تاریخ : Fri 10 Jan 2025 - 10:31
کد خبر : 200289
سرویس خبری : دانشگاه


معاون علوم تربیتی مهارتی دانشگاه آزاد در گفت‌وگو با «فرهیختگان»

هدف‌گذاری مدارس کسب‌وکار استعدادیابی برای اشتغال است

مدل اجرایی «مدارس کسب‌وکار»، یک طرح پژوهشی است که براساس آن استعداد دانش‌آموزان از دوران ابتدایی ارزیابی، شناسایی و جهت‌دهی شده و با جریان شغلی موردعلاقه خود آشنا می‌شوند و حتی امکان نوشتن بیزینس پلن را نیز به دست می‌آورند تا زمانی که می‌خواهند وارد دانشگاه شوند، بتوانند یک انتخاب دقیق و قوی در خصوص دانشگاه و رشته خود داشته باشند.

هر فردی حداقل یک استعداد خاص دارد که می‌تواند به او برای رسیدن به موفقیت کمک کند. برخی افراد استعدادهای خود را زود کشف می‌کنند، اما برخی دیگر شناختی روی توانایی و استعداد خود ندارند. مهم‌ترین مکانی که افراد می‌توانند استعدادهای خود را بشناسند، دوره مدرسه است. کم نبودند دانش‌آموزانی که در دهه‌های گذشته، استعدادشان شناخته نشد و در راه تحصیلی خود به بیراهه رفتند و حتی نتوانستند دانشگاه و رشته مناسب استعداد خود را انتخاب کنند. هرچند در دهه فعلی در مدارس روی شناسایی استعداد دانش‌آموزان تمرکز بیشتری می‌شود، اما هنوز هم راه بسیار زیادی تا موفقیت در این حوزه باقی‌مانده است.

مدل اجرایی «مدارس کسب‌وکار»، یک طرح پژوهشی است که به‌تازگی از سوی محمدعلی نادی خوراسگانی، معاون علوم تربیتی و مهارتی دانشگاه آزاد در جشنواره پژوهش و فناوری وزارت آموزش‌وپرورش ارائه شده و قرار است در این حوزه به کمک مسئولان برای شناسایی استعدادها بیاید. طرحی که براساس آن استعداد دانش‌آموزان از دوران ابتدایی ارزیابی، شناسایی و جهت‌دهی شده و با جریان شغلی موردعلاقه خود آشنا می‌شوند و حتی امکان نوشتن بیزینس پلن را نیز به دست می‌آورند تا زمانی که می‌خواهند وارد دانشگاه شوند، بتوانند یک انتخاب دقیق و قوی در خصوص دانشگاه و رشته خود داشته باشند.

نادی معتقد است بسیاری از دانش‌آموزان از ظرفیت استعدادی خود بی‌خبرند و فقط رشته‌های پزشکی و مهندسی را می‌شناسند. در این طرح دو مدل فرض شده است؛ مدارسی که در قالب دانشکده‌های کسب‌وکار در نظر گرفته شده و به تربیت دانشجو می‌پردازند و تمرکز دانشکده‌های کسب‌وکار، روی دنیای شغلی واقعی است. مدل دومی که دانشگاه آزاد درصدد است روی آن کار کند، مفهومی است که در دنیا در مدارس متوسطه اول و دوم مطرح است. در مدارس کارآفرینی در دوره ابتدایی، تمرکز روی نگرش‌های کارآفرینانه، در دوره متوسطه اول، تمرکز روی مهارت پایه‌ای کارآفرینی و در دوره متوسطه دوم تمرکز روی مهارت پایه شغلی است. حالا آن‌طور که نادی گفته است، این طرح قرار است در مدارس سمای دانشگاه آزاد نیز اجرا شود و سه استان اصفهان، زنجان و تهران به‌عنوان مدارس پایلوت انتخاب و آماده‌سازی می‌شوند. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

حدود دو هفته پیش‌طرحی با عنوان «مدل اجرایی مدارس کسب‌وکار» برای وزارت آموزش‌وپرورش آماده کرده بودید که این طرح برگزیده کشوری شد. در خصوص این طرح توضیح دهید.
اشکال و مدل‌های جدید مدرسه‌داری در دنیا وجود دارد که به نحوی مدل تکامل‌یافته هنرستان‌ها یا مدرسه‌های فنی و حرفه‌ای در قدیم است؛ از این مدارس بازتعریفی صورت گرفت و مانند دانشگاه‌های دنیا که توسط بعضی از سیستم‌های رتبه‌بندی مثل تایمز، شانگهای، QS و... رتبه‌بندی می‌شوند، مدارس کسب‌وکار نیز رتبه‌بندی می‌شوند.

مدارس کسب‌وکار می‌توانند به‌عنوان مدارس الگو نیز مطرح باشند. در یک دهه اخیر، مدارس کسب‌وکار، شکل تکامل‌یافته مدارس کارآفرینی است. حدود 10 یا 15 سال گذشته، بحث مدارس کارآفرینی مطرح بوده است، بعدها شکل این مدارس کامل‌تر و بالغ‌تر شده و ویژگی‌هایی به آن اضافه شده است و تبدیل به مدارس کسب‌وکار شدند. برای مدارس کسب‌وکار می‌توان دو مدل فرض کرد. اول این که این مدارس را در قالب دانشکده‌های کسب‌وکار فرض کنیم که بیشتر به تربیت دانشجو می‌پردازند؛ دانشجویان دانشکده‌هایی که معادل مدارس کسب‌وکار تلقی می‌شوند، در این دوره سنی بیشتر با ایجاد شغل، توسعه حرفه و شغل خاص، آموزش داده و تربیت می‌شوند؛ در واقع تمرکز دانشکده‌های کسب‌وکار، روی دنیای شغلی واقعی است، یعنی فرد را در معرض تجربیاتی قرار داده و او را تبدیل به فرد حرفه‌ای در موضوع شغلی می‌کنند؛ وقتی تحصیلات فرد به پایان رسید، آماده ایجاد جریان شغلی در سطح مقیاس کوچک یا بزرگ می‌شود.

مفهوم دومی که روی آن کار کردید چه بوده است؟
ما روی مفهوم دوم کار کردیم؛ در واقع مفهوم دومی که در دنیا مطرح است، بحث مدارس در دوره سنی متوسطه اول و دوم است. در بحث مدارس کارآفرینی در دوره ابتدایی، تمرکز روی نگرش‌های کارآفرینانه بوده است. در دوره متوسطه اول، تمرکز روی مهارت پایه‌ای کارآفرینی و همچنین در دوره متوسطه دوم تمرکز روی مهارت پایه شغلی بوده است. استنباط بسیاری از افراد در مورد مدارس کارآفرینی (که مدارس کسب‌وکار شکل بالغ و تکامل‌یافته آن است) این است که حتماً باید در دوره ابتدایی به بچه‌ها مهارت شغلی یاد بدهند؛ یا اصطلاحاً به آن‌ها دست به آچار شدن را بیاموزند. این در حالی است که در دوره ابتدایی تمرکز ما روی ایجاد نگرش است. به عبارت بهتر، اگر بچه‌ها را در موقعیت شغلی مختلف قرار داده یا دانش‌آموزان را در معرض انجام بعضی از فعالیت‌های شغلی قرار می‌دهیم، به این دلیل است که قصد داریم برای دانش‌آموز نسبت به شغل موردنظر نگرش ایجاد کنیم.

چرا باید نسبت به آن شغل نگرش ایجاد کنید؟ چه هدفی مدنظرتان است؟
هدف ما ایجاد نگرش مثبت است. دلیل اساسی این است که معتقدیم این نگرش‌ها از دوره ابتدایی به وجود می‌آید؛ اگر به این نگرش‌ها بی‌توجه باشیم، دانش‌آموزان در سنین بالاتر فقط در مورد چند شغل خاص فضای نگرش دارند و بقیه شغل‌ها را نمی‌شناسند. مثلاً فرد فقط پزشکی، دندان‌پزشکی و مهندسی را می‌شناسد. همچنین در گروه علوم‌انسانی نیز فرد ممکن است فقط با چند رشته شغلی خاص آشنایی داشته باشد. این سطح از نگرش ایجاد شده، تحت‌تأثیر خانواده و رسانه بوده و چون موضوعاتی که در سطح خانواده و رسانه مطرح می‌شوند، حیطه‌های شغلی گسترده‌ای نیستند، به همین دلیل سطوح نگرشی در کودک‌ونوجوان و حتی جوانان ما شکل می‌گیرد محدود است.

بنابراین، یکی از مسائلی که در طراحی مدل کسب‌وکار اتفاق می‌افتد، این است که در مدارس کسب‌وکار، دانش‌آموزان به دلیل مواجهه متعدد با موقعیت‌های شغلی، از گستره و دامنه وسیع نگرشی نسبت به شغل موردنظر برخوردار می‌شوند. این مواجهه می‌تواند زنده، طبیعی یا شبیه‌سازی شده باشد یا به صورتی باشد که شغل را داخل مدرسه آورید. یعنی شغل را در قالب مهارت به بچه‌ها معرفی کنید.

از سوی دیگر، در این الگو تمرکز ویژه‌ای روی خانواده شده است؛ در این الگو می‌خواهیم نگرش خانواده نسبت به مشاغل و حرف مختلف را ارتقا دهیم تا جایی که تمام دامنه و خزانه دانشی خانواده متمرکز روی چند شغل محدود نباشد. معتقدم بخش مهم علت انتخاب محدود بچه‌ها، به‌خصوص در دوره ابتدایی، به دلیل محدودیت در دامنه شناخت مشاغل توسط خانواده است؛ بنابراین تمرکزمان در دوره ابتدایی روی نگرش‌ها است و در دوره متوسطه اول تمرکز روی مهارت پایه‌ای کارآفرینی بوده و تلاش می‌کنیم مهارت را به‌عنوان ویژگی‌های شخصیتی مثل خلاق، نوآور و ریسک‌پذیر بودن در افراد تثبیت کنیم.

در دوره متوسطه دوم، ازآنجایی‌که دانش‌آموز به لحاظ سنی رشد کرده و به تفکر انتزاعی رسیده و امکان انجام یک‌سری فعالیت‌ها را به طور دقیق دارد و می‌تواند؛ مانند فردی که تسلط کامل روی شغلی را دارد، مطرح باشد، تلاش می‌کنیم تا گستره آموزش‌ها را روی مهارت‌های پایه شغلی ببریم که این مهارت‌ها دسته‌بندی نیز شده‌اند.

پس تمرکز این مدارس روی هنرستان‌ها نیست.
بله؛ تمرکز ویژه مدارس کسب‌وکار، روی هنرستان‌ها نیست. درواقع نمی‌توان این تفکر را داشت که هدف از مدرسه کسب‌وکار، توسعه و گسترش هنرستان‌ها است. در تمام جریان آموزشی متوسطه دوم، باید مجموعه مهارت‌ها در فرد شکل گیرد تا در انتهای دوره متوسطه دوم، توانایی ایجاد کسب‌وکار را داشته باشد و تبدیل‌شدن به یک کارآفرین و ایجاد شغل، فرد را مجبور به ورود به دانشگاه نکند. ورود به دانشگاه در دوره کاردانی، کارشناسی و بالاتر، صرفاً باید برای این باشد که فرد بتواند مهارت‌های خود را در حوزه کسب‌وکار تکمیل کند نه اینکه در محیط دانشگاه در فضای خلأ گونه قرار گیرد و بلاتکلیف باشد؛ بنابراین در مدل اجرایی مدارس کسب‌وکار، بخش وسیعی از جریان هدایت تحصیلی دانش‌آموز، از زمان پیش‌دبستانی دوم شروع می‌شود. این سیکلی که از آن صحبت کردم، به این معنا است که جریان استعدادی موجود در جامعه را با یک مدل خاص به سمت مشاغل مختلف هدایت می‌کنم.

یعنی وقتی دامنه شناخت شما را روی صدها شغل می‌برم، شما باتوجه‌به نگرش و حس خود نسبت به این مشاغل و ظرفیت استعدادی خود، می‌توانید به این جمع‌بندی برسید که در کدام یک از این مشاغل می‌توانید موفق‌تر باشید.

در کنار مدارس کسب‌وکار، مراکز هدایت تحصیلی بیرونی نیز طراحی شده است. مراکز هدایت تحصیلی بیرونی، ظرفیت ایجاد شده در اثر فرایند آمادگی دانش‌آموز در اردوها، بازدید علمی و بازدید از مشاغل و یا ورود افراد با تجربه شغلی مختلف به مدرسه و... را بررسی می‌کند؛ درواقع تمام این موارد، یک سطح از توجه و نگرش را در دانش‌آموز ایجاد کرده و در سطح دوم ما از بیرون به واسطه مراکز هدایت تحصیلی آن‌ها را سنجش کرده تا دانش‌آموزان از بین صدها شغل که دانش‌آموزان نگرش و حس نسبت به آن‌ها دارند، استعداد خود را کشف کنند. به‌عنوان مثال می‌گویم: «اگر من از بین بیش از صد شغل که نسبت به آن‌ها نگرش و حس دارم، متوجه شده‌ام که می‌توانم حرفه مهندسی پزشکی را بخوانم و در این حوزه برای خود کسب‌وکاری ایجاد کنم، آیا استعداد واقعی نیز در این زمینه دارم یا خیر.»

اما تفاوت جریان هدایت تحصیلی از بیرون با جریان هدایت تحصیلی موجود در جامعه این است که در مدل اجرایی مدارس کسب‌وکار، جریان هدایت تحصیلی قبل از دبستان انجام می‌شود. یعنی یک‌بار در دوره پیش‌دبستانی و برای بار دوم در دوره متوسطه اول این سنجش علمی می‌شود. پیوند این دو سنجش که در ارتباط با فرد انجام می‌شود، ماهیت کسب‌وکار و هدایت اصلی فرد را در دوره بالاتر مشخص می‌کند. از سوی دیگر در دوره متوسطه دوم، دانش‌آموزان علاوه بر این که آشنایی شغلی پیدا می‌کنند و حرفه مشاغل را به‌صورت عملی انجام می‌دهند، با مفاهیمی مثل کسب‌وکار، کارآفرینی، قوانین موجود در بازار برای کارکردن نیز آشنا می‌شوند. این‌ها مفاهیمی است که بعضاً حتی در سن بالا هم با آن‌ها آشنا نیستیم؛ اما دانش‌آموزان با این مفاهیم آشنا می‌شوند و در دوره متوسطه اول و دوم می‌توانند عملاً بیزینس‌پلن بنویسند. با نوشتن بیزینس پلن، دانش‌آموز آمادگی حضور فیزیکی در عرصه کسب‌وکار را کسب می‌کند.

باتوجه‌به این که در مدرسه نسبت به دانشگاه زمان بیشتری در اختیار داریم و دانش‌آموز در مدرسه زمان بیشتری در کنار جریان تعلیم‌وتربیت قرار دارد، دانش‌آموز برای برطرف‌کردن خطاهای شناختی نیز فرصت بیشتری در اختیار دارد. ارکان مدرسه نیز فرصت بیشتری در اختیار دارند تا خطاهای دانش‌آموزان را به حداقل ممکن برسانند. باتوجه‌به این شرایط دانش‌آموز در وضعیت تحصیلی خوبی از مدرسه فارغ‌التحصیل می‌شود.

بنابراین، شاهد چند اتفاق هستیم؛ اول این که استعداد دانش‌آموز ارزیابی و شناسایی شده و در فضای استعدادی خود جهت‌دهی شده است. دوم اینکه با جریان شغلی موردعلاقه خود آشنا شده و سوم امکان نوشتن بیزینس پلن را به دست آورده و در نهایت در آینده یعنی زمان ورود به دانشگاه با یک انتخاب دقیق و قوی دانشگاه و رشته خود را انتخاب می‌کند، زیرا درصد زیادی از دانش‌آموزان وجود دارند که هنگام ورود به دانشگاه و در ترم‌های اول درسی، مدام تغییر رشته می‌دهند، چراکه از ظرفیت استعدادی خود بی‌خبرند که این موضوع تاوان زمان و هزینه را به‌خصوص برای کشور به دنبال دارد. این دانش‌آموزان سرمایه کشور هستند و نباید دیرتر از بازه زمانی وارد بازار کار شوند. این در حالی است که در صورت عدم شناخت استعدادها، دیرتر وارد بازار کار می‌شوند. این خلاصه‌ای از مدل اجرایی مدرسه کسب‌وکار است که توسط وزارت آموزش‌وپرورش به‌عنوان طرح برگزیده کشوری در هفته پژوهش انتخاب و از آن تقدیر شد.

آیا مدل اجرایی مدارس کسب‌وکار در دانشگاه آزاد نیز اجرا می‌شود؟
من این پروژه تحقیقات و این مدل اجرایی را برای وزارت آموزش‌وپرورش انجام دادم و از بین 300 طرح انجام شده، این طرح برگزیده شده و محدودیتی برای گسترش آن نیست و این امکان وجود دارد در دانشگاه آزاد نیز توسعه پیدا کند. چند مدرسه دانشگاه آزاد که جزء مدارس الگوی ما در فضای مهارتی هستند برای انجام این طرح آماده‌سازی می‌شوند. تا برای سال آینده در مقطع متوسطه اول و دوم طرح را اجرا و پیاده کنیم.

متن کامل این گفتگو را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.