
فرهیختگان: دقایقی مانده به شروع دور پنجم مذاکرات ایران و آمریکا، رویترز گزارشی از دیدار عضو ارشد مذاکرهکننده آمریکا با رئیس موساد در رم منتشر کرد. خبری که با فرض صحت، نشان میداد طرف آمریکایی تلاش دارد این طور القا کند که آنچه در میز مذاکره با ایران در جریان است، در هماهنگی کامل با اسرائیلیها قرار دارد و تناقضی در مواضع آنها در مورد پرونده ایران وجود ندارد، اما در واقعیت آنها تنها این هماهنگی را علنیتر در گزارشهای رسانهای مطرح کردند.
پیش از این هم تردیدی در مورد هماهنگ بودن موضع آمریکاییها با اسرائیلیها در مورد ایران وجود نداشت و خبری از تناقض میان منافع آمریکاییها با اسرائیلیها در پرونده هستهای ایران نبود. تنها تفاوت آن این است که صهیونیستها در قبال ایران، قائل به برخوردی حداکثری هستند اما آمریکاییها این مواجهه را با استفاده از ابزار مذاکره پیش میبرند. در کنار همین موضع، اظهارنظر ترامپ در مورد اینکه حملهای به ایران نخواهد کرد اما جلوی اسرائیلیها را هم برای تعرض به ایران نخواهد گرفت، این گزاره را اثبات میکرد که فاصلهای میان مواضع آمریکا و اسرائیل در مورد ایران وجود ندارد، تنها آمریکاییها به دنبال آن هستند که هزینه مواجهه با ایران را تا حد ممکن کاهش دهند.
از کدام دوقطبی حرف میزنید؟
ترامپ خبر شروع مذاکرات با ایرانیها را در جلسهاش با نتانیاهو مطرح کرد. علاقه زیاد او به انجام کارهای غیرقابل پیشبینی و ایجاد موج رسانهای، باعث شد او تعمداً در این جلسه ادعایش در مورد مذاکره مستقیم با ایران را مقابل نتانیاهو مطرح کند. غافلگیر شدن نتانیاهو در این جلسه این گمانه را به وجود آورد که در مورد شروع مذاکرات با آمریکاییها، اختلافنظرهایی میان اسرائیل و آمریکا وجود دارد.
نتانیاهو اما بلافاصله این طور به اظهارات ترامپ واکنش نشان داد و گفت مذاکره مطلوب با ایران، مدل لیبی است. این اظهارات و پاسخ نتانیاهو چند احتمال را تقویت میکرد. یک احتمال این بود که آمریکا و اسرائیل در مورد مذاکره با ایران اختلافنظر دارند و نتانیاهو هم دیگر راهی برای پذیرش این موضوع نداشته و طرح لیبیسازی ایران را مطرح کرده است. احتمال دیگر که چندان دور از ذهن نبود هم این بود که آمریکا و اسرائیل در پرونده ایران و مدل مذاکره اتفاقنظر داشتند و تنها تقسیم کاری برای مطرح کردن این مواضع میان آنها صورت گرفته است. ادعاهایی که مقامات آمریکایی در اظهارات رسانهای در مورد تعطیل شدن غنیسازی ایران که همان طرح لیبیسازی ایران بود مطرح میکردند، احتمال دوم را تقویت کرد. امری که نشان میداد از ابتدا نیز تناقضی در مواضع آمریکاییها و اسرائیل در مورد ایران وجود نداشته است.
تناقض خیالی بین آمریکا و اسرائیل
همزمان با شروع مذاکرات، ترامپ و تیم امنیت ملی آمریکا دوگانه تهدید-مذاکره را مطرح میکردند. ترامپ مدام این تهدید را مطرح میکرد که اگر ایران حاضر به مذاکره با آمریکا نشود، گزینه نظامی روی میز قرار دارد. اما همزمان با اینکه رسانههای آمریکایی گمانهزنیهایی در مورد مذاکرات مستقیم آمریکا با ایران مطرح میکردند، نیویورکتایمز خبری با این مضمون منتشر کرد که اسرائیل قصد داشته حملاتی به تأسیسات هستهای ایران داشته باشد اما ترامپ جلوی حمله آنها را گرفته است. او اما در گفتوگو با خبرنگاران این بار این طور در مورد حمله نظامی به ایران موضع گرفت و گفت: «در صورت نیاز برای مقابله با دستیابی ایران به سلاح هستهای، اقدام نظامی خواهد کرد.»
ترامپ در ادامه هم به این موضوع اشاره کرد که اسرائیل رهبری حمله نظامی به ایران را برعهده خواهد داشت. این ادعا نشان میداد ترامپ تهدیدهای نظامی علیه ایران را دنبال میکند، اما نمیخواهد در هزینه آن حضور مستقیم داشته باشد. اشاره او به این موضوع که در صورت تهدید نظامی اسرائیل آن را رهبری خواهد کرد، صراحتاً این نکته را مورد تأکید قرار میدهد که اگر حمله یا شیطنتی از جانب اسرائیلیها صورت گیرد، در هماهنگی کامل با آمریکاییها خواهد بود و درواقع اسرائیلیها به معنی واقعی کلمه نقش نیروی نیابتی را ایفا خواهند کرد و شاید فراتر، در واقع در نقش ارتش ایالات متحده خواهند بود تا ژستهای صلحطلبی ترامپ هم در ظاهر دچار خدشه نشود! این اتفاق نیز ازجمله مواردی بود که عدم وجود تناقض بین آمریکا و اسرائیل در موضوع ایران را اثبات میکند.
اسرائیلیها بدون اجازۀ آمریکا آب هم نمیخورند
اسرائیلیها بدون اجازه آمریکاییها آب نمیخورند. این نه یک تحلیل که یک واقعیت است. رژیمصهیونیستی حتی برای انجام کوچکترین عملیاتها و اقداماتش در غزه و لبنان، در هماهنگی کامل با آمریکاییها پیش میرود. از زمان شروع عملیات 7 اکتبر تاکنون اسرائیلیها بدون کمک و هدایت آمریکاییها در تمام حوزهها نمیتوانستند با نیروهای مقاومت مبارزه کنند. البته آمریکاییها برای آنکه تا جای ممکن از هزینه حملات اسرائیل در امان بمانند، این هماهنگی و همراهی را در برخی موارد کتمان میکردند. برای مثال در ماجرای حمله پیجرها، علیرغم آنکه آمریکاییها مدعی بودند در این حمله نقشی نداشتند، اما یک سایت عبری این موضوع را فاش کرد که وزیر جنگ رژیمصهیونیستی، ساعاتی پیش از شروع این حمله با همتای آمریکایی خود گفتوگو کرده است.
در جریان تعرضی که اسرائیلیها به برخی از مراکز دفاعی ایران در سال گذشته انجام دادند نیز بهوضوح ردپای آمریکاییها در این ماجرا دیده میشد. ستاد کل نیروهای مسلح ایران در بیانیهای بعد از این تعرض صراحتاً به این موضوع اشاره کرد که صهیونیستها با استفاده از فضایی که در اختیار ارتش آمریکا در یکصد کیلومتری مرز ایران قرار دارد، این تعرض را با موشکهای دوربرد هواپایه انجام دادهاند. مجموع این موارد اثبات میکند که تناقض میان مواضع آمریکا و اسرائیل در مورد ایران، بیشتر شبیه به یک شوخی تلخ است؛ چراکه منافع این دو در منطقه با یکدیگر پیوند تنگاتنگی دارد.