
خانمی با مانتوی آبی درحالیکه روسری را روی سرش مرتب میکند به همه جلوی پذیرش میگوید نوبت اوست. بعد با صدای رسا به مرد متصدی میگوید: «اگر اینجا نتوانم خون بدهم جایی در غرب تهران هست که مراجعه کنم؟» مرد متصدی بروشوری حاوی آدرس مراکز انتقال خون به زن میدهد. از او میپرسم از غرب تهران آمدهاید؟ میگوید آره ولی فکر کردم اینجا چون مرکز اصلی است، خونها زودتر به مردم بندرعباس برسد.
این تنها یک سکانس آن هم از ورودی اداره کل انتقال خون استان تهران یا همان پایگاه خیابان وصال است. میگویند سراسر کشور مراکز خون همین وضع را دارند. از روز گذشته اطلاعرسانیها برای خوندهی نه تنها از سوی رسانههای رسمی کشور آغاز شده بلکه حتی بلاگرها و مردم عادی با پست و استوری همراه شدهاند. خون یک ایران قرار است برسد به هرمزگان و بریزد توی رگ بچههای بندر و دوباره از دل تلخی روزهایمان، صحنههای زیبایی به وجود بیاید که از دیدنش لذت ببریم.
عکسهای مخابره شده از صفهای اهدای خون نه فقط در رسانههای ایران بلکه دارد در رسانههای جهان نیز مخابره میشود. حتی برخیها نوشتهاند چنین صحنههایی را در آمریکا همین چندوقت پیش برای تخممرغ و نیمروی ارزان دیده بودند. صحنههای بلکفرایدیگونهای که آدمها از سر و کول هم بالا میروند تا چیز مفتکی یا ارزان گیرشان بیاید. اما اینجا در ایرانخانه خودمان مردم پشت درهای مراکز انتقال خون بست نشستهاند تا از خون توی رگهایشان برای هموطنان داغدارشان مرهم بفرستند.
مردم بدون پیامک آمدهاند
با وقوع حادثه تلخ انفجار در بندر شهید رجایی، مردم برای اهدای خون داوطلبانه در سرتاسر کشور به پایگاههای انتقال خون مراجعه کردند. از روز گذشته در فضای مجازی صفوف اهدای خون مردمی در شهرهای مختلف دست به دست میشود. بندرعباسیها هم که برای همشهریهایشان سنگتمام گذاشتند. از روز گذشته اداره کل انتقال خون استان تهران در خیابان وصال شیرازی هم یکی از این مراکز شلوغ و پرمراجعه اهدای خون در تهران است. آنهایی که یک بار در این مرکز اهدای خون انجام داده باشند، احتمالاً هرچندوقت یک بار پیامکی دریافت میکنند که در آن گفته میشود به گروه خونی آنها نیاز مبرم دارند تا در صورت تمایل به مرکز اهدای خون مراجعه کنند. سامانه پیامکی که این روزها و حتی طی روزهای آتی احتمالاً استفاده نخواهد شد؛ چراکه مردم این روزها بدون پیامک و بدون درخواست راهی مراکز اهدای خون میشوند.
من اُی منفی هستم؛ زودتر خون بدهم؟
در خیابان وصال و جلوی درهای آهنی سفید و قرمز پایگاه عدهای روی زمین، تعدادی روی موتور و تعدادی هم سرپا و منتظر ایستادهاند. اغلب میخواهند بدانند به کدام قسمت مراجعه کنند و چهطور باید برای هموطنان خود در بندرعباس خون بفرستند. نوبتدهی که روز گذشته در سالن انجام میشد حالا به قسمت نگهبانی آمده و چند نفر همانجا به مردم نوبت کاغذی میدهند. بعضیها کاغذ نوبتشان را با هم جابهجا میکنند. یکی میگوید من میروم کاری انجام بدهم و برگردم این نوبت مال شما، شما کاغذت را بده به من. متصدی نوبتدهی هم دارد به یک نفر میگوید این را یک آقایی گذاشت، بگیر حداقل 20 نفر جلو میافتی. یک نفر سؤال میپرسد: «من اُی منفی هستم، میشه بدون نوبت خون بدم؟ متصدی میگوید فرقی نمیکند و باید همچنان در نوبت دو الی سه ساعته بماند.»
37 درصد اهداکنندگان بار اولشان است
صحبتهایم که با اهداکنندگان تمام میشود برمیگردم و این بار آقای خوش را پیدا نمیکنم. خبرنگاران دیگری هم در سالن اهدای خون هستند. یک نفر با یکی از پرستاران مصاحبه میکند و از او میخواهد از حالوهوای کارش در این روزها بگوید. پرستار درحالیکه لبخند میزند میگوید ما که کاری نمیکنیم، کار بزرگ را این اهداکنندهها انجام میدهند. آدم اینطور مواقع به هموطنانش افتخار میکند. از یکی از خدماتیها سراغ آقای خوش را میگیرم.
میپرسد چه کارش دارم و ماجرا را شرح میدهم. با آقای خدماتی هم یک دور، دور ساختمان میگردیم اما «سید منتظر شبر» مدیرکل مرکز را پیدا نمیکنیم. برخی از مردم در قسمتهای پشتی ساختمان، یک گوشه سایه برای خودشان پیدا کردهاند و نشستهاند. آقای خدماتی از هرکس میپرسد میگویند آقای دکتر الان اینجا بود و رفت. درنهایت دکتر شبر را در بین جمعیت سالن اصلی در حال گفتوگو با چندنفر دیگر از مسئولان پایگاه پیدا میکنیم.
دکتر شبر میگوید طی دو روزی که از حادثه انفجار در بندر شهید رجایی گذشته است نسبت به حالت عادی حدود 400 نفر مراجعهکننده بیشتر داشتهایم و تنها در روز گذشته 2 هزار نفر به این مرکز مراجعه کردند که 1800 نفر واجد شرایط خونگیری بودند و خون از آنها گرفته شد. مدیرکل مرکز هم به تعداد جوانان مراجعهکننده و حاضر در پایگاه انتقال خون وصال اشاره میکند و میگوید: «بیشتر مراجعهکنندگان جوان هستند و تا دیروز 37 درصد کسانی که برای خوندهی مراجعه کردند بار اولی بود که برای این کار اقدام میکردند.»
متن کامل گزارش نعیمه موحد، دبیر سایت فرهیختگان را در روزنامه بخوانید