
چرا ایران مذاکره غیرمستقیم با آمریکا را پذیرفته است؟ آیا مذاکره غیرمستقیم، رسماً سر کارگذاشتن خود و دیگران است یا سابقهای در گذشته و احتمالاً آوردهای هم در آینده دارد؟ آیا دولتها در ایران هیچکارهاند؟ رهبری در ایران پاسدار کدام بخش از نظام است؟ آیا همه دولتها به دنبال توافق خوب با آمریکا بودند و رهبر انقلاب مانع شده است؟ آیا نظامی هست که به براندازی خودخواسته تن بدهد؟ آیا ایران در ضعیفترین دوران پس از انقلاب به سر میبرد؟ آیا بهتر نیست تکلیف کشور با رفراندوم مشخص شود؟ اینها بعضی از مطالبی است که در برخی گفتوگوها مطرح میشود و در گفتوگوی مورد اشاره هم بعضی از آنها طرح شده است.
بر این اساس، تصمیم گرفتیم برای بررسی پارهای از این موضوعات با محمدجواد لاریجانی گفتوگو کنیم؛ او در صحبتهای خود راجع به برخی از این مباحث اشاراتی کرده است.
- مذاکره غیرمستقیم، یک مذاکره سرکاری نیست. البته این بستگی دارد به اینکه ما چگونه عمل کنیم، آن واسطه چقدر موقعیت جوش دادن داشته باشد و... حالا این مسائلی است که الان من نمیخواهم زیاد آنها را باز کنم.
- دولت نباید احساس کند اگر کسی یک نظر مخالف داد مخل بر مذاکرات است، دولت باید این مخالفت و نقدها را هم به آنها بفروشد و بگوید که من باوجود این فضای منفی که وجود دارد، دارم خودم را فدا میکنم که با شما بنشینم و صحبت کنم.
- در طرف آمریکایی هم همینطور است؛ درحالی که نماینده آمریکا لحن ملایم اولیه در مذاکره دارد، همپیالههای ترامپ در کنگره و سنا حرفهای تند میزنند و ترامپ را تهدید میکنند که اگر چنین و چنان نکند، در کنگره جلوی توافق را میگیرند!
- این دوگانه دیپلماسی و میدان، یک دوگانه کاملاً غلط است؛ این دوگانه در زمان جناب آقای دکتر روحانی مطرح شد؛ به این معنا که مثلاً وقتی ما مذاکرات برجام را درباره هستهای داریم، شما دیگر از قدس و فلسطین و مسائل موشکی و... صرفنظر کنید! دوگانه این است؛ و اِلّا اصلاً دیپلماسی درواقع در خدمت مقاصد امنیتی، نظامی، دفاعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور است.
- اگر از طرف مقابل وعدهای میآید باید قابل راستیآزمایی باشد. اگر ما در بحث برجام درباره تعهداتمان نمیگفتیم که امضای کری همهچیز است یا نمیگفتیم اوباما آنقدر خوب شده که میخواهد همه مسائل را با ما حل کند. اگر محتاط بودیم و میگفتیم فرض کنیم همین توافقنامه درست است، ولی ما قدمبهقدم کار میکنیم؛ اول درباره غنیسازی فقط پنج کیلو از این اورانیوم که ۲۰ درصد غنیسازیشده را پایین میآوریم و رقیق میکنیم، شما ۱۰ تا از آن تحریمها را بردار، اگر ۱۰ تا تحریم را برداشتی و چند ماهی گذشت و ادامه داشت، حالا ما از مواد غنیسازیشده، پنجکیلوی دیگر را هم کم میکنیم.
- [باید میگفتیم] آبسنگین را هم نمیفروشیم، ذخیره میکنیم، چون آدم عاقل که آبسنگین را نمیفروشد. آن رآکتور اراک را هم برای آخر کار میگذاشتیم. البته من این توافقنامه برجام را قبول ندارم و به آن انتقاداتی جدی دارم؛ درعینحال در نحوه چیدمان تعهدات هم اشکالات فراوان وجود دارد.
- در برجام اینطور گفتند که شما یک مدتی فتیله را در داخل کشور پایین بکشید و پس از مدتی اصلاً هر کاری خواستید بکنید؛ اینجوری بود دیگر... اینها را [ادعاها را] باید راستیآزمایی میکردیم. مثلاً این رآکتور اراک که ۸۵ درصدش هم تکمیل شده بود، اصلاً آن را تکمیل هم نمیکردیم؛ این بهعنوان یکی از مراحلی که میگفتیم آن را تکمیل نمیکنیم و این یک بند باشد، نه اینکه همه را یکسره کنیم؛ آخر هم تعطیلش کنیم.
- ما رفتیم همهچیز را دادیم و بسیار سادهلوحی کردیم؛ حالا من اصطلاح دیگری به کار نمیبرم. بعد هم نشستیم اینجا تا ببینیم آنها چه کاری میکنند. آنها هم هرچه بدجنسی خواستند کردند. همین اوباما که بعضی در همین کشور خودمان برایش ریسه میروند، گفت که من اگر بتوانم تمام پیچ و مهرههای چرخدندهها و صنعت اتمی ایران را باز میکنم؛ اما بهشکل نظامی نمیشود، لذا باید از این مسیر دیگر برویم؛ هدفش همین بود. اوباما بدترین تحریمها را علیه ما گذاشت، بدترین مواضع را هم علیه ما گرفت. من نمیدانم این اوباما چه چیزی داشت که اینقدر برایش ریسه رفتیم؟!
- آن حزب بعث [در سوریه] حزب منفوری است دیگر؛ یک حزبِ درواقع مسیحی سکولارِ نژادپرست و خب یک نگرانی بشار اسد این بود که اگر مسلمانها بالا بیایند؛ همانهایی که در داخل سوریه هستند؛ احتمالاً دیگر او را انتخاب نمیکنند، خب این احتمال بود. یک موضوع دیگر این بود که کشورهای عربی آمدند و به او گفتند که شما اگر از ایران فاصله بگیری ما هزینههای شما را میدهیم و میتوانی اینجا را از نو بسازی... مثل امارات، عربستان و بقیه... از این طرف هم ترکیه که هم وسوسه میکرد و هم فشار میآورد.
- خب این اشتباه بزرگ را مرتکب شد. اتفاقاً در سفری که ایشان به ایران آمد مقام معظم رهبری خیلی صریح این را در بیاناتشان داشتند که رسانهای هم شد؛ که شما همیشه باید بخشی از مقاومت باشید. «بودنِ» شما به این است و این توصیه بسیار داهیانه بود. اما او این اشتباه را کرد... حالا به هرحال رفت و حالا دنیا دقیقاً میبیند که ایران سیاستش چیست و سیاست طرف مقابل چیست؟
- شما ببینید در سوریه به اسم میگویند که خواست مردم بوده؛ خواست مردم این بوده که داعشیها کراوات بزنند بیایند آنجا؟! نصف بیشتر سوریه را هم بدهند به اسرائیل و رژیم صهیونیستی هم بیاید تمام توانمندیهای مهم علمی و نظامی؛ نه فقط نظامی؛ علمی و نظامی را نابود کند و حتی به دست همین افراد، دانشمندان خودشان را ـ دانشمندان بزرگی هم داشتند ـ کشتار کند؟! همه توانمندیهایی که میلیاردها میارزید را از بین ببرد و این حکومتِ به اصطلاح داعشِ کراواتی حتی یک آخ نگوید؛ یک تیر به سمت این صهیونیستها پرتاب نکند؛ ولی زن و بچه شیعیان را میتواند کاملاً سر بِبُرد و دسته جمعی بکشد! خب از این بهتر برای رژیم صهیونیستی نبود که... چه شد؟ حالا مردم سوریه خوب میتوانند چگونه تصمیم بگیرند و مقایسه کنند که سیاست ایران؛ سیاست معقول، منصفانه و افتخارآمیز ایران چه بود؟ این بود که تمامیت ارضی سوریه حفظ شود و اینکه سوریه آینده خودش را حفظ کند و سرزمینش را بگیرد؛ هم ترکیه باید از خاکش برود و هم آمریکا و هم هر کشور دیگری... اما الان سوریه به رژیمی اینچنینی تبدیل شد؛ به سوریه منفعلی که یواشیواش دیگر فکر کنم فقط دمشق میماند و آن را هم از او میگیرند.
- خانم میرزاخانی از افتخارات جامعه ریاضی جهان است و البته از افتخارات ایران و ما هم افتخار میکنیم به دستاوردهای ریاضیاش. وقتی ما به علم ریاضی کسی افتخار میکنیم به این معنا نیست که همه جهات دیگر او را هم قبول داشتهایم، ولی ایشان زن بسیار محجوبی بود. زمانی که دانشجو بود مدتی در همین (آیپیام) _ این پژوهشگاه در دنیا به آیپیام معروف است _ در همینجا با ما همکاری داشت و از جایزهای که گرفت هم بسیار خوشحال شدیم و در همین پژوهشگاه برایش یک ویژهنامه درست کردیم، یک جلسه بزرگی گذاشتیم.
- خانم میرزاخانی دختر بسیار نجیبی بود... ایکاش در ایران میماند، یا میرفت خارج و برمیگشت. ببینید ما آرزوهایمان را باید واقعبینانه نگاه کنیم؛ همین قدر که یک دختر ایرانی در جمهوری اسلامی در بهترین دانشگاههای کشور ما تحصیل میکند و بعد خارج میرود و در آنجا هم توفیقات عظیمی پیدا میکند، خب این یک چیز خیلی قابل توجهی است.
- این دوستان اصلاحطلب ما که اگرچه اسم دموکراسی را میبرند، بهطورکلی اینها یک دیکتاتوری سکولار دوست دارند و تحمل دموکراسی را ندارند. میگویند ولی در آخر یک دیکتاتوری سکولار قشنگ را میپسندند. مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی سفری به عربستان رفته بود و بعد آمد و گفت: «ما آنقدر مجلس گذاشتیم و بگیروببند و این حرفها، ولی اینها [عربستان] بدون این چیزها دارند اداره میکنند، پیشرفت هم دارند دیگر...»
- بعضی از حضرات برای آقای بنسلمان اصلاً ریسه میروند. میگویند ببین چه آدم داهیانهای است. اصلاً دارد کشور را زیرورو میکند. میگویند که رابطهاش را با شرق و غرب بالانس کرده است. اینکه گاوشیری رسمی آنهاست و ایندفعه ترامپ برای سفر به عربستان گفت که باید حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار به من پول بدهی، این شده بالانس!
- امروز رژیمصهیونیستی بر ارکان امارات و عربستان تسلط دارد. آن افتضاحاتی که گذاشتند در مراسم بیشرمانهای که... رقص فلانی که بتهای کعبه را آوردند و در ریاض دور خانه کعبه را بازسازی کردند و فیلمش را به شکل مجازی درست کردند... یا همین دیسکویی که اخیراً در نزدیکی حرم شریف در بیابانها گذاشتند و چیزهای دیگر...
- میگویند که این حکومت بنسلمان دُم سلفیها را برید. چطور برید که تمام داعش از اینها ارتزاق میشود؟! مگر ما یادمان رفته که همین مفتیهای بنسلمان بودند که میگفتند زنهای خودتان را بدهید برای جهاد نکاح؟! همینجوری بودند دیگر... چه کسی اینهمه فتوا داد که خون شیعیان حلال است و اگر آنها را کشتید، زنهایشان را هم به اسارت بگیرید.
متن کامل این گفتوگو را در روزنامه فرهیختگان بخوانید