تاریخ : ۲۲:۳۳ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۰
کد خبر : 207815
سرویس خبری : جهان شهر

اهداف اولین عملیات داعش علیه دولت جولانی

برخورد الگوی خلافت‌خواه با مدل امارت

اهداف اولین عملیات داعش علیه دولت جولانی

نخستین عملیات این گروه علیه حکومت جولانی در استان جنوبی سویدا و علیه عناصر لشکر ۷۰ ارتش حکومت جدید سوریه که در دولت جولانی به یکی از شاخه‌های «ارتش آزاد سوریه» تحویل داده شده، صورت گرفت. عملیات در سویدا، بیشتر از آنکه هدف بودن این استان را نشان دهد، به این دلیل انتخاب شده که نسبت به دیگر استان‌های جنوب، خط اول دسترسی از سمت صحرای شرقی سوریه است.

روز پنجشنبه (8 خرداد 1404، 29 می 2025) داعش در عملیاتی که نخستین عملیات این گروه علیه حکومت جولانی توصیف شده است، به عناصر نظامی دولت وی در جنوب سوریه حمله کرد. این گروه ادعا کرده بمبی کنار جاده‌ای را علیه این عناصر منفجر کرده است. در پی این اتفاق، یک سرباز کشته و 3 نفر دیگر زخمی شدند. از نظر ابعاد نظامی، این عملیات کوچک به نظر می‌رسد، اما موقعیت جغرافیایی این نگرانی را ایجاد می‌کند که احتمالاً عملیات‌های بعدی نیز در کار باشند.

عملیات در کجا و علیه چه گروهی انجام شد؟
عملیات در استان جنوبی سویدا و علیه عناصر لشکر 70 ارتش حکومت جدید سوریه که در دولت جولانی به یکی از شاخه‌های «ارتش آزاد سوریه» تحویل داده شده، صورت گرفت. ارتش آزاد سوریه در همان ابتدای بحران سوریه در سال 2011 اعلام موجودیت کرد، از افسران جداشده از ارتش اسد تشکیل شد و دیدگاهی سکولار و لیبرال داشت. با این حال، نیروهای لشکر 70 که به «قوات التنف» نیز مشهور بوده‌اند، نیروهایی جنوبی هستند و از محیطی‌اند که به سمت دیدگاه‌های رادیکال، بیشتر از سکولاریسم اولیه ارتش آزاد نزدیک است. نیروهای لشکر 70 در دولت جولانی در ریف دمشق -که عمدتاً حاشیه جنوبی این شهر را در برگرفته- و جنوب سوریه مستقر شده‌اند؛ چه اینکه این نیروها خاستگاهی جنوبی دارند.
استقرار این گروه در جنوب دمشق را می‌توان به نیازهای جولانی مرتبط دانست. حکومت جولانی منحصر به استان ادلب و برخی استان‌های حلب در شمال سوریه بود. او یک هفته پس از آغاز حمله علیه دولت اسد ناگهان رهبری تمام شورشیان را بر عهده گرفت تا گزینه آن‌ها برای جایگزینی اسد باشد. گرچه جولانی در شمال سابقه زیادی دارد، این قضیه در جنوب متفاوت است. از سوی دیگر، او در جنوب با تحرکات زیادی از سوی مخالفان خود، از جمله دروزی‌ها، روبه‌روست. بر همین اساس، وی بر روی جناح‌های مسلحی که با وی ائتلاف کرده و به این مناطق تعلق دارند، حساب کرده است.
از نظر جغرافیایی، عملیات در استان جنوبی سویدا صورت گرفته که در کنار درعا و قنیطره، یکی از سه استان جنوبی این کشور است. آنچه در خصوص سویدا اهمیت دارد، نفوذپذیری آن از جانب صحرای شرقی سوریه است؛ جایی که ضمن انطباق با محل اصلی فعالیت داعش، با رفتار و تحرکات این گروه در صحرانوردی‌های سریع نیز منطبق است. اعضای داعش که در صحرای شرقی پناه گرفته و می‌توانند به راحتی و سرعت از مسیرهای صحرایی تردد کنند، می‌توانند با سهولت بیشتری به سویدا دسترسی یابند.
از این رو، عملیات در سویدا، بیشتر از آنکه هدف بودن این استان را نشان دهد، به این دلیل انتخاب شده که نسبت به دیگر استان‌های جنوب، خط اول دسترسی از سمت صحرای شرقی سوریه است. این قضیه نکات دیگری نیز در خود دارد.
1. دولت جولانی در شمال با تحرکات ترکیه و گروه تروریستی وابسته به آن موسوم به «ارتش ملی سوریه» مواجه است، اما به دلیل ارتباطات با آنکارا، این اقدامات به تنش منجر نشده است. در ساحل، روسیه در مناطق علوی‌نشین مستقر است که ساکنانش با نظام سابق روابطی داشته‌اند، اما طی ماه‌های اخیر علوی‌ها سرکوب شده و با روس‌ها نیز توافقاتی حاصل شده است. در شرق، نیروهای آمریکایی استقرار یافته و از کردها تحت رهبری مظلوم عبدی حمایت می‌کنند، اما با این حال توافقی با کردها نیز حاصل شده است.
در جنوب اما وضعیت متفاوت است. صهیونیست‌ها در جنوب به پیشروی پرداخته و همزمان دروزی‌ها نیز مناطق جنوبی که از استان‌های این منطقه تا ریف دمشق کشیده می‌شود، در اتصال به حمایت صهیونیست‌ها از جولانی، حرف‌شنوی ندارند. در حال حاضر، اضافه شدن داعش به جنوب، افزودن ضلع دیگری به بازیگران در این منطقه است. گروه‌های مسلح متحد جولانی، دروزی‌ها و ارتش رژیم‌صهیونیستی سه بازیگر قبلی بودند که داعش نیز به آن‌ها مجدداً اضافه شد.
2. با توجه به محیط‌های مختلف سوریه، داعش فعلاً در جنوب امکان خودنمایی دارد. در ساحل، روسیه و علوی‌ها جایی برای فعالیت این گروه باقی نمی‌گذارند. در شمال، ترکیه در همکاری با گروه تروریستی موسوم به «ارتش ملی سوریه» حتی سهم چندانی به تحریرالشام نداده و در شرق نیز آمریکا و کردها تسلط دارند. از این رو، جنوب که به اغتشاش کشیده شده و نیروی مسلطی ندارد، محلی مناسب برای فعالیت داعش است.
3. استان سویدا با وجود وضعیت با ثبات خود در طول بحران سوریه، وضعیتی یافته که باعث شدت‌گیری درگیری‌ها در آن شده و به استعفای استاندار این استان منجر شده است. نیروهای ارتش دولت اسد در ابتدای بحران استان سویدا را از نظر نظامی-امنیتی ترک کرده و اداره امور را به گروه‌های مسلح محلی واگذار کردند، اما حضور نمادین خود را از طریق استاندار و فرماندهان عالی ادامه دادند. این اتفاق باعث شده تا سویدا در طول بحران آرام باشد. با این حال، در دولت جدید، گروه‌های مسلح که از رهگذر تحولات قبلی قدرت گرفته بودند، قصد دارند از تحولات جدید نیز منفعتی کسب کرده و استقلال خود را از دولت مرکزی ارتقا دهند. «مصطفی البکور»، استاندار سویدای سوریه در حکومت جولانی، یک هفته قبل در روز جمعه 2 خرداد (23 می 2025) مورد حمله گروه‌های مسلح قرار گرفت تا این اتفاق باعث شود او از مسئولیت خود استعفا دهد.

نکات
برای فهم تحولات شکل‌گرفته در منطقه و اتفاقاتی که یک طرف آن داعش و طرف دیگرش حکومت جولانی قرار دارد، باید برخی از مسائل روشن و تعیین شوند.
1. ادامه مبارزه؛ راه صدور بحران
اندیشه جهاد «بی‌پایان» منبعث از دوره خلفای نخستین است. با توجه به شورش‌های شکل‌گرفته در شبه‌جزیره عربستان، خلفای وقت برای صدور بحران و پایان دادن به تنش‌های داخلی و سپس جهت پی‌ریزی حکومت بر مبنای هویت عربی، دسته‌‌های قبایل عربی را از شبه‌جزیره به منظور جنگ، به سمت عراق و شام سوق دادند. جالب آنکه تمرکز این سپاه نیز بیشتر از هر سرزمینی، تصرف سرزمین‌های عربی‌نشین ساسانی و امپراتوری روم شرقی بود که با مقاومت بسیار سخت قبایل عربی ساکن در این مناطق روبه‌رو شد؛ امری که اهمیت پیوند عربی در دیدگاه خلفا و مشاورانشان را نشان می‌داد. تنها توقف و انتقاد در این خصوص به خلیفه چهارم مربوط است که تمرکز بر توسعه نظامی فتوحات را بدون توجه به ضرورت‌های اسلامی و حکومتی مانند گسترش شریعت و عدالت، اشتباه می‌دانست. او نیز می‌توانست برای سرپوش نهادن به اختلافات، مسیر فتوحات را در پیش گیرد، اما در راهی دیگر حرکت کرد. از این رو، مسئله جهاد و فتوحات مداوم یا پیوسته مسئله‌ای قدیمی و ریشه‌دار در تفکرات اهل سنت است. در این دیدگاه، توسعه مادی و فیزیکی جغرافیایی اولویت داشته و ایجاد تغییرات فکری در سرزمین‌های به دست آمده نیز، با همان ابزار گسترش فتوحات، یعنی شمشیر صورت می‌گیرد؛ اگر افرادی به فکر و دین ما درنیامدند، راهی جز مواجهه با زور نخواهند داشت. از این رو، مناطق مفتوحه، پس از مدتی تغییر شکل یافته و خود به سکویی برای گسترش قلمرو تبدیل می‌شدند. در سال‌های ابتدایی ظهور اسلام و پیش از روی کار آمدن خلفا، آنچه جریان داشت، «دعوت» بود و حتی اگر کار به درگیری کشیده می‌شد، این قضیه ذیل دعوت به دین و عدالت صورت می‌گرفت. اما در دوران خلفا، فتوحات در صدر قرار گرفته و دعوت و پذیرش اسلام توسط ساکنان مناطق مفتوحه چندان موضوعیت نداشت. این قضیه تا جایی پیش رفت که برخی از خلفا در دوران بنی‌امیه، خواهان اسلام آوردن غیرمسلمانان نبودند تا بتوانند همچنان از آن‌ها جزیه گرفته و خزانه خود را پر کنند. این مسئله نشان می‌دهد اولویت نه دعوت و پذیرش اسلام که بلکه اساس فتوحات تسلط جغرافیایی و سلطه بر امور سیاسی-اقتصادی بود. این قضیه تا به امروز برای جریان قدیمی مبارزان اهل سنت دارای اهمیت بوده است. طرفداران دیدگاه جهاد در افغانستان و سوریه که موفق به تسلط بر کابل و دمشق شده‌اند، خواهان ادامه مبارزه‌اند، اما در کجا و با چه کسی؟ پاسخ این سوال مهم به خارج از مرزها مربوط می‌شود. مبارزه بی‌پایان شیوه‌ای قدیمی برای صدور بحران است و اگر جولانی آن را پیگیری نکند، طعمه داعش خواهد شد. با این وجود، احتمال جهت‌دهی نیز وجود دارد؛ به این شکل که برخی با فعال کردن داعش در سوریه، جولانی را نسبت به خارج شدن کنترل امور از دست خود هیجان‌زده کرده و وی را برای جلوگیری از سقوط خود، به سمت تحرکات در خارج از سوریه و به ویژه در عراق بکشانند. این فعال شدن داعش، لزوماً نباید توسط نیروی خارج از این گروه انجام شود، بلکه خود داعش می‌تواند با چند عملیات علیه جولانی، وی را به این نتیجه برساند که باید برای ساقط نشدن توسط جهادی‌ها، دست به استمرار مبارزه بزند. آشکار است که میوه این تحرکات نهایتاً توسط داعش برداشت خواهد شد که پیش از این نیز جولانی را به خود جذب کرده بود.
2. امارت؛ مینیاتور خلافت‌خواهی
«امارت» محدود کننده «خلافت» و حصر جغرافیایی «جهاد» به حساب می‌آید. جهاد مداوم ذیل خلافت، می‌تواند به تکرار گذشته و شکل‌گیری امپراتوری‌های بزرگ منجر شود؛ امری که مطلوب غرب نیست. از این رو، مدل ضعیف‌شده اما همچنان مخرب آن یعنی «امارت» جایگزین امر خلافت شده است. در این مدل، حکومت تحت زعامت امیر توسعه‌ای فرامرزی نمی‌یابد و جهاد در سرزمین‌های دیگر وظیفه نیست. از این رو، نوعی نظام سیاسی محدود و سخت‌گیر برای تخریب یک محدوده سرزمینی شکل می‌گیرد که در این تخریب‌گری فوایدی برای غرب دارد، اما به دلیل عدم اتصال سرزمین‌های مختلف به یکدیگر، مضراتی نیز برای آن ندارد. با این حال، نیروی حرکت برای ایجاد امارت، در ابتدا شباهت فراوانی به تشکیل خلافت دارد.
3. داعش؛ جاذب سرخوردگان مبارزه
طالبان و القاعده بیشتر متمایل به تشکیل حکومت مدل امارت و داعش نماینده خلافت است. با آشکار شدن خطوط امارتی طالبان و القاعده با محدود کردن امر جهاد و جغرافیای آن، نیروهای جهادی بازایستاده برای جهاد مداومی که برای ساخت خلافت و گسترش آن نیاز است، به سمت داعش سوق می‌یابند.
4. نسبت خلافت و امارت با عربیت
دیدگاه امارت‌خواهی طالبان و القاعده نه‌تنها از منظر دینی، بلکه از جایگاه قومی ریشه در اعراب و فکر عربی دارد. اشغال افغانستان توسط شوروی، مجاهدان عربی را به افغانستان کشاند و بر دیدگاه‌های منجر به شکل‌گیری طالبان اثر گذاشت؛ نمونه آشکار آن لانه‌کردن القاعده در دولتی بود که طالبان آن را در سال 1996 ساخت و تا 2001 حفظ کرد. القاعده نیز اساسی عربی داشت که ریشه‌ای به شبه‌جزیره عربی می‌رسید؛ گرچه در دیگر مناطق جهان نیز ریشه کرد.
5. صادرات و مشغول‌سازی تفکرات جهادی خارج از شبه‌جزیره عربی
قوای جهادی که دو نیروی امارت‌خواه طالبان و القاعده و نیروی خلافت‌خواه داعش را ایجاد کردند، ریشه در شبه‌جزیره عربی داشته، اما با صادرات به حاشیه این شبه‌جزیره کشانده شدند. دیدگاه‌هایی که منشأیی در شبه‌جزیره دارند، در حاشیه آن از افغانستان گرفته تا سوریه و شمال و شرق آفریقا قدرت گرفته‌اند. این سیر نشان می‌دهد، دولت‌های عربی شبه‌جزیره، با صادر کردن پیروان دیدگاه‌های جهادی، آن‌ها را به اقدام در خارج از شبه‌جزیره مشغول می‌کنند تا بدون مزاحم در قلمرو خود حکومت کرده و با ابزارسازی از این افراد، در خارج از قلمرو خود صاحب نفوذ شوند.
6. وجوه خلافتی و امارتی حکومت سعودی
امارت و خلافت، شباهت فراوانی به حکومت آل‌سعود و ائتلافش با وهابیان دارند. عربستان از منظر مناسبات داخلی و شخصی‌سازی حکومت که در نام‌گذاری کشور نیز مشهور بوده و پسوند سعودی به عربستان افزوده شده است، شبیه امارت، ولی در جاه‌طلبی برای رهبری جهان اسلام و جهان عرب، شبیه به خلافت است.
7. عراق و سوریه قلب فعالیتی جمعیتی، ایدئولوژیک و تاریخی داعش
داعش پس از سرکوب در غرب آسیا شاهد فعالیت و رشد شاخه‌هایش در سمت افغانستان، شمال آفریقا -لیبی- و جنوب این قاره -موزامبیک- بود. با این حال، بدنه اصلی آن در عراق و سوریه قرار دارد. گروه‌های توده‌ای و نخبگانی سازنده آن، علائق عربی و جغرافیایی آن و اماکنی که قصد دارند تصرف کنند، همه در غرب آسیا حاضرند. از این رو، به جای بومی شدن داعش در افغانستان یا آفریقا، همه به سمت کمک به احیای شاخه غرب آسیا متمایل می‌شوند. شاید امارت‌ها در جغرافیاهای دوردست حصر شده و نگاهی نیز به غرب آسیا نداشته باشند، اما خلافت‌خواهان به هم رسیده در داعش، اینگونه نیستند. بدین سان، اگر امارت دارای قلب حکومتی نیست، خلافت دارای این قلب بوده و آن در غرب آسیا قرار دارد.