بدون شک، سلطه غرب و انحصار ایالات متحده در نظام بینالمللی از پایان جنگ سرد تاکنون، باعث ایجاد بسیاری از مشکلات مرتبط با ثبات و امنیت جهانی شده است. به نظر میرسد ایالات متحده که بیش از سه دهه رهبری جهان را برعهده داشته، شرایط را برای ظهور قدرتهای مخالف و کشورهای نوظهوری که به دنبال برکناری ایالات متحده از مرکز رهبری جهان هستند، فراهم کرده است. شاید برجستهترین گروهی که خود را متعهد به انجام این مأموریت دشوار و بلندپروازانه میداند، گروه بریکس (BRICS) باشد. اما این گروه تا چه حد میتواند به سلطه تکقطبی در تصمیمگیریهای بینالمللی پایان دهد؟ آیا بریکس توانایی آن را دارد که به سلطه دلار به عنوان تنها ارز مورد استفاده در معاملات جهانی خاتمه دهد؟ آیا این گروه میتواند در برابر قدرت نظامی ایالات متحده و غرب به طور کلی مقاومت کند و در نهایت، آیا این گروه موفق خواهد شد یک ساختار هماهنگ ایجاد کند که در آن تفاوتها و اختلافات میان اعضای آن از بین برود؟
بریکس و نیاز به چندقطبی شدن
نظام لیبرالی که در دهه 1990 میلادی به اوج قدرت رسید، نمیتوانست این مدت طولانی دوام آورد، بدون اینکه برخی از اجزای نظام بینالمللی گامهای عملی برای پایان دادن به دوران تکقطبی به رهبری ایالات متحده بردارند. در همین راستا، جهان شاهد تولد گروه بریکس در 16 ژوئن 2009 در شهر یکاترینبورگ روسیه بود که رهبران روسیه، چین، برزیل و هند را گرد هم آورد و در آن زمان به نام بریک (BRIC) شناخته میشد. یک سال بعد، در سال 2010، آفریقای جنوبی به این گروه پیوست و نام آن به بریکس (BRICS) تغییر یافت. دفتر مرکزی این گروه نیز در شهر شانگهای چین قرار گرفت. در سال 2017، ایده بریکس پلاس (BRICS Plus) مطرح شد که هدف آن گسترش گروه بود. در ژانویه 2024، کشورهای مصر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، ایران، آرژانتین و اتیوپی به عضویت این گروه درآمدند. با این حال، آرژانتین پس از پیروزی رئیسجمهور راستگرای خود، خاویر میلی، از پیوستن به گروه منصرف شد. بنابراین، این ائتلاف اکنون شامل ده کشور عضو است و بسیاری دیگر نیز علاقه خود را برای پیوستن به این قطب جدید ابراز کردهاند.
در طول تاریخ، هیچ امپراتوری بزرگی نتوانسته است برای همیشه قدرت و شکوه خود را حفظ کند. قانون صعود و سقوط همواره چرخه روزگار را میان قدرتهای مختلف که بر ملتها و تمدنهای بشری حکومت کردهاند، تعیین کرده است. امپراتوری آمریکا و غرب نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود؛ این موضوعی است که بسیاری از دانشمندان علم سیاست و تاریخ از جمله پیتر تورچین، پژوهشگر آمریکایی با ریشه روسی، در کتاب خود با عنوان جنگ، صلح و جنگ: صعود و سقوط امپراتوریها به آن پرداختهاند. وی در این اثر، با استناد به نظریه ابن خلدون، جامعهشناس برجسته اسلامی، درباره صعود و سقوط دولتها و تأثیر عصبیت در قدرت و انسجام یا ضعف و فروپاشی آنها، به این نتیجه رسیده است. نظام لیبرالی که فرانسیس فوکویاما در کتاب پایان تاریخ آن را به عنوان آرزوی نهایی بشریت معرفی کرد، امروزه در حال تزلزل است و بسیاری از جذابیت اولیه خود را از دست داده است. تنها جنگهایی که ایالات متحده و متحدانش آغاز کردهاند و ویرانیها و بیعدالتیهایی که در نقاط مختلف جهان ایجاد کردهاند، دلیل این کاهش اعتماد و افزایش بیثباتی نیستند، بلکه همچنین الگویی که غرب از خود ارائه داده است، نشاندهنده گسست کامل از طبیعت انسانی و تخریب ارزشهایی است که غرب همواره شعار آنها را میداده و مدافع آنها بوده است.
نقاط قدرت و ضعف بریکس
تعداد جمعیت کشورهای گروه بریکس حدود سه میلیارد و ۲۵۰ میلیون نفر است که ۴۵ درصد از مجموع جمعیت جهان را تشکیل میدهد و مساحت این گروه حدود ۳۳ درصد از کل مساحت خشکیهای جهان را شامل میشود. حجم اقتصاد این کشورها به ۲۹ تریلیون دلار میرسد که ۲۹ درصد از کل اقتصاد جهانی را نمایندگی میکند. با پیوستن عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ایران به این گروه، اکنون بریکس حدود ۴۵ درصد از کل ذخایر نفت جهان، ۳۸ درصد از تولید گاز و ۶۷ درصد از تولید زغالسنگ جهانی را در اختیار دارد. این گروه همچنین ۵۰ درصد از ذخایر جهانی طلا را داراست و حدود ۳۰ درصد از کالاها و محصولات موجود در بازارهای جهانی را تولید میکند. میزان تولید گندم و برنج این کشورها به ترتیب در سال ۲۰۲۲ به ۴۴.۷ درصد و ۵۴.۸ درصد رسید.
گروه بریکس شامل سه کشور هستهای یعنی روسیه، چین و هند است و تعداد تسلیحات هستهای آنها به ۶۴۶۳ بمب هستهای میرسد. این سه کشور از لحاظ قدرت نظامی به ترتیب در رتبههای دوم، سوم و چهارم قرار دارند. اگرچه این آمار و ارقام جمعیتی، منابع مادی، انرژی و نظامی نشاندهنده قدرت گروه بریکس و شایستگی آن برای تبدیل شدن به یک قطب موازی با قطب آمریکا و غرب است، اما این گروه نیز با برخی مشکلات روبهرو است که در رأس آنها اختلافات میان اعضا قرار دارد. برای مثال، هند مخالف هدایت گروه به سمت تقابل با ایالات متحده است، بهویژه که عضو ائتلاف چهارگانه (کواد) است که شامل ایالات متحده، ژاپن و استرالیا میشود. یکی از اهداف اصلی این ائتلاف، مقابله با گسترش چین در منطقه آسیا و اقیانوسیه است. علاوه بر این، اختلافات مرزی بین چین و هند، مانند مورد دره گالوان که در سال ۲۰۲۰ به درگیریهای نظامی منجر شد، یکی دیگر از چالشهاست. برخلاف غرب به رهبری ایالات متحده که از نظر سیاسی و اقتصادی هماهنگی بیشتری دارد، گروه بریکس از تفاوتهای سیاسی قابلتوجهی رنج میبرد. همچنین، کشورهایی که بهتازگی به گروه پیوستهاند، مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی، روابط نزدیک با ایالات متحده دارند. اما با وجود همه این چالشها، این گروه از دید ایالات متحده تهدیدی جدی برای جایگاه رهبری این کشور در جهان محسوب میشود و آمریکا احتمالاً از تمامی ابزارهای ممکن برای ایجاد اختلال در این قطب و متلاشی کردن آن از درون استفاده خواهد کرد، از جمله تحریک برخی از اعضا به خروج از گروه.
آیا میتوان دلار را کنار زد؟
روسیه و چین دستکم تمایل خود را برای ایجاد یک ارز مشترک در گروه بریکس و پایان دادن به استفاده از دلار در معاملات میان اعضا مخفی نمیکنند. اما قدرت دلار موانع و دشواریهای زیادی را در برابر پایان نقش انحصاری آن در مبادلات مالی جهانی ایجاد کرده است. دلار برای دههها در زمینه پول، تجارت، بدهیها و سهام در جهان سلطه داشته و تفکیک این ساختار که بهعنوان یک ابزار قوی در دست ایالات متحده عمل میکند، آسان نخواهد بود. این ابزار توسط آمریکا بهعنوان یک چکش تنبیهی علیه کشورهایی که از خط مشی آن پیروی نمیکنند، استفاده میشود. در ژوئیه ۱۹۴۴، ایالات متحده ۴۴ کشور را برای تصویب توافقنامه برتون وودز (Bretton Woods) دعوت کرد که بر اساس آن دلار از یک ارز داخلی به یک ارز ذخیره بینالمللی تبدیل شد. با وجود ظهور یورو بهعنوان یک ارز جهانی در سال ۱۹۹۹، یورو نتوانسته است دلار را از جایگاه خود کنار بزند. تسلیح دلار باعث نگرانی بسیاری از کشورها، از جمله کشورهای اروپایی شده است. بهعنوان مثال، در سال ۲۰۱۴ بانک BNP Paribas، یک بانک بینالمللی فرانسوی، به دلیل تأمین مالی صادرات از ایران، سودان و کوبا، که تحت تحریمهای آمریکا قرار داشتند، مجبور به پرداخت جریمههای سنگین به مبلغ ۹ میلیارد دلار شد. همچنین، جنگ روسیه و اوکراین و تحریمهای شدید آمریکا علیه روسیه، کشورهای اروپایی را متضرر کرده است که خود را درگیر جنگی میبینند که هم از آن حمایت میکنند و هم هزینه آن را میپردازند. شرکتهای اروپایی نیز وضعیت بهتری نداشتند و در سال ۲۰۱۸ پس از خروج یکجانبه ایالات متحده از توافق هستهای با ایران، مجبور به ترک این کشور شدند و ضررهای مالی سنگینی را متحمل شدند.
با وجود دشواریهای کنار زدن دلار، گروه بریکس مصمم به ایجاد ارز مشترک خود به نظر میرسد. این گروه اقدامات خود را برای کاهش استفاده از دلار آغاز کرده و ذخایر خود را متنوع ساخته و از ارزهای محلی در مبادلات تجاری بین اعضا استفاده میکند. حتی چین ابتکار جدی برای ایجاد یک سیستم پرداخت مالی جایگزین برای سیستم سوئیفت (SWIFT) ارائه داده است. این سیستم به نام CIPS (سامانه پرداخت بینبانکی فرامرزی) تاکنون در ۱۳۵ کشور مورد استفاده قرار گرفته و در سپتامبر ۲۰۲۴ شعبه بانک HSBC در هنگکنگ رسماً به آن پیوست.
اضمحلال غرب و گروه بریکس
کتابخانهها پر از آثار نویسندگان و متفکران برجستهای است که به اتفاق نظر به پایان نزدیک غرب اشاره کردهاند. یکی از این افراد، «امانوئل تود»، نویسنده کتاب «شکست غرب» است که پیشتر در کتابی دیگر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را پیشبینی کرده بود؛ و همانطور نیز شد.
تود دلایل و شواهدی را مطرح میکند که از نظریهاش درباره آغاز پایان غرب پشتیبانی میکنند؛ از جمله کاهش تولید صنعتی، ضعف در آموزش مهندسی، نزول سطح آموزش و افول شدید ارزشهای پروتستانی که علت اصلی صعود غرب به شمار میرفتند؛ «ایالات متحده، انگلیس، آلمان و کشورهای اسکاندیناوی». همچنین جنگهایی که ایالات متحده و کشورهای غربی پشت آنها هستند، چه در اوکراین و چه در غزه و لبنان، شکافهای بزرگی در جوامع غربی ایجاد کردهاند.
تظاهرات گستردهای که در بیشتر پایتختهای جهان برگزار شد، نشاندهنده گسترش دامنه مخالفت با سیاست حمایت کورکورانه از جنگ نسلکشی علیه مردم فلسطین است. استفاده از حق وتو علیه طرح توقف تجاوز به غزه و مخالفت با تصمیم دادگاه کیفری بینالمللی مبنی بر صدور دو حکم بازداشت علیه نتانیاهو و گالانت توسط دولت آمریکا، تنها نشانهای از فروپاشی ارزشها و انکار کامل قواعد حقوق بینالملل انسانی است.
تمام این نشانهها به نفع گروه بریکس عمل میکنند و باعث میشوند کفه ترازو به سمت این گروه سنگینتر شود، مشروط بر اینکه برای رفع اختلافات خود راهحلهای مناسبی پیدا کنند و به هدفی که اکثر ساکنان زمین آرزویش را دارند دست یابند؛ تولد یک نظام جهانی جدید و عادلانه که به عصر لیبرالیسم جدید پایان دهد، عصری که اکنون تهدیدی جدی برای صلح و امنیت جهانی به شمار میرود.
پینوشت
نویسنده مقاله: عبدالحفیظ السریتی محقق در زمینه علوم سیاسی، متخصص در مسائل انتقال دموکراتیک در جهان عرب
منبع
الجزیره