهای بود که استبداد نرم به دنبال آن بود. دانشور با شخصیتپردازی از «زری» که مهمترین سوژه داستان او است نشان میدهد زری هم نه از سیاست استقبال میکرد نه از افرادی که اهل سیاست باشند، بلکه حتی یوسف شوهر خودش را هم از کارهای سیاسی منع میکرد.
اما همین زری بعد از کشتهشدن یوسف شوهرش متوجه شد حتی اگر تن به زندگی خوب هم دهد، این حد وسیع دخالت و شرارت طرف مقابل باز هم زندگی او را ویران میکند؛ پس برای نجات زندگی خودش هیچ راهی جز ورود به صحنه سیاست و سیاستورزی وجود ندارد و اگر تن به زندگی خوب دهد ویرانی وسیعتر ازآنچه باید باشد، رخ خواهد داد. بهنوعی سیمین دانشور دعوت مجددی به بازگشت به سیاست میکند و نشان میدهد در دورهای که استبداد نرم در تلاش است سیاست را بهطورکلی بیمعنا کند، دانشور نشان میدهد ایرانیان و انسان ایرانی اگر قصد دارد کاری را برای پیشرفت وطن شکل دهد هیچ راهی به جز بازگشت به سیاست و مطالبه هویت خودش ندارد و اگر تن به استبداد نرم دهد سرنوشت (زری) در انتظار بخش وسیعی از زنان و هموطنان کشور است. بهنوعی دانشور با این رمان مجدد تصویر و تخیلی از ایران سیاسی را شکل میدهد که برگرفته از امیدی است که از خرداد ۴۲ متولد شده است و حالا این اثر قصد دارد مجدد حافظه جمعی ایرانیان را تلنگر بزند و بگوید تنها راه نجات دعوت به هویت جمعی و سیاسی ایرانیان است.
نتیجهگیری: رمان «سووشون» یکی از مهمترین رمانهایی است که امروز هم هنوز زنده است؛ شخصیت داستان از زری تا یوسف همه در شرایط فعلی و اتمسفر فعلی مانا هستند و نباید تصور کرد دانشور فقط آن مقطع را موردنظر داشته، بلکه این رمان امروز هم طرح بحثهایی ویژهای را داراست؛ چراکه هنوز دعوت به دو نوع زندگی واقعی است و هنوز هم حلشدن در نظمی بیرون از سیاست و امر سیاسی وجود دارد و امیدوارم که پررنگ شدن این رمان بار دیگر به خودآگاهی جمعی ما ایرانیان کمک کند.