تاریخ : ۱۰:۴۸ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۷
کد خبر : 206348
سرویس خبری : وقایع اسرائیلیه

غزه؛ پایتخت جهانی کودکان قطع عضو

گزارش «وقایع اسرائیلیه» از وضعیت جسمی و روحی کودکان قطع عضو شده در غزه

غزه؛ پایتخت جهانی کودکان قطع عضو

در غزه، شیوع گسترده قطع عضو تنها نتیجه آسیب‌های ناشی از شدت انفجارها و بمباران‌های مکرر اسرائیل نیست؛ بلکه سوختگی‌ها و عفونت‌های ناشی از آن‌ها نیز نقش مهمی در این فاجعه دارند. بسیاری از این قطع عضوها، در شرایط بهتر، اصلاً ضرورتی نداشتند.

پوریا سلطانی‌زاده؛ وقایع اسرائیلیه: «گاده» دختربچه زیبای فلسطینی، غرق در دنیای کودکی خود، در حیاط مدرسه دارالارقم در شهر غزه با دوستانش تاب‌بازی می‌کند. طنین صدای خنده بچه‌ها حیاط را پر کرده است. تاب بالا و بالاتر می‌رود و صدای خنده بچه‌ها نیز؛ دستان کوچک گاده هم.  او مدت‌هاست که با خانواده‌اش آواره شده است. مدرسه برای او و سایر کودکان غزه، مدت‌هاست که کارکرد اصلی خود را ازدست‌داده و به‌جای محلی برای تفریح، درس و نشاط، به پناهگاهی تبدیل شده تا از حملات جنگنده‌های اسرائیلی در امان باشند.  دقایق خوش کودکی ادامه دارد و بچه‌ها غرق در بازی‌اند که ناگهان صدای بازی و هیاهویشان خاموش و جای خود را به انفجاری مهیب و وحشتناک می‌دهد. حالا بهشت کوچک و موقت بچه‌ها، دوباره به جهنمی از آهن‌پاره، سنگ، بتن، آتش و حرارت تبدیل می‌شود.  گاده که تا لحظاتی پیش با دستان خود زنجیر تاب را محکم گرفته بود، وقتی چشمانش را باز می‌کند، دست راست خود را کمی بالاتر از آرنج، قطع‌شده می‌بیند. ترکش بمب‌های اسرائیلی آن را از بدن کوچک و نحیفش جدا کرده‌اند.

  یکی از هزاران
گاده دِبابِش، تنها یکی از هزاران کودکی است که دچار قطع عضو شده‌اند. بر اساس گزارش یونیسف، بین ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ کودک در غزه، یک یا چند اندام خود را ازدست‌داده‌اند. این قطعه کوچک از زمین، اکنون بیشترین تراکم کودکانی را که دچار قطع عضو شده‌اند؛ نسبت به جمعیت، در جهان دارد.
اما قطع عضو زمانی بیشتر خود را نشان می‌دهد که در جایی زندگی کنی که خیابان، پیاده‌رو، رمپ ویلچر یا پروتز کار وجود ندارد؛ جایی دقیقاً شبیه به غزه. سرزمینی که هیچ زیرساختی برای معلولین در آن فراهم نیست؛ جایی که داروهای مکمل برای بهبود سریع‌تر وجود ندارد، مواد غذایی مناسب برای ترمیم یک زخم ساده پیدا نمی‌شود و در آن، کودکان با شدیدترین شکنجه‌های روحی روبه‌رو هستند، بی‌آنکه درمان یا تراپی‌ای برای تسکین روح لطیف آن‌ها فراهم باشد.
در چنین شرایطی است که قطع عضو، برای یک کودک یا حتی یک بزرگسال، به بحرانی پیچیده بدل می‌شود؛ بحرانی که شاید نمونه‌های مشابه آن را کمتر در تاریخ بشریت دیده باشیم.

  اگر دارو بود...
در غزه، شیوع گسترده قطع عضو تنها نتیجه آسیب‌های ناشی از شدت انفجارها و بمباران‌های مکرر اسرائیل نیست؛ بلکه سوختگی‌ها و عفونت‌های ناشی از آن‌ها نیز نقش مهمی در این فاجعه دارند. بسیاری از این قطع عضوها، در شرایط بهتر، اصلاً ضرورتی نداشتند.
دکتر فیروز سیدوا که از غزه سخن می‌گفت، اظهار کرد کودکان بسیاری را دیده که اندام‌های خود را ازدست‌داده‌اند، درحالی‌که در شرایطی دیگر می‌شد این اندام‌ها را نجات داد. او نرخ بالای عفونت در بیمارستان‌های غزه را نتیجه شرایط غیربهداشتی، کمبود تجهیزات پزشکی حیاتی و سوءتغذیه دانست؛ عواملی که به گفته او از مهم‌ترین دلایل قطع عضو هستند.
او در ادامه گفت: «وقتی هفته‌ها و حتی ماه‌ها پروتئین کافی به بدن نرسد، بهبود زخم‌ها به‌شدت دشوار می‌شود.»
دکتر ثائر احمد، پزشک دیگری که در غزه فعالیت داشته است، توضیح داد که درمان سوختگی‌ها امکانات فراوانی می‌طلبد که در اغلب موارد در دسترس نبوده‌اند. او افزود: «در شرایط عادی، پزشک می‌تواند عفونتی که از سوختگی ناشی شده را مدیریت کند، چون معمولاً قابل‌درمان است. اما در فشاری که بر نظام سلامت و کادر درمان غزه وارد شده، قطع عضو سریع‌ترین و عملی‌ترین گزینه است.»
دکتر هانی زُهیر بسیسو، جراح ارتوپد که پیش‌تر در بیمارستان الشفاء در شهر غزه کار می‌کرد، از تجربه شخصی خود گفت: «حدود ساعت 10 صبح 19 دسامبر خانه‌ای که خواهرزاده‌ام در آن زندگی می‌کرد توسط یک گلوله تانک اسرائیلی مورد هدف قرار گرفت و او بخشی از پای خود را از دست داد.»
او ادامه می‌دهد: «چیزی که بیشتر از همه مرا تحت‌تأثیر قرار داد این بود که هنگام مجروح شدنش کنارش نبودم. حدود سه یا چهار دقیقه طول کشید تا به او برسم... او مدام درخواست مرا می‌کرد و می‌گفت: «عمویم را بیاورید.» وقتی رسیدم، نمی‌دانستم چه کنم یا از کجا شروع کنم. برای لحظه‌ای فقط ایستادم و خشک شدم. تجهیزات پزشکی و بیهوشی نداشتم و مجبور بودم سریع‌ترین و بهترین راه برای نجات جانش را انتخاب کنم.»
بسیسو عمل جراحی عهد را روی یک میز ناهارخوری انجام داد، زیرا به دلیل حضور گسترده نیروهای اسرائیلی، امکان دسترسی به بیمارستان وجود نداشت. او ابزارهای ضروری مانند نخ بخیه را در اختیار نداشت و ناچار شد از سوزن خیاطی و نخ معمولی استفاده کند.  صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) اعلام کرد که از آغاز بمباران‌های گسترده اسرائیل در ۷ اکتبر، حدود ۱۰۰۰ کودک در نوار غزه بدون بیهوشی تحت عمل قطع عضو قرار گرفته‌اند.

  چالش‌های شدید روانی
بر اساس گزارش سازمان وار چایلد (War Child) که از طریق مصاحبه با بیش از ۵۰۰ کودک، والدین و مراقبان خانواده‌هایی که حداقل یک کودک دارای معلولیت، مجروح یا بی‌سرپرست داشتند انجام شده، بیش از یک سال آوارگی، ازدست‌دادن عزیزان و بمباران‌های بی‌وقفه، آسیب‌های روانی شدیدی بر آسیب‌پذیرترین کودکان غزه وارد کرده و خانواده‌های آن‌ها را تا مرز فروپاشی پیش برده است.
هزاران کودک قطع عضو اکنون در شرایط بسیار دشواری در اردوگاه‌های پناهندگان زندگی می‌کنند. این وضعیت، آن‌ها را از نظر جسمی و روانی در موقعیتی بحرانی قرار داده است. درحالی‌که بسیاری از آن‌ها همچنان در انتظار دریافت درمان‌های کامل‌تر و حمایت‌های تخصصی هستند، سازمان‌های امدادی تلاش می‌کنند باوجود محدودیت‌ها، نیازهایی مانند ویلچر، اندام مصنوعی و تجهیزات توان‌بخشی را تأمین کنند.
برخی از این کودکان برای درمان به خارج از غزه منتقل شده‌اند، اما روند این انتقال‌ها کند و محدود است. تنها تعداد اندکی از آن‌ها موفق به دریافت درمان‌های مورد نیاز خود شده‌اند. اگرچه امیدهایی برای ادامه درمان در خارج از غزه وجود دارد، اما موانع فراوانی همچنان پیش روی کودکان و خانواده‌های آن‌هاست.
در اکتبر ۲۰۲۳، رَیم ۱۱ساله دست خود را در پی یک حمله هوایی از دست داد. اکنون او دیگر قادر به پوشیدن لباس‌هایش، شانه‌کردن موهایش یا بستن کفش‌هایش نیست. وقتی کسی برای کمک به او نیست، عصبانی می‌شود و اگر نتواند کمکی بیابد، به خواهر و برادرانش آسیب می‌زند. گاهی نیز ترجیح می‌دهد از دیگران فاصله بگیرد و تنها بچه‌هایی را تماشا کند که در حال بازی هستند.
مادرش، ام‌رَیم، درباره او می‌گوید: «یک‌بار رَیم به پدرش گفت که آرزو دارد بمیرد.» در موقعیتی دیگر، زمانی که درباره گوشت صحبت می‌کردند، رَیم به شوخی گفت: «من را مثل یک گوسفند ذبح کنید.»
سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده است که تا نوامبر ۲۰۲۴، بین سه تا چهارهزار کودک در غزه دچار قطع عضو شده‌اند و نیاز فوری به توان‌بخشی و حمایت دارند.
اما آینده برای کودکانی که دچار آسیب‌های مغزی یا سوختگی‌هایی شده‌اند که توانایی حرکت یا عملکردشان را از بین برده چه خواهد بود؟ چه سرنوشتی در انتظار کودکانی است که نه به روان‌شناس دسترسی دارند، نه به کار درمانگر، نه به حقوق اولیه قانونی و نه حتی به خانه‌ای برای احساس امنیت؟