
چهلم و سومین سالگرد تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی فرصتی ارزشمند برای تأمل دوباره در نقش و جایگاه این نهاد بزرگ در معماری حکمرانی ملی و پیشبرد اهداف توسعهای کشور است. دانشگاه آزاد، نهفقط یک مجموعه آموزش عالی، بلکه یک نهاد اجتماعی با کارکردهای گسترده در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. در پرتو این جایگاه، میتوان آن را یکی از موفقترین نمونههای نهادسازی بومی در جمهوری اسلامی دانست؛ نهادی که برآمده از اراده مردمی، طراحی نوآورانه و پیوند ارگانیک با مسائل واقعی جامعه بوده است. این دانشگاه بهخوبی توانسته است میان علم و سیاست، دانش و جامعه، و نظام آموزشی و نظام حکمرانی، پلی پایدار ایجاد کند. در این یادداشت، تلاش شده است تا با نگاه سیاستگذاری عمومی و حکمرانی، تجربه دانشگاه آزاد را در این چهار دهه مرور کرده و به تحلیل تأثیر آن بر آینده حکمرانی در کشور بپردازد.
یکی از ویژگیهای ممتاز دانشگاه آزاد اسلامی، ساختار تأسیسی و نهادی آن بهعنوان یک نهاد عمومی غیردولتی است. این ویژگی سبب شده تا از ابتدا، دانشگاه بر مدار حکمرانی مشارکتی و اجتماعی بنا شود. برخلاف بسیاری از نهادهای آموزشی که وابسته به بودجه عمومی هستند، دانشگاه آزاد از طریق مشارکت مردم و شهریه دانشجویان شکل گرفت و تداوم یافت. همین مسئله، استقلال نسبی این نهاد را در سیاستگذاری، نوآوری و پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه تضمین کرد. ساختار هیئت مؤسس، هیئت امنا و شوراهای تخصصی دروندانشگاهی، مصداقی از مفهوم شورا در آموزههای اسلامی است که بر مشارکت عقلگرایانه و مبتنی بر مصالح عمومی تأکید دارد. در چهارچوب حکمرانی مشارکتی، دانشگاه آزاد توانسته است به عنوان یک نهاد مردمی، ظرفیت بالایی برای تحقق «سیاستگذاری همگرا» فراهم سازد. در ادبیات حکمرانی، نهادهایی که بدون اتکا به بودجه عمومی و با بهرهگیری از منابع مردمی به تولید و توزیع خدمات عمومی میپردازند، از ستونهای «حکمرانی مشارکتی» محسوب میشوند. دانشگاه آزاد اسلامی، با بیش از 400 واحد در سراسر کشور، نمونه بارزی از چنین نهادهایی است.
این دانشگاه با در اختیار داشتن نزدیک به یک و نیم میلیون دانشجو، صدها هزار فارغالتحصیل سالانه، دهها هزار عضو هیئت علمی و بیش از 20 هزار نیروی اداری، عملاً بخشی از نیروی انسانی دولت آینده را تربیت کرده و میکند. از این منظر، دانشگاه آزاد نه یک نهاد صرفاً آموزشی، بلکه شریک استراتژیک دولت در تربیت، سیاستگذاری، و حتی اجرا در سطوح مختلف حاکمیتی است.
در حکمرانی مدرن، یکی از شاخصهای اساسی موفقیت نظام آموزشی، میزان توزیع فرصتهای برابر برای دسترسی به آموزش باکیفیت است. دانشگاه آزاد اسلامی از نخستین سالهای تأسیس، توسعه جغرافیایی خود را با رویکرد مسئلهمحور و نیازمحور آغاز کرد. دانشگاه آزاد اسلامی، با ایجاد واحدهای دانشگاهی در محرومترین مناطق کشور، از روستاهای بلوچستان گرفته تا شهرهای مرزی شمالغرب، نقشی بیبدیل در تحقق عدالت فضایی در آموزش عالی ایفا کرده است.
این سیاست منطبق با اصل ۳۰ قانون اساسی مبنی بر حق برخورداری همه مردم از آموزش رایگان و همچنین آموزههای اسلامی نظیر «وَ لَقَد کَرَّمْنا بَنِی آدَم» در توجه به شأن انسانی همه اقشار، بدون تبعیض است. توسعه عادلانه آموزش، بنیانگذار نوعی عدالت فضایی (جغرافیایی) است که در ادبیات حکمرانی، یکی از شاخصهای توسعه متوازن منطقهای محسوب میشود.
در بسیاری از استانها، این دانشگاه تنها نهاد آموزش عالی در شعاع صد کیلومتری مردم است. تجربه موفق دانشگاه آزاد در آموزش بومیمحور، موجب توسعه انسانی منطقهای و ایجاد طبقه متوسط علمی در استانهای کمتر برخوردار شده و از مهاجرت نخبگان به کلانشهرها جلوگیری کرده است؛ امری که به وضوح در ثبات اجتماعی و انسجام سرزمینی اثرگذار بوده است.
یکی از تحولات کلیدی در سالهای اخیر، تغییر پارادایم دانشگاه آزاد از آموزشمحوری صرف به سمت حکمرانی دانشی و سیاستگذاری مسئلهمحور است. تغییر نظام دانشی، تأسیس دانشکدگان موضوعی / فناوری، و ایجاد شبکههای تحقیقاتی منسجم مانند قرارگاههای علمی و کلینیکهای فناوری، همگی نشان از این تغییر مسیر دارند.
دانشگاه آزاد اکنون نهتنها در حوزه تولید مقاله، بلکه در حل مسائل واقعی جامعه، صنعت و دولت نقشآفرینی میکند. مفهوم «سیاستگذاری مبتنی بر شواهد» که در ادبیات حکمرانی مورد تأکید است، در قالب طرحهای پژوهشی تقاضامحور و ارتباط نزدیک با دستگاههای اجرایی، در حال تحقق است. این دانشگاه میتواند به بازوی فکری دولتها در مواجهه با مسائل پیچیده اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی تبدیل شود.
در بسیاری از سیاستهای عمومی کشور، دولتها به یک شبکه اجرایی گسترده، منعطف و بومیساز نیاز دارند. دانشگاه آزاد اسلامی با ساختار شبکهای خود، میتواند بهعنوان یک «بازوی اجرایی تمدنساز» در تحقق اسناد بالادستی همچون سند تحول آموزش و پرورش، نقشه جامع علمی کشور، سیاستهای کلی جمعیت، یا الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت عمل کند.
بهعنوان نمونه، میتوان به نقش دانشگاه در اجرای سند مهارتیسازی آموزش عالی، توسعه آموزشهای فنی و کارآفرینانه در قالب مدارس مهارتی آزاد و توسعه رشتههای بینرشتهای با مأموریت اجتماعی اشاره کرد. این اقدامات مستقیماً به ارتقای حکمرانی بخشی در حوزههای آموزش، اشتغال و اقتصاد دانشبنیان کمک میکنند.
دانشگاه آزاد اسلامی خود بهتنهایی یک دولت کوچک است؛ با بیش از ۴۰۰ واحد، دهها هزار کارمند و هیئتعلمی، و میلیونها فارغالتحصیل. مدیریت این مجموعه عظیم، نیازمند نظام حکمرانی چندسطحی، تفویض اختیار و پاسخگویی است. در سالهای اخیر، توسعه نظامهای برنامهریزی، ارزیابی عملکرد، رتبهبندی داخلی و مدیریت مبتنی بر داده، ساختار دانشگاه را به یک نهاد «یادگیرنده» تبدیل کرده است. ساختار شورایی دانشگاه، تقسیمکار میان گروههای دانشی، دانشکدههای موضوعی و سطوح مرکزی، استانی و واحدی، زمینهای برای تمرین واقعی حکمرانی شبکهای فراهم کرده است. این تمرین، بهویژه برای دانشآموختگان رشتههای مدیریت، علوم سیاسی، سیاستگذاری عمومی و حکمرانی، تجربهای عملی و ارزشمند محسوب میشود.
نشست ۴۳ سالگی دانشگاه آزاد با حضور رئیسجمهور، وزرا، فرماندهان ارشد نظامی و شخصیتهای علمی، پیام روشنی برای جامعه نخبگانی و حکمرانی کشور داشت؛ دانشگاه آزاد اسلامی بهمثابه یک کنشگر جدی در فضای سیاستگذاری و تصمیمسازی ملی به رسمیت شناخته شده است.
توسعه برنامههای تحصیلات تکمیلی، مدارس حکمرانی، دانشکدههای موضوعی و میانرشتهای و تقویت مأموریتهای فناورانه، همگی بیانگر این جهتگیری جدید است. دانشگاه آزاد میتواند بهعنوان نهاد تربیت نخبگان اجرایی، مدیران جوان و تحلیلگران سیاست عمومی، نقش راهبردی در آینده حکمرانی کشور ایفا کند.
همچنین واحدهای دانشگاه آزاد در شهرستانها میتوانند به هستههای تفکر راهبردی برای فرمانداریها، شهرداریها و شوراهای توسعه تبدیل شوند.
با گسترش شعب خارجی و همکاریهای بینالمللی، دانشگاه آزاد میتواند یکی از بازوهای ایران در حکمرانی منطقهای در حوزه علم و فناوری باشد؛ مأموریتی که مکمل سیاست خارجی رسمی است.
تجربه دانشگاه آزاد نشان میدهد که میتوان الگویی از توسعه علمی را طراحی کرد که همزمان با ارزشهای اسلامی و اصول عقلانی مدرن همخوانی داشته باشد. مفاهیمی مانند «عدالت آموزشی»، «استخدام علم در خدمت جامعه» و «کرامت انسانی» همگی مفاهیمی هستند که در اندیشه اسلامی نیز ریشه دارند و میتوانند پایهگذار الگوی بومی اسلامی از حکمرانی علمی و توسعهمحور باشند.
برخلاف نظامهای صرفاً غربگرا یا وابسته، دانشگاه آزاد با اتکا به درونزایی، مردمیبودن و نگاه تمدنی، میتواند طلایهدار تمدن نوین اسلامی در عرصه آموزش عالی باشد.
دانشگاه آزاد اسلامی پس از چهار دهه فعالیت، به بلوغ نهادی رسیده و اکنون آماده ایفای نقش کلیدیتری در معماری حکمرانی کلان کشور است. این دانشگاه میتواند و باید در دهه پنجم حیات خود، در سه سطح به ایفای نقش بپردازد:
نخست، در سطح ملی بهعنوان نهاد مشارکتجو در سیاستگذاری و حل مسائل کشور؛
دوم، در سطح سازمانی بهعنوان الگوی حکمرانی علمی و چابک؛
سوم، در سطح اجتماعی بهعنوان بسترساز عدالت، همبستگی ملی و رشد سرمایه انسانی.
اتصال مفاهیم اسلامی با مدلهای نوین حکمرانی، وجه ممیزهای است که میتواند آینده دانشگاه آزاد را درخشانتر از گذشته کند. اگر این نهاد عظیم، بر بنیاد همین اصول حرکت خود را ادامه دهد، بیتردید نهتنها موتور محرکه توسعه ملی، بلکه پایهگذار الگویی برای سایر کشورهای اسلامی نیز خواهد شد.