
روز پنجشنبه (18 اردیبهشت 1404، ۸ می2025) جانشین پاپ «فرانسیس» انتخاب شد. فرانسیس سه هفته قبل و در روز دوشنبه 1 اردیبهشت (21آوریل) درگذشته بود. انتخاب کاردینال آمریکایی «رابرت فرانسیس پرِووست» بهعنوان پاپ جدید با لقب «لئو چهاردهم» از یک سو تداوم سنت انتخاب پاپ در خارج از اروپا و به طور ویژه در قاره آمریکاست -برای دومین بار- و از سوی دیگر یک سنتشکنی در اجازه دادن به فردی از آمریکا برای قرارگرفتن در چنین مقامی برای اولین بار است.
نکات
در خصوص روی کارآمدن پاپ جدید نکاتی وجود دارد که در ادامه به آنها پرداخته شده است.
1- برخی انتخاب پاپ آمریکایی را یکی از نمودهای سیاست «اول آمریکا» تلقی کردهاند. این مسئله از نظر تبلیغی و اثرگذاری بر روحیه اجتماعی و ملی آمریکاییها دارای اهمیت است. خوشحالی آمریکاییها از شیکاگو-محل تولد پاپ- تا نیویورک و ذوقزدگی ترامپ و اشاره رسانههای جهان به «آمریکایی بودن» پاپ جدید، این موج را فارغ از جهتگیریهای او، ایجاد کردهاند.
2- ایالات متحده نسبت به ملل دیگر مدت زمان زیادی نیست که شکل گرفته و استقلال یافته است، از این رو طبیعی است که در کلیسای کهن واتیکان سابقه پررنگی نداشته باشد. از سوی دیگر از ابتدا بدنه اصلی جغرافیا و قدرت در آمریکا تحت نفوذ پروتستانها بوده است. با اینحال به نظر میرسد برای مدتها فشارهای خارجی برای انتخاب پاپ آمریکایی وجود داشته که واتیکان در برابر آن ایستادگی کرده است. امروز بنابه دلایلی این ایستادگی به پایان رسیده و فشارهای خارجی نتیجهبخش بودهاند. آنچه درحال حاضر مهم به نظر میرسد، پرسیدن این سؤال است که آیا واتیکان با پذیرش فشار خارجی تحت نفوذ قرار گرفته است، یا پاپ جدید مانوری از سوی واتیکان برای مدیریت این دوره از فشارها بوده است؟
با توجه به گزینه مدنظر ترامپ برای پاپ و انتخاب گزینهای دیگر توسط واتیکان، فرضیه مدیریت فشار میتواند صحیحتر باشد، گرچه تحولات بعدی میتواند درستی یا نادرستی و یا میزان توانمندی واتیکان و آمریکا در بازی میان خود را نشان دهد.
هنوز میزان مدیریت مشخص نیست؛ اینکه پاپ جدید وابستگی بیشتری به واتیکان دارد و قرار است طرف آمریکایی را مدیریت کند و یا اینکه واتیکان در شرایطی که چارهای در برابر گزینههای آمریکایی نداشته، به زعم خود در میان گزینههای آمریکا دست به مانور زده است.
3- در آمریکا به عنوان مهمترین کشور جهان، نخست پروتستانها و دوم کاتولیکها دارای جمعیت قابل توجهاند. با توجه به وسعت، جمعیت و سیطرهای که آمریکا بر آمریکای شمالی و قاره آمریکا به طور کلی دارد، رقابتی نیز میان دو قدرت عمده موجود در آن برای تسلط بر این کشور درگرفته که رقابتی قدیمی است.
در قاره آمریکا از نظر وسعت و جمعیت تنها برزیل با این کشور قابل مقایسه است که آن نیز از همه نظر فاصله قابل توجهی در عناصر قدرت با آمریکا دارد. از این رو بدون آمریکا، کاتولیکها قدرت چندانی در آمریکای لاتین نیز نخواهد داشت؛ چه اینکه برای مدتها این منطقه تحت سیطره کامل آمریکا و اساس هژمونی منطقهای و جهانی این کشور بوده است. بر این اساس بدون آمریکا، کلیسای کاتولیک در آمریکای لاتین نیز قدرت چندانی نخواهد داشت و ناگزیر از قدرتگیری در کشور آمریکاست.
4- حزب جمهوریخواه و کلیسای کاتولیک در محافظهکاری به یکدیگر میرسند. پاپ جدید در سابقه خود برای رأیدهی به نفع جمهوریخواهان ثبتنام داشته است؛ موضوعی که گرایش محافظهکارانه وی را نشان میدهد.
این احتمال وجود دارد که ترامپ با اعمال فشار برای انتخاب پاپی آمریکایی، تلاش داشته محافظهکاری در آمریکا را تقویت کند. تقویت محافظهکاری در جامعه آمریکا میتواند نقشه رأیدهی این کشور را تغییر دهد. کاتولیکهای لاتینتبار به طور سنتی آرای بیشتری به سبد دموکراتها انداختهاند، اما تحولات جدید میتواند این آرا را از سبد دموکراتها به سبد جمهوریخواهان تغییر دهد.
نباید از یاد برد تا پیش از روی کارآمدن ترامپ، نقشه سبد آرا در آمریکا به گونهای تغییر کرده بود که پیروزی جمهوریخواهان در برابر دموکراتها روز به روز دشوارتر میشد اما ترامپ موفق شد این روند را معکوس کند. القای فضای محافظهکارانه بر کاتولیکهای آمریکایی، حتی اگر پاپ جدید تفاوت نظرهایی نیز با مقامات دولت ترامپ ابراز کند، برای محافظهکاران حزب جمهوریخواه فواید زیادی دارد.
5- نقطه ثقل معنویت و نفوذ کلیسای کاتولیک، جمعیت لاتینتبار است. در اروپا جمعیتی قدیمی از کاتولیکها حضور دارند اما بیشتر از هرچیز تحت تأثیر تحولات مدرن هستند. درآسیا نیز گرچه کاتولیکها رشد داشتهاند اما نمیتوان با این وجود، منطقه مزبور و یا کشورهای مهمی مانند کره جنوبی را کاتولیک به معنای کامل دانست.
با اینحال در آمریکای لاتین، وضعیت اجتماعی، معنویت، زمینههای گرایش، انطباق گرایشات مذهبی و قدرت سیاسی برای کلیسای کاتولیک مطلوبتر از دیگر نقاط است.
گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.