دو روایتی که امروز میخوانیم تکراری است اما سال 96 ما را -حداقل- تحتتاثیر قرار داد و حالا وقتی به نتیجه رسیده که «آب رفته به جوی برنمیگردد».
اول: دیروز مجمع تشخیص با کلی از مشاهیر سیاسی ایران تشکیل جلسه داد، حتما میدانید تشکیل این جلسات به این راحتی نیست، حتی در دوران مرحوم هاشمی از جنابشان نقل میشد که برخلاف جایگاه مهم این نهاد بالادستی در ساختار سیاسی ایران، افراد عضو توجه کافی به آن ندارند. حالا در خبرها میخوانیم حدود 30 نفر از بزرگان سیاست صبح روز آغازین هفته را با تشکیل جلسه مجمع شروع کردند؛ برای چه موضوعی؟ برگشتن یا برنگشتن آقای سپنتا نیکنام به شورای شهر یزد!
برای ما که یک سال و اندی است درگیر ماجرا هستیم این خبر عجیب نیست، اما حتما تاریخ سیاست به این خبر میخندد؛ مثلا اگر شورای محترم نگهبان از ابتدا اجازه عضویت او را میداد چه اتفاقی میافتاد؟ احتمالا میگویند طبق وظیفه شرعیشان اجازه این کار را نداشتند و صدها سند درباره جوانب حقوقی ماجرا رو میشود؛ اما از آنطرف که هزاران ساعت وقت مملکت و جلسات نهادهای مهم کشور صرف این ماجرا شد، مهم نیست؟ اینکه افکارعمومی با این تصمیم اعضای محترم شورای نگهبان نسبت به اصل «مردمسالاری» در ساختار جمهوری اسلامی دچار سوال و ابهام شدند، مهم نیست؟ هزینه سوزاندن اعتماد مردم به 40 سال دفاع امام و رهبری از اصل انتخابات بالاتر از یک مصلحتسنجی روز واقعه نبود؟
با احترام کامل به جایگاه مهم شورای نگهبان بهخصوص دبیر محترم این شورا که میدانیم چقدر مورد حقد و کینه دشمنان انقلاب است، نمیتوانم نگویم حضرات بزرگوار اگر میشد بدون ملاحظات سیاسی و اجتماعی و فقط بنابر متون و چارچوبهای قانونی و فقهی تصمیم گرفت، آنوقت جایگاه امامخمینی (درود خدا و اولیایش بر او باد) با باقی همترازانش فرقی داشت؟ دیروز وقتی در جلسه مجمع همزمان دستان افرادی مثل ناطقنوری، حدادعادل، صفارهرندی، مجید انصاری و... بالا میرود و رای تقریبا قاطعی به بازگشت «سپنتا» به شورای شهر یزد میدهند، درواقع دستان «مصلحت» بالاتر از دستان «تفسیری از قانون» قرار میگیرد. کاش از آن اول دستان «دشمنشکن» اعضای شورای نگهبان حکم به ماندن سپنتا میداد تا این همه هزینه پای انقلاب نوشته نشود.
شاید کسانی بازهم بعد از رای خوب مجمع تشخیص، همین ماجرا را بهانه کنند تا علیه ساختار نظام حرفی بزنند، این هم البته از مظلومیت ساختار است چون همان شورای نگهبانی که سازوکار تعبیهشده برای نظارت بر انتخاباتهاست، مورد تایید قانونی نظام و رهبری است و همین مجمع تشخیص برای دیدن مصلحتها. چطور آن روز که شورای نگهبان بنا به نظرش سپنتا را به شورای یزد راه نداد نظام را متهم کردند، اما امروز که اعضای مجمع تشخیص که منصوب مستقیم رهبر انقلاب هستند رای به بازگشت او میدهند کسی از همین نظام و رهبری تمجید نمیکند؟ حتما دلیلش روشن است: هم اینکه هدف نه عدالت درباره افراد، بلکه پیدا کردن بهانه برای حمله به سیستم است (که ما میگوییم بیایید به دستشان بهانه ندهیم) و هم اینکه آنوقت معلوم میشود رسیدن به حق قانونی درون همین سیستم ممکن است و این برای یاغیهای 88 خوب نیست.
دوم: پنجشنبه گذشته خبر آمد کنسرت حسامالدین سراج، خواننده سنتی در مشهد مقدس برگزار میشود، آنهم سه شب! خب خدا خیرتان بدهد چرا با هزینهزایی برای سیستم سالها با منطقی غیرشفاف و بدون پشتوانه مشهد را نماد «تحجر» و «دگماتیسم» کرده بودید؟ یعنی واضح نبود با برگزاری چهارتا کنسرت کسی منحرف نمیشود، اما با مخالفت ما خیلیها از سر لج نه دلیل به گزینهای رای میدهند که میدانند کاری برای کشور نمیکند؟
سالها تجربه کردیم و دیدیم اگر تدبیر سیاسی و اجتماعی نداشته باشیم و جامعه را پس بزنیم، نهتنها کمکی به جریان انقلاب اسلامی نکردهایم بلکه آب به آسیاب «تکنوکرات»های بیعمل میریزیم. کنسرت مهم است نه از این معنا که نان و آب ملت میشود بلکه از این جهت که خوراک موسیقایی مردم را تامین میکند، مگر میشود بیتفاوت بود؟ خیر؛ اما معنای توجه، لغو و انکار کلی این «خوراک فرهنگی» نیست. اصلا تا وقتی که ما (آنها) در مشهد و بعضی جاهای دیگر بدون منطق جلوی برگزاری کنسرتهای سالم را نگرفته بودیم، آنقدر توجه افکارعمومی به برگزاری کنسرت نبود. یک بررسی ساده کنید و ببینید در این سالهای اخیر یک جریان سیاسی تنبل چگونه با استفاده از معجزه «خلوصگرایی» در انتخابات ناقابل پیروز شد و حالا باید80 میلیون جمعیت به دولت برای کار «امید» دهند!