تاریخ : Mon 16 Dec 2024 - 09:47
کد خبر : 199010
سرویس خبری : ایده حکمرانی

نئولیبرالیسم و سطح دوم مقاومت

درباره ایستادگی در مقابل سلطه آمریکایی

نئولیبرالیسم و سطح دوم مقاومت

آنچه آمریکایی‌ها در حال القای آن هستند، برنامه‌ریزی بلندمدتی است برای افزایش سلطه نظم خودشان. به همین جهت باید به شدت دقت و توجه کرد که اگر به اسطوره‌ها و تخیل غربی‌ها در تاریخ و وضعیت فعلی‌شان نگاه کنیم، می‌بینیم سرشار از قهرمانانی است که علیه سرنوشت به پا خاسته‌اند.

رهبر انقلاب در آخرین سخنرانی‌شان، مقاومت را ایستادگی در برابر سلطه آمریکا و هرگونه سلطه‌گر دیگری معرفی کردند. ایستادگی در مقابل سلطه آمریکایی در دو سطح باید درک شود.

سطح اول همین وضعیت منطقه است. آمریکایی‌ها از دهه ۳۰ شمسی در منطقه ما (غرب آسیا) به شدت دخالت کرده‌اند. کودتای ۱۳۳۲ و ایضاً ۱۹۴۹ میلادی در سوریه نمایانگر حجم دخالت‌های وسیع آن‌هاست، امروز هم که بعد از حمله به عراق و افغانستان و دخالت در سوریه و لبنان کاملاً مشخص است آمریکا در این منطقه یک شرّ مطلق است و قطعاً ایستادگی در مقابل این شرّ که همان مقاومت است، در سطح اول خودش را نشان می‌دهد، یعنی در منطقه باید در مقابل با سلطه‌گری آمریکایی‌ها ایستادگی کرد تا بلایی که بر سر عراق و افغانستان و سوریه آورده‌اند، به داخل کشور ما صادر نکنند. ولی به نظر می‌رسد ایستادگی در سطح دوم که به مراتب از سطح اول مهم‌تر و پیچیده‌تر است در این لحظات کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

درک بهتر ایستادگی در سطح دوم از یک مثال شروع می‌کنم. در حومه پاریس به علت گرانی کرایه‌های تاکسی بخشی از افراد یک منطقه تصمیم گرفتند برای مقابله با این گرانی، هرروز یک نفر با ماشین شخصی خود را به همراه ۴ نفر از اهالی محل به نقطه‌ای برساند که مسیر برای رسیدن به محل کار مناسب باشد. این طرح در بلندمدت باعث شد یک همبستگی خوب بین اهالی محل بیش از سلام‌وعلیک شکل گرفته و محله در یک وضع جدید قرار بگیرد؛ اما این وضع با رسیدن خط مترو به آن نقطه به پایان رسید و همه افرادی که به دنبال همبستگی بودند به خانه‌هایشان رفتند و زندگی مثل گذشته ادامه پیدا کرد! این مثال و استعاره خط مترو دقیقاً همان کاری است که آمریکایی‌ها در منطقه و جهان شکل داده‌اند که مانع از هرگونه ایستادگی مقاومت می‌شود. به نوعی آمریکایی‌ها با ترویج سرمایه‌داری متأخر به گونه‌ای آن را ترسیم کرده‌اند که سرمایه‌داری متأخر یا همان نئولیبرالیسم فی نفسه وضعیت بادوامی دارد و هیچ راهی به جز پیوستن به این نظم نیست و ایستادگی در برابر این سلطه، به معنای عدم موفقیت و رنج کشیدن وسیع است. این سرمایه‌داری متأخر انسان‌ها را مجبور می‌کند کاری را انجام دهند که نمی‌خواهند یا نمی‌دانند چه کاری باید انجام دهند؟ در چنین سلطه‌ای نوعی پیچیدگی وجود دارد که هر نوع درکی از حقیقت و ایستادگی را نفی می‌کند؛ اما انسان‌ها را در موقعیت خاص ر‌ها می‌کند که به شکلی ملال‌آور است اما این ملال را همان زندگی معرفی می‌کند. فرناندو پسوآ این حالت را «درد بی‌دردی» یا خواستن بدون تمایل یا اندیشیدن بی‌خرد نامیده است. به نوعی فرد یا افراد در مقابل وضعیتی قرار دارند که اصلاً درد را متوجه نمی‌شوند که در مقابلش ایستادگی و مقاومت کنند.
آرنه یوهان که سال‌ها در حوزه مسئله فلسفه زندگی و رنج تحقیق کرده است در باب این وضعیت می‌گوید این نظم به نوعی توهم و یا شرایط کاذبی است که انسان پیروز یا موفق را انسانی معرفی می‌کند که علیه درد بجنگد و اینجا درد هم تعریفی ساده شده است: «هر نوع عملی که مانع موفقیت ما شود» برای فهم بهتر این سلطه باید به تحقیقات وندی براون که بیش از سه دهه روی نئولیبرالیسم تحقیق کرده مراجعه کنیم. براون معتقد بود نئولیبرالیسم به نوعی تخریب اجتماع است که آمریکایی‌ها آن را در سرمایه متأخر شکل داده‌اند، اما براون در سال ۲۰۲۳ با یک دگردیسی عجیب سلطه جدید را نه نئولیبرالیسم، بلکه خود نیهیلیسم معرفی می‌کند و کتابی در این باب می‌نویسد تا نشان دهد نظم جدیدی که شکل گرفته ذیل آن نئولیبرالیسم معنی می‌دهد. این نظم در هم تنیده است با نئولیبرالیسم اما در شرایط اجتماعی بیشتری اثر دارد، یعنی نیهیلیسم متأخر آمده است تا با انسان‌ها به صورت استبدادی رفتار کند و ذهنیتی را شکل دهد که نباید درد و نزاع و آنتاگونیسمی دیگر در سطح جهانی باشد و آینده جهان محلی است بدون درد! این ذهنیت هرنوع مقاومت و ایستادگی را از درون تهی می‌کند و شرایطی را هرچند کاذب اما در سطح اجتماعی علیه همبستگی و مقاومت شکل می‌دهد و این همان خواسته آمریکایی‌هاست. برای ساده‌تر شدن ادعای آمریکا در حوزه معرفتی متأخر آن‌ها، باید گفت آمریکایی‌ها قصد دارند به لحاظ معرفتی و رسانه‌ای از جهان ارزش‌ها نوعی واقعیت‌زدایی صورت دهند، به گونه‌ای که هیچ واقعیت زمینی که باعث درد و ایستادگی شود، وجود خارجی ندارد و هرآنچه عامل درد است مانع موفقیت انسان‌هاست و درنتیجه مقاومت معنی ندارد! این رفتار آمریکایی‌ها با ترکیبی که از ایلان ماسک و دونالد ترامپ شکل داده‌اند، به شدت همخوانی دارد. معنی رسانه‌ای ترکیب ترامپ و ماسک به نوعی یعنی غول تکنولوژی و غول بیزینس و اعتمادبه‌نفس در کنار هم، یعنی انتهای نسخه موفقیت! و هرگونه ایستادگی در برابر آن نوعی زندگی علیه موفقیت است!

این سلطه که همان سطح دوم معرفی شده، مورد بحث نیست و آنچه به نظر باید بیشتر توجه کرد همین ذهنیتی است که آمریکایی‌ها برای بقای سلطه خودشان خلق کرده‌اند. این سلطه سعی دارد به نوعی ذهن‌ها را مدیریت کند که زندگی در شرایط حال، قطعاً یعنی زندگی بدون درد و رنج است! و آمریکا و تفکر آمریکایی یعنی ادامه مسیر بدون رنج زیستن! اما درواقع نه به جهت حقیقی بلکه به جهت فلسفی و روانشناختی زیستن بدون رنج و ایستادگی ممکن نیست! هرجا زندگی معنا دارد، ایستادگی است که آنجا را به زندگی تبدیل کرده است. در سطح سیاسی، وضعیت فعلی خاورمیانه همین تصور زیستن بدون رنج و رؤیای آمریکایی بوده که امروز دچار بحران‌های وسیعی است. آنچه باید از حرف رهبر انقلاب فهمیده شود، این است که در عین حالی که سطح اول مقاومت دارای اهمیت است، سطح دوم محل اصلی است؛ یعنی نقطه کانونی نزاع، سطح دوم است که باید در جنگ ترکیبی فعلی رعایت شود. هرگونه پیوند با نظم کاذب بدون درد آمریکایی زنگ خطری است برای عدم ایستادگی و مقاومت و خطر لیبی‌سازی و سوریه‌سازی و سودان‌سازی را شکل می‌دهد. دقت کنیم خاورمیانه، هم در سنت و هم در تاریخ محل زندگی رنج‌گونه اما بافضیلت بوده است. آنچه آمریکایی‌ها در حال القای آن هستند، برنامه‌ریزی بلندمدتی است برای افزایش سلطه نظم خودشان. به همین جهت باید به شدت دقت و توجه کرد که اگر به اسطوره‌ها و تخیل غربی‌ها در تاریخ و وضعیت فعلی‌شان نگاه کنیم، می‌بینیم سرشار از قهرمانانی است که علیه سرنوشت به پا خاسته‌اند. این ذات اندیشه غربی‌ها و آمریکایی‌ها بوده است، یعنی خودشان به سرنوشت بله نگفته‌اند و با رنج و ایستادگی نظم جدید را خلق کرده‌اند و دقیقاً عکس این ایده را برای ما و خاورمیانه طراحی کرده‌اند که سرنوشت ما پذیرش شکست و خریدن موفقیت از غربی‌هاست که بهای آن هم لوله‌های نفت و ایضاً از دست دادن ملت و جغرافیای خودمان است!