چندروز پیش یک همایش برای وفاق ملی برگزار شد که خبری از تکثر و تنوع نبود و بیشتر از آنکه محلی برای گفتوگو باشد، شبیه به یک گعده دوستانه بود. همایشی که تحت عنوان گفتوگوی ملی برای وفاق با دعوت نزدیک به 60 نظریهپرداز و کارشناس در 10 پنل تخصصی با این هدف که ایده وفاق ملی «غنیتر» و «پردستاوردتر» مطرح شود و مورد بررسی قرار گیرد، برگزار شد.
فارغ از اینکه اساساً مفهوم وفاق را میتوان یک ایده دانست یا خیر اما اگر نگاهی اجمالی به آنچه در این اجلاس مطرح شد و نظراتی که ارائه شد بیندازیم، میتوان گفت این همایش با هدف اصلی خود فاصلهای قابلتوجه دارد. درحالیکه ایده اصلی همایش بحث و گفتوگو درخصوص وفاق ملی بود اما کمرنگ بودن حضور نظریهپردازان و چهرههای اصولگرایی این گزاره را اثبات میکرد که وفاق در بهترین حالت تنها درون جریان اصلاحطلبی تعریف میشود. نکته مهم دیگر آنکه حتی در میان همین جمعیت اصلاحطلب هنوز در تعریف وفاق اختلافنظری جدی وجود دارد و این یعنی تا معرفی وفاق به عنوان ایده ملی فاصلهای جدی وجود دارد. سؤال اصلی اما همچنان پابرجاست، همایش اخیر اساساً کارکردی برای وفاق داشت؟
همایش اصلاحطلبان؟
نزدیک به 60 میهمان و نظریهپرداز در همایش ملی وفاق حضور داشتند، عمده چهرهها و نظریهپردازانی که در این همایش حضور داشتند یا گرایشهای سیاسی اصلاحطلبی و اعتدالی داشتند یا به لحاظ ایده و نظر در چهارچوب نگاه اصلاحطلبی تحلیل ارائه کردند، البته برخی از چهرهها و نظریهپردازانی که به طیف اصولگرایی نزدیک بودند هم در این همایش حضور داشتند و 5-4 نفر از کل جمعیت نظریهپردازان و سخنرانان حاضر در این همایش را به خود اختصاص میدادند. ایراد اول را میبایست همینجا جستوجو کرد. دولت شعار وفاق ملی را به دو منظور مطرح کرد. نکته اول اینکه شکاف میان مردم، مسئولان و دستگاههای اجرایی کشور را به حداقل برساند و نکته دیگر آنکه اختلافات سلایق سیاسی و سیاسیکاریها را با هدف حل مشکلات مردم و حل مشکلات کشور به حداقل برساند.
برمبنای این تعریف، وفاق مسئله کشور و نظام حکمرانی کشور تعریف میشود، نه صرفاً یک مفهوم در اختیار باند و دسته سیاسی. اما اگر با همین عینک به اولین همایشی که با قصد گسترده کردن تعریف وفاق مطرح شده، بپردازیم، نمیتوان چنین نتیجهگیریای داشت. نکته مهم این است که اگر مبنا برای تعریف وفاق در چهارچوب امرملی نه صرفاً تعریف یک باند و دسته سیاسی باشد، میبایست نظریهپردازانی از عموم گرایشهای سیاسی در این اجلاس حضور پیدا میکردند؛ چرا که اساساً تعریف مفهوم ملی وفاق از جانب یک طیف سیاسی و طیف مشخصی از نظریهپردازان آنطور که باید شکل نمیگیرد، در بهترین حالت، گسترهای ملی پیدا نمیکند، اما علاوه براینکه حضور همه جریانات و نظریهپردازان سیاسی در این نشست دیده نمیشد، حتی حضور معدود چهرهها از جریان اصولگرایی هم تحمل نشد و برخی از پنلها را تبدیل به محلی برای مناقشات سیاسی و جناحی کرد. پیشرفت در این مسیر وفاق را تنها به مفهومی در اختیار و انحصار یک حزب و جریان سیاسی تبدیل میکند که تنها برای همان جریان سیاسی کارکرد دارد.
هنوز اندرخم یک کوچهایم
مشکل دیگری که در این همایش نیز خود را نشان داد اختلاف در ارائه تعریف اولیه از وفاق است. نکته اصلی این است که برخی از میهمانان اساساً وفاق را بیمعنی میدانند، برخی آن را محل جدل و ستیز میخواندند، درحالیکه محور اصلی شعار دولت وفاق بود و حامیان دولت نیز همصدا شعار دولت را تکرار میکردند، اما گویی چهرهها و نظریهپردازان اصلاحطلب حتی در تعریف مفهوم وفاق اجماع ندارند و هرکدام وفاق را از زاویهای طرح میکنند که گاهی در نقطه مقابل تعریف قرار دارد.
در این معنا به نظر میرسد محل اصلی بحث میبایست به اجماع رساندن اصلاحطلبان درمورد مفهوم وفاق باشد و در چنین شرایطی صحبت از گفتمان وفاق بلاموضوع است، ابتدا به این دلیل که هنوز اصلاحطلبان نیز نمیتوانند تعریفی با مؤلفههای مشخص درخصوص وفاق ارائه دهند، علاوه براین با فرض اجماع بر رسیدن به یک تعریف مشخص از وفاق و رسیدن به یک مؤلفه دقیق از آن تحقق وفاق تازه بستر را برای گفتمانسازی فراهم میکند؛ چرا که خود وفاق اساساً قابلیت تبدیل شدن به یک گفتمان را ندارد. با توجه به هدفگذاریای که همایش وفاق داشت و با توجه به این موارد، همایش گفتوگوی ملی وفاق در واقعیت کارکردی ندارد.
وفاق را نسوزانید
در این موقعیت برگزاری همایشهایی با فرض ارائه تعریف از وفاق بیش از آنکه خروجی داشته باشد تبدیل به مانور سیاسی دولت میشود و نتیجهبخش بودن آن نیز محل تشکیک قرار میگیرد و وفاق را تبدیل به مفهومی تئوری میکند که هیچ زمان عملیاتی نمیشود. علاوه براین حضور یک طیف سیاسی خاص و گفتوگوی آنها حول آن وفاق را تبدیل به مفهومی در قالب یک گعده سیاسی و جناحی میکند که نمیتواند تعریف دقیقی از دولت ارائه کند.
در این موقعیت حتی برگزاری همایش ملی وفاق در رسانهها نیز آنطور که باید جدی گرفته نشد؛ چراکه به نظر میرسد اساساً حرف، ایده و نگاه نویی مطرح نشده؛ گویی همایش وفاق تنها تبدیل به تریبون سیاسی برخی چهرههای رادیکال اصلاحطلب شد که در آن از عدم تحقق وفاق تنها به این خاطر که آنچه آنها میخواهند محقق نشده، صحبت کنند.
یک عکس به جای همایش برای وفاق بیشتر کار کرد|
در این موقعیت به نظر میرسد تصویر رئیسجمهور با یک پیرزن زابلی در خانهای کلوخی بدون بیرونزدگی و اغراق توانست وفاق را بهخوبی به تصویر بکشد و اجرا کند و بیش از یک همایش برای وفاق کار کند. آن را در واقعیت در میدان محقق کرد، بدون آنکه نمایش و ملاحظهای را لحاظ کند.
به نظر میرسد شخص رئیسجمهور بدون آنکه گفتمان و تعریف دقیقی از وفاق ارائه کند وفاق را واقعیتر اجرا میکند. ایراد کار را باید آنجایی جستوجو کرد که عموماً تصور میشود برای اختصاصی کردن مفهوم وفاق در تعریف دولت چهاردهم باید آن را با نمایش رسانهای به عنوان گفتمان دولت جا بزنند و امری که به نظر میرسد اینکه حداقل همایش ملی گفتوگو نتوانسته در اجرای آن موفق عمل کند.
گزارش کامل زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.